را يكسره در اختيار من نهاد و بر آن، استيلايم داد و كار من، استوار گرديد. چون پروردگارم به آنچه من درخواست داشتم، وفا نمود، من نيز دوست داشتم كه با خدايم بدانچه عهد بستهام، وفا كنم، و كسى را جز ابو الحسن علىّ بن موسى، مستحقّ اين امر (خلافت) نديدم. لذا آن را در اختيار وى قرار دادم؛ امّا او نپذيرفت، مگر بدان طريق كه خود مىدانى. اين بود سبب اين بيعت به ولايتعهدى.۱
شيخ صدوق، بر اين باور است كه مأمون، در ابتدا صادقانه قصد داشت به نذر خود عمل كند و امام عليهالسلام را ولى عهد خود نمايد. وى مىنويسد:
من بر اين باورم كه مأمون، او را ولى خود كرد و با او بيعت نمود تا به نذرى كه ذكرش رفت وفا كرده باشد، و فضل بن سهل همواره با امام رضا عليهالسلام دشمنى مىكرد و با او بد بود و از امام خوشش نمىآمد ؛ چون او از پروردگان برمكيان بود.۲
اين نظر را مىتوان از متون منتخب شيخ مفيد(م ۴۱۳ق) و ابوالفرج اصفهانى(م ۳۵۶ق) نيز برداشت نمود.۳
به نظر مىرسد كه اين نظريه، قابل پذيرش نيست؛ زيرا:
ـ مأمون كسى است كه براى رسيدن به حكومت، به نزديكانش نيز رحم نكرده است. چگونه مىتوان باور كرد حكومت را بدون هيچ چشمداشتى تقديم امام رضا عليهالسلام نمايد؟
ـ وفاى به نذر با توسّل به زور و تهديد، سازگار نيست. مأمون اگر از روى ارادت مىخواست اين منصب را به امام عليهالسلام وا گذارد، راضى به ناخرسندى امام عليهالسلام نمىشد،