39
گزیده حکمت‌نامه رضوی

مأمون وقتى با عدم پذيرش امام عليه‏السلام روبه‏رو مى‏شود، به اين انگيزه خود تصريح مى‏كند و به ايشان مى‏گويد:

اى فرزند پيامبر خدا! تو با اين سخنت مى‏خواهى اين كار را از دوش خود بردارى و آن را از خود برانى، تا مردم بگويند: تو به دنيا بى‏رغبتى.

و امام عليه‏السلام پاسخ مى‏دهد:

به خدا سوگند، از آن گاه كه خدايم مرا آفريده است، دروغ نگفته‏ام و به خاطر دنيا، در دنيا زهد نورزيده‏ام، و من مى‏دانم تو چه مى‏خواهى. با اين كار مى‏خواهى مردم بگويند: على بن موسى الرضا به دنيا بى‏رغبت نبود ؛ بلكه دستش به آن نمى‏رسيد. آيا نمى‏بينيد چگونه ولايت عهدى را به طمع خليفه شدن پذيرفت؟۱

پاسخ امام، خشم مأمون را برمى‏انگيزد و امام را به مرگ تهديد مى‏كند.

پس از پذيرش ولايت‏عهدى نيز براى برخى از شيعيان، همچنان اين سؤال مطرح بود. آنان با تعجّب از امام عليه‏السلام مى‏پرسيدند:

اى پسر پيامبر خدا! مردم مى‏گويندكه تو ولى‏عهدى مأمون را قبول كردى با اين كه اظهار زهد [و بى‏ميلى] به دنيا مى‏كنى؟۲

امّا امتناع امام عليه‏السلام از سكونت در قصر، خوددارى از تجمّلات، همسفرگى با فرودستان، هم‏صحبتى با فقرا و از همه مهم‏تر، پيش شرط‏هاى امام عليه‏السلام براى پذيرش ولايت‏عهدى، سبب شد كه هدف مأمون در قداست‏زدايى از امام عليه‏السلام ناكام بمانَد. او در همان ماه نخست كه امام عليه‏السلام را براى اقامه نماز عيد به مصلاّ دعوت كرد، دريافت كه جايگاه امام عليه‏السلام با پذيرش ولايت‏عهدى، هيچ لطمه‏اى نخورده است و اين جايگاه خلافت مأمون است كه لكّه‏دار و تضعيف شده است.

1.. عيون أخبار الرضا عليه‏السلام: ج۲ص ۱۵۲ ح ۳ ، علل الشرائع: ج۱ ص۲۳۷ ح۱ ، الأمالى ، صدوق: ص۱۲۵ ح۱۱۵.

2.. ر . ك : حكمت‏نامه رضوى : ج ۲ ص ۵۳۱ ح ۸۵۴ .


گزیده حکمت‌نامه رضوی
38

اين مرد، در خفاى از ما، مردم را به امارت خود مى‏خوانْد. ما خواستيم او را ولى‏عهد خود كنيم تا اين كه دعوتش براى ما باشد و مردم را به سوى ما بخواند و با قبولى ولايت عهدى، به خلافت ما اعتراف كرده باشد و قدرت و پادشاهى را از آنِ ما بداند. كسانى هم كه مفتون او شده‏اند، بدانند كه آن درست نبوده و بدانند كه آنچه مدّعى بوده، در كم و زياد، نادرست است و امر خلافت با امضاى ضمنى او، از براى ما و مخصوص ماست، نه براى او. ما ترسيديم كه اگر او را بر آن حال رها كنيم به نحوى در ميان ما رخنه كند و نوعى شكاف ايجاد كند كه نتوانيم از آن جلوگيرى كنيم و از ناحيه او بلايى به سر ما بيايد كه طاقت تحمّل آن را نداشته باشيم.۱

در گزارشى ديگر، آمده است: مأمون مى‏خواست با اين كار، تندروى‏ها و حرمت شكنى‏هاى پدرش را نسبت به اهل بيت عليهم‏السلام از اذهان، پاك كند: «ليمحو بذلك ما كان من أمر الرشيد فيهم ؛۲ تا با اين كار، عملكرد هارون الرشيد نسبت به آنان (اهل بيت) [از اذهان] پاك شود». بدين سان حكومت خويش را بر خلاف حكومت پدرش، وفادار به اهل بيت عليهم‏السلام جلوه مى‏داد و با اين شيوه، عوام را فريب مى‏داد.

۳ ـ ۲. تخريب جايگاه امام رضا عليه‏السلام و شيعيان

مأمون با زيركى خويش مى‏خواست جايگاه رفيع امامت شيعه را لكّه‏دار كند. او گمان مى‏كرد كه قداست امام رضا عليه‏السلام، مرهون زندگى زاهدانه ايشان در مدينه است و اگر امام عليه‏السلام نيز در مقام حكومتى قرار گيرد، با زهد و تقوا، وداع نموده، جايگاه پيشين خود را از دست خواهد داد. در اين صورت، او مى‏تواند جايگاه امام عليه‏السلام را در نگاه شيعيان، مخدوش نمايد.

1.. عيون أخبار الرضا عليه‏السلام: ج۲ ص۱۸۱ ح۱.

2.. عيون أخبار الرضا عليه‏السلام: ج۱ ص۱۹ ح۱.

  • نام منبع :
    گزیده حکمت‌نامه رضوی
    سایر پدیدآورندگان :
    محمد محمدی ری شهری، تلخیص: مرتضی خوش نصیب
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1394
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 23202
صفحه از 545
پرینت  ارسال به