بود.۱
الف ـ چگونگى شهادت
روايات گوناگونى در باره چگونگى شهادت امام رضا عليهالسلام در منابع به چشم مىخورد. بخشى از اين گزارشها ناهمگون است و نمىتوان آنها را بايكديگر جمع نمود. در اين نوشتار، قسمتى از مشهورترين روايت را از نظر مىگذرانيم. اين روايت را هفت نفر از اساتيد شيخ صدوق براى او نقل كردهاند.۲ اين هفت نفر، همگى اين روايت را از استادشان على بن ابراهيم قمى و او از پدرش ابراهيم بن هاشم و ابراهيم، خود از ابو صلت هروى، يار باوفاى امام هشتم، گزارش كردهاند.۳ در اين روايت، آمده است:
امام رضا عليهالسلام به من فرمود: «اى ابو صلت! فردا من بر اين فاجر، وارد مىشوم. پس اگر از آن جا سر برهنه خارج شدم، با من سخن بگو و من پاسخت را خواهم داد؛ ولى اگر در بازگشت، سرم را پوشيده بودم، با من سخن مگو».
... چون صبح شد، لباس خود را بر تن كرد و در محراب عبادتش منتظر نشست. همين طور انتظار مىكشيد كه ناگهان، غلام مأمون وارد شد و گفت: امير، شما را احضار كرده است. امام عليهالسلام كفش خود را پوشيد و رَداى خود را بر دوش افكند، برخاست و حركت كرد. من در پى او مىرفتم تا بر مأمون وارد شد. در پيش روىِ مأمون، طبقى از انگور و طبقهايى از ميوهجات بود. در دست او خوشه انگورى بود كه مقدارى از آن را خورده بود و مقدارى از آن، باقى بود. چون چشم او به امام عليهالسلام افتاد، از جاى برخاست و با او معانقه كرد و پيشانىاش را بوسيد و ايشان
1.. الإرشاد: ص۳۰۴ ، أعلام الورى: ص۳۰۳ ، المناقب، ابن شهرآشوب: ج۴ ص۳۶۷.
2.. اين هفت عالم بزرگوار ، عبارتاند از: محمّد بن على ماجيلويه ، محمّد بن موسى متوكّل ، احمد بن زياد بن جعفر همدانى ، احمد بن ابراهيم بن هاشم ، حسين بن ابراهيم بن تاتانه ، حسين بن ابراهيم بن احمد بن هشام مؤدّب و على بن عبداللّه وَرّاق .
3.. عيون أخبار الرضا عليهالسلام: ج۲ ص۲۴۲ ح۱.