كه در غفلتهاى خويش، تو از من روى بر تافتهاى يا بر من مىنگرى! و اى كاش در خواب طولانى و كمىِ سپاسگزارىام به خاطر نعمتهاى تو بر خود، مىدانستم كه چه وضعى دارم!».
به خدا سوگند، امام عليهالسلام همچنان در اين حال بود تا سپيده دميد.۱
۲۱۸. حلية الأولياء ـ به نقل از ابو صالح ـ: ضرار بن ضمره كنانى بر معاويه وارد شد. معاويه به او گفت: على را براى من توصيف كن.
او گفت: اى امير مؤمنان! آيا مرا معذور نمىدارى؟
گفت: نه، معذورت نمىدارم.
ضرار گفت: اگر گريزى نيست...، خدا را گواه مىگيرم در برخى حالات، در حالى كه شب، پرده خود را فكنده بود و ستارگانِ آن فرو رفته بودند، در محرابش و در حالى كه ريشش را به دست گرفته بود، از اين سو به آن سو مىرفت و چونان مار