۶ / ۱۷
برخى از كرامات امام علیه السلام
۲۹۰.عيون أخبار الرضا عليهالسلامـ به نقل از عبد السلام بن صالح هروى ـ: زمانى كه على بن موسى الرضا عليهالسلام به سوى مأمون [در خراسان] حركت كرد، به ده سرخ كه رسيد، به ايشان گفته شد: اى فرزند پيامبر خدا! ظهر شده است. نماز نمىخوانيد؟
ايشان پياده شد و فرمود: «آبى برايم بياوريد».
گفته شد: آب با خود نداريم. امام عليهالسلام با دستش زمين را كاويد و آبى جوشيد و خود و همراهانش وضو ساختند. اثر آن چشمه تا امروز باقى است.
و چون به سناباد وارد شد، به كوهى كه از آن، ديگ سنگى [هر كاره] مىسازند، تكيه داد و فرمود: «بار خدايا! اين كوه را سودمند قرار ده و به آنچه در آن مىنهند و به آنچه از آن مىتراشند، بركت ده». سپس دستور داد كه چند ديگ از آن كوه برايش تراشيدند و فرمود: «غذاى مرا فقط در اينها بپزيد». ايشان كم خورد و خوراك بود. از آن روز، مردم به آن كوه پى بردند و بركت دعاى ايشان در باره آن آشكار شد.
امام عليهالسلام سپس به سراى حميد بن قَحطبه طايى رفت و وارد مقبره هارون الرشيد شد و با دست خود در كنار قبر او خطّى كشيد و فرمود: «اين، خاك من است و در اين جا دفن خواهم شد و خداوند، اين مكان را محلّ رفت و آمد شيعيان و دوستداران من قرار خواهد داد. به خدا سوگند، هيچ زائرى از آنها مرا زيارت نمىكند و هيچ سلام دهندهاى از ايشان بر من سلام نمىدهد، مگر اين كه با شفاعت ما اهل بيت، آمرزش و رحمت خداوند بر او واجب مىگردد».
سپس رو به قبله ايستاد و چند ركعتى نماز گزارد و دعاهايى خواند. چون تمام شد، سجدهاى طولانى به جا آورد. شمردم پانصد بار در آن سجده، «سبحان اللّه» گفت و سپس برخاست.
۲۹۱.عيون أخبار الرضا عليهالسلامـ به نقل از داوود بن رزين ـ: ابو الحسن موسى بن جعفر عليهالسلام مقدارى وجوهات نزد من داشت. شخصى را فرستاد و قسمتى از آن را گرفت و بقيّه را نزدم باقى گذاشت و فرمود: «پس از رحلت من، هر كس نزدت آمد و باقىمانده پول را مطالبه كرد، او امام توست».
چون امام كاظم عليهالسلام از دنيا رفت، پسرش على عليهالسلام به من پيغام فرستاد كه: «فلان و بهمان مبلغ از وجوهات را كه نزد توست، برايم بفرست» و من هم تمام آن وجهى را كه نزدم بود، برايش فرستادم.