41
گزیده حکمت‌نامه رضوی

۳ ـ ۳. وفاى مأمون به نذرش

شيخ صدوق، روايتى را نقل مى‏كند كه مأمون در نيمه‏هاى شب، ريّان بن صَلت از اصحاب امام رضا عليه‏السلام را مى‏خواهد و افكار عمومى جامعه را در باره ولايت‏عهدى از او جويا مى‏شود. مأمون آن گاه به صورت مفصّل براى او شرح مى‏دهد كه پيش از اين، به جهت شرايط دشوارى كه برايش پيش آمده بود، نذر كرده بود كه اگر بر حكومت استيلا يابد، آن را به صاحب اصلى‏اش واگذار نمايد. او مى‏گويد:

پس از آن كه خود را از گزند برادرم امين و ديگر حكّام منطقه آسوده نديدم، راهى بهتر از آن نيافتم كه خود را بِرَهانم، مگر اين كه به سوى خداوند بروم و از گناهانى كه تاكنون مرتكب شده‏ام، توبه كنم و از او در اين امور دشوارى كه پيش آمده است، استعانت بجويم و به او پناهنده شوم. پس دستور دادم تا اين اتاق را نظافت كنند ـ و با دست به اتاقى اشاره كرد ـ و خادمان، آن اطاق را تميز نمودند. سپس آب بر خود ريختم و غسل كردم و پيراهن و شلوار سفيدى به تن كردم و چهار ركعت نماز به جاى آوردم و در آن، آنچه از قرآن به ياد داشتم، قرائت كردم و خداوند متعال را خواندم و بدو پناه بردم و با خلوص نيّت با او عهد و پيمان محكم بستم كه اگر خداوند، امامت و حكومت را نصيب من گردانَد و در مشكلات و سختى‏هاى اين امور، مرا كفايت كند و پشتيبان من باشد، حق را به صاحب حق بدهم و امر امامت را در جايگاه خودش بنهم، همان جايى كه خداوند، قرار داده است. سپس دلم آرام گرفت و اندوهم زائل شد.

سپس طاهر [بن الحسين ذو اليمينين] را به جانب على بن عيسى بن ماهان، گسيل داشتم و كار او با طاهر، بدان جا كشيد كه كشيد و چنان شد كه شد. باز، هرثمة بن اَعيَن را به سركوبى رافع [بن ليث بن نصر بن سيّار] فرستادم، كه بر او ظفر يافت و او را كشت. نيز صاحب سرير را به صلح خواندم و هدايايى براى او فرستادم و با او به مهر رفتار كردم تا او از مخالفت، دست برداشت و به راه آمد. پيوسته كارم تقويت يافت تا بدين جا رسيد كه با برادرم محمّد امين، چنين شد و خداوند، امر خلافت


گزیده حکمت‌نامه رضوی
40

بعيد نيست كه «انگيزه خليفه نيز اساسا حذف تدريجى شيعه و از بين بردن تشيّع بوده باشد. البته بايد توجّه داشت مأمون از دعوت امام رضا عليه‏السلام به خراسان، چند هدف را دنبال مى‏كرد ؛ ولى مهم‏ترين هدف وى، تبديل صحنه مبارزات حادّ انقلابى شيعيان به عرصه فعّاليت سياسى آرام و بى‏خطر بود ؛ چه اين كه مبارزات شيعيان در پوشش تقيّه، تمام ناشدنى بود و اين مبارزات، همواره با دو ويژگى بسيار مؤثّر همراه بود كه به خلافت، لطمه مى‏زد: نخست، مظلوميت و دوم، قداست.

مأمون، مى‏خواست يك‏باره آن خفا و استتار را از اين جمع مبارز بگيرد و امام عليه‏السلام را از ميدان مبارزه انقلابى، به ميدان سياست بكشانَد و بدين وسيله، كارآيى نهضت تشيع را كه بر اثر همان استتار و اختفا، روز به روز افزايش يافته بود، به صفر برساند. با اين كار، او آن دو ويژگى مؤثّر را نيز از علويان گرفته بود ؛ زيرا جمعى كه رهبرشان، فرد ممتاز دستگاه خلافت باشد، نه مظلوم است و نه آن چنان مقدّس».۱

البته اين فراخوانى امام عليه‏السلام به مرو، براى مأمون، اين فايده را داشت كه امام رضا عليه‏السلام را تحت نظر داشته باشد و رفت و آمد شيعيان را كنترل كند و بزرگان شيعه را بهتر شناسايى و رصد نمايد، ولى او هرگز نتوانست با اين اقدام سياسى، به جايگاه امامت شيعه، صدمه‏اى بزند.

بنا بر آنچه گذشت، هدف مأمون، هدفى كاملاً سياسى بود. او قصد داشت با تخريب جايگاه امام رضا عليه‏السلام با عنوان جانشين حقيقى پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله و تقويت حكومت عبّاسى، به مقاصد سياسى خويش دست يابد.

1.. انسـان ۲۵۰ ساله : بيانـات مقـام معظّـم رهبـرى در بـاره زندگـى سياسـى ـ مبارزاتـى ائمّـه معصومين عليهم‏السلام :ص ۳۰۹ ـ ۳۱۱ .

  • نام منبع :
    گزیده حکمت‌نامه رضوی
    سایر پدیدآورندگان :
    محمد محمدی ری شهری، تلخیص: مرتضی خوش نصیب
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1394
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 23204
صفحه از 545
پرینت  ارسال به