۶ / ۱۴
دعاى امام علیه السلام، هنگام پذيرش اجبارى ولايتعهدى از سوى طاغوت روزگارش
۲۸۶.امام رضا عليهالسلامـ هنگامى كه ولايتعهدى را پذيرفت ـ: بار خدايا! تو مرا از اين كه با دست خود، خويشتن را به نابودى اندازم، نهى فرمودى، و من مجبور و ناچار شدم ؛ چرا كه اگر ولايتعهدى عبد اللّه مأمون (جانشينى او در حكومتش) را نمىپذيرفتم، از جانب او در آستانه كشته شدن قرار مىگرفتم. من نيز همانند يوسف عليهالسلام و دانيال عليهالسلام مجبور و ناچار شدم ؛ زيرا هر يك از آن دو نيز [از روى اجبار] از جانب طاغوت زمان خود، عهدهدار ولايت شدند.
پروردگارا! هيچ حكومتى جز حكومت تو نيست، و من هيچ ولايتى جز از جانب تو ندارم. پس مرا در بر پا داشتن دينت و زنده كردن سنّت پيامبرت محمّد، موفّق بدار، كه تو، به راستى صاحب اختيار و ياريگرى.
۲۸۷.الأمالى، صدوق ـ به نقل از ياسر ـ: چون امام رضا عليهالسلام به ولايتعهدى تعيين شد، دستانش را به سوى آسمان برداشت و فرمود: «بار خدايا! تو مىدانى كه من مجبور و ناچار شدم. پس مرا مؤخذه مفرما، چنان كه بندهات و پيامبرت يوسف را آن گاه كه به پذيرش حكومت مصر وادارش كردند، مؤخذه ننمودى».
۶ / ۱۵
رويارويىاش با برادرش زيد نار
۲۸۸.عيون أخبار الرضا عليهالسلامـ به نقل از ابو عُبدون ـ: چون زيد بن موسى بن جعفر را كه در بصره قيام كرده و خانههاى عبّاسيان را آتش زده بود، نزد مأمون آوردند، مأمون به خاطر على بن موسى الرضا عليهالسلام از جرم او درگذشت و گفت: اى ابو الحسن! اگر برادر شما خروج كرد و دست به چنين اعمالى زد، پيش از او زيد بن على خروج كرد و كشته شد. اگر جايگاه شما در نزد من نبود، من هم اين را مىكشتم. كارى كه او كرده، كار كوچكى نيست.
امام رضا عليهالسلام فرمود: «اى امير المؤمنين! برادرم زيد را با زيد بن على مقايسه مكن. او (زيد بن على) از علماى خاندان محمّد بود. به خاطر خداى عز و جل خشم گرفت و با دشمنان او جنگيد تا آن كه در راهش كشته شد. پدرم موسى بن جعفر عليهالسلام برايم گفت كه از پدرش جعفر بن محمّد بن على عليهالسلام شنيده كه مىفرمود: "خدا رحمت كند عمويم زيد را! او به رضاى خاندان محمّد دعوت كرد، و اگر پيروز شده بود، به آنچه بِدان دعوت مىكرد، وفا مىكرد. در باره قيامش با من مشورت كرد و من به او گفتم: عمو جان! اگر حاضرى كشته و در كناسه۱ به دار آويخته شوى، خود دانى! و چون رفت [تا قيام كند]، جعفر بن محمّد [صادق]فرمود: «واى بر كسى كه فرياد او را بشنود و به يارىاش نرود!"».
مأمون گفت: اى ابو الحسن! آيا نه اين است كه در باره مدّعيانِ به ناحق امامت، رواياتى رسيده است؟
امام رضا عليهالسلام فرمود: «زيد بن على چيزى را كه حقّ او نبود، ادّعا نكرد. او باتقواتر از آن بود كه چنين ادّعايى كند. او گفت: من شما را به رضاى خاندان محمّد دعوت مىكنم. آن روايات رسيده در باره كسى است كه ادّعا مىكند خداوند متعال، او را به امامت تعيين كرده ؛ ولى به غير دين خدا دعوت كند و نادانسته از راه خدا منحرف گرداند، در صورتى كه زيد ـ به خدا سوگند ـ از مخاطبان اين آيه: «در راه خدا چنان كه بايد، جهاد كنيد. او شما را برگزيده است» بود.