- تخريب جايگاه امام رضا عليهالسلام.
اعطاى اين منصب، توانست دست كم در قيامهاى علويان، ترديدهايى جدّى ايجاد كند و بسيارى از آشوبها را بخوابانَد. بعدها مردم مدينه دريافتند كه اين كار با اكراه و اجبار صورت گرفته و تصريح كردند:
مأمون در روزگار فرمانروايىاش، براى جانشينىِ على بن موسى الرضا [پس از خود] ميان مسلمانان، بيعت گرفت، بى آن كه رضا عليهالسلام به آن راضى باشد و اين را پس از آن كرد كه او را به قتل تهديد نمود و بارها به او اصرار كرد و هر بار ايشان خوددارى مىورزيد تا آن جا كه از اين نپذيرفتن، در آستانه كشته شدن قرار گرفت.۱
در واقع، مىتوان از تهديدهاى مكرّر مأمون دريافت كه امام عليهالسلام راهى غير از پذيرش نداشت و مأمون نيز تنها راه نجات حكومتش را براى گذر از چالشها و مشكلات داخلى عملى نمودن همين انديشه مىدانست.
گزارشى در دست است كه نشانگر آن است كه مامون براى حفظ نظام عباسى به ولايتعهدى امام تن داده است:
پس از ولايت عهدى امام رضا عليهالسلام مدّت مديدى باران نباريد. خُرده گيران بر مأمون خُرده گرفتند كه از هنگام ولايت عهدى امام عليهالسلام آسمان بركت را از مسلمانان، دريغ داشته است. مأمون از امام عليهالسلام خواست دعا كند و پس از دعاى ايشان در سرتاسر بلاد مسلمانان، باران بسيارى باريد. حسودان، اين واقعه را براى مأمون خطرناك دانستند و ترسيدند كه مردم از خليفه روىگردان شوند و خلافت از بنى عبّاس به آل على منتقل مىشود. آنان، مجددا از خليفه خواستند تا امام عليهالسلام را از ولايت عهدى خلع نمايد. خليفه چنين پاسخ داد: