امكانپذير است. ممكن است قرائتهاى مختلفى از «سنّت» وجود داشته باشد ـ چنان كه در گروههاى فكرى متفاوت شيعه و سنّى چنين است ـ ؛ ولى تنها گزارشى از سنّت پيامبر صلّىاللهعليهوآله حجّت است كه از طريق «عترت» به دست بيايد. اين معناست كه كمال تلازم عترت و سنّت را در بر خواهد داشت.
۳. اين احتمال، بسيار قوى مىنمايد كه حكومت طولانى بنى اميّه و بنى عبّاس، موجب شد كه نقل احاديث فضايل اهل بيت علیهم السّلام (عترت)، بسيار سخت و مشكل شود. طبيعى است كه در چنان موقعيت خطرناكى، نقل چنين حديثى با اين صراحت، ممكن نبوده و پيامدهاى خطرناكى داشته است. از اين رو، برخى مطابق با تصوّر خويش، به «نقل به معنا» روى آوردند و «عترتى» را به «سنّتى» تبديل نمودند تا زندگى آسودهاى داشته باشند، خصوصا آن كه راوىِ مورد بحث (اسماعيل بن ابى اويس) تصريح كرده كه در موارد اختلاف اهل مدينه، براى آنان حديثْ جعل مىكند.
۴. در برابر احتمال گذشته، احتمال صدور «كتاب اللّه و سنّتى» و نقل به معنا شدن آن به «كتاب اللّه و عترتى» بسيار بعيد و غير قابل قبول است ؛ چرا كه در فضاى آن روزگار، انگيزه چنين نقل به معنايى ـ كه براى نقل كننده خطرساز باشد ـ وجود نداشته است.۱