بن ابى اويس، جزو گزارشگران اين متن هستند كه از طرف رجاليان اهل سنّت، به شدّت، تضعيف شده و مورد انكار قرار گرفتهاند.
در باره صالح بن موسى، الفاظ: «ضعيف الحديث جدّا(احاديث جدّا ضعيف نقل مىكند)»، «متروك الحديث (حديثش مطرود است)»، «يَروِى المَناكير (احاديث منكَر، نقل مىكند)» و... آمده است.۱ علاوه بر اين، او جزو رجال بخارى و مُسلِم نيست و حديث او، به اشتباه، در كتاب المستدرك على الصحيحين آمده است.
اسماعيل بن ابى اويس نيز، اگرچه از رجال مُسلِم است، ولى تضعيفات بسيار و شديدى دارد. در باره او گفتهاند: «مُخلِّط (پريشانحال)»، «كذّاب (بسيار دروغزن)»، «ليس بشىء (بىارزش است)»، «كان يَضَعُ الحديث (حديث، جعل مىكرده است)»، «يَسرق الحديث (حديث مىدزدد)» و.... همچنين از قول او آوردهاند:
هنگامى كه ميان اهل مدينه در باره چيزى اختلاف مىشد، من برايشان حديثْ، جعل مىكردم!۲
اين دو نفر در تمام نقلهاى «كِتابَ اللّهِ وَ سُنَّتى» حضور دارند و موجب بىاعتبارى همه آنها شدهاند.
ج ـ حاكم نيشابورى، اصل روايت ثقلين را «صحيح» دانسته است ؛ ولى گزارش لفظ «سنّتى» را «غريب» شمرده است:
آن روايت از خطبه پيامبر صلّىاللهعليهوآله كه بر صحيح بودنش بر اساس تخريج از مصادر، اتّفاق نظر است، اين است: «يا أيُّها النَّاسُ ! إنِّى قَد تَرَكتُ فيكُم ما لَن تَضِلُّوا بَعدَهُ إن اعتَصَمتُم بِهِ: كِتابَ اللّهِ و أنتُم مَسؤولونَ عَنهُ. فما أنتم قائلون؟ ؛ اى مردم! من در