351
گزیده حکمت‌نامه رضوی

۶ / ۱۴

دعاى امام علیه السلام، هنگام پذيرش اجبارى ولايت‏عهدى از سوى طاغوت روزگارش

۲۸۶.امام رضا عليه‏السلامـ هنگامى كه ولايت‏عهدى را پذيرفت ـ: بار خدايا! تو مرا از اين كه با دست خود، خويشتن را به نابودى اندازم، نهى فرمودى، و من مجبور و ناچار شدم ؛ چرا كه اگر ولايت‏عهدى عبد اللّه‏ مأمون (جانشينى او در حكومتش) را نمى‏پذيرفتم، از جانب او در آستانه كشته شدن قرار مى‏گرفتم. من نيز همانند يوسف عليه‏السلام و دانيال عليه‏السلام مجبور و ناچار شدم ؛ زيرا هر يك از آن دو نيز [از روى اجبار] از جانب طاغوت زمان خود، عهده‏دار ولايت شدند.
پروردگارا! هيچ حكومتى جز حكومت تو نيست، و من هيچ ولايتى جز از جانب تو ندارم. پس مرا در بر پا داشتن دينت و زنده كردن سنّت پيامبرت محمّد، موفّق بدار، كه تو، به راستى صاحب اختيار و ياريگرى.

۲۸۷.الأمالى، صدوق ـ به نقل از ياسر ـ: چون امام رضا عليه‏السلام به ولايت‏عهدى تعيين شد، دستانش را به سوى آسمان برداشت و فرمود: «بار خدايا! تو مى‏دانى كه من مجبور و ناچار شدم. پس مرا مؤخذه مفرما، چنان كه بنده‏ات و پيامبرت يوسف را آن گاه كه به پذيرش حكومت مصر وادارش كردند، مؤخذه ننمودى».

۶ / ۱۵

رويارويى‏اش با برادرش زيد نار

۲۸۸.عيون أخبار الرضا عليه‏السلامـ به نقل از ابو عُبدون ـ: چون زيد بن موسى بن جعفر را كه در بصره قيام كرده و خانه‏هاى عبّاسيان را آتش زده بود، نزد مأمون آوردند، مأمون به خاطر على بن موسى الرضا عليه‏السلام از جرم او درگذشت و گفت: اى ابو الحسن! اگر برادر شما خروج كرد و دست به چنين اعمالى زد، پيش از او زيد بن على خروج كرد و كشته شد. اگر جايگاه شما در نزد من نبود، من هم اين را مى‏كشتم. كارى كه او كرده، كار كوچكى نيست.
امام رضا عليه‏السلام فرمود: «اى امير المؤمنين! برادرم زيد را با زيد بن على مقايسه مكن. او (زيد بن على) از علماى خاندان محمّد بود. به خاطر خداى عز و جل خشم گرفت و با دشمنان او جنگيد تا آن كه در راهش كشته شد. پدرم موسى بن جعفر عليه‏السلام برايم گفت كه از پدرش جعفر بن محمّد بن على عليه‏السلام شنيده كه مى‏فرمود: "خدا رحمت كند عمويم زيد را! او به رضاى خاندان محمّد دعوت كرد، و اگر پيروز شده بود، به آنچه بِدان دعوت مى‏كرد، وفا مى‏كرد. در باره قيامش با من مشورت كرد و من به او گفتم: عمو جان! اگر حاضرى كشته و در كناسه۱ به دار آويخته شوى، خود دانى! و چون رفت [تا قيام كند]، جعفر بن محمّد [صادق]فرمود: «واى بر كسى كه فرياد او را بشنود و به يارى‏اش نرود!"».
مأمون گفت: اى ابو الحسن! آيا نه اين است كه در باره مدّعيانِ به ناحق امامت، رواياتى رسيده است؟
امام رضا عليه‏السلام فرمود: «زيد بن على چيزى را كه حقّ او نبود، ادّعا نكرد. او باتقواتر از آن بود كه چنين ادّعايى كند. او گفت: من شما را به رضاى خاندان محمّد دعوت مى‏كنم. آن روايات رسيده در باره كسى است كه ادّعا مى‏كند خداوند متعال، او را به امامت تعيين كرده ؛ ولى به غير دين خدا دعوت كند و نادانسته از راه خدا منحرف گرداند، در صورتى كه زيد ـ به خدا سوگند ـ از مخاطبان اين آيه: «در راه خدا چنان كه بايد، جهاد كنيد. او شما را برگزيده است» بود.

1.. محله‏اى در كوفه .


گزیده حکمت‌نامه رضوی
350

۶ / ۱۴

دُعاؤهُ عِندَ الإِكراهِ بِقَبولِ الوِلايَةِ مِن طاغِيَةِ زَمانِهِ

۲۸۶.الإمام الرضا عليه‏السلام ـ حينَ قَبِلَ الوِلايَةَ ـ: اللّهُمّ إنّكَ قَد نَهَيتَني عَن الإلقاءِ بيَدي إلَى التَّهلُكَةِ، وقد اُكرِهتُ وَاضطُرِرتُ، كما أشرَفتُ مِن قِبَلِ عبدِ اللّهِ المأمونِ علَى القَتلِ مِنّي مَتى لَم أقبَل وِلايَةَ عَهدِهِ، وقد اُكرِهتُ وَاضطُرِرتُ كما اضطُرَّ يُوسفُ ودانيالُ عليهماالسلام إذ قَبِلَ كُلُّ واحِدٍ مِنهُما الوِلايَةَ مِن طاغيَةِ زمانِهِ.اللهُمَّ لا عَهدَ إلاّ عَهدُكَ، وَلا وَلايَةَ لي إلاّ مِن قِبَلِكَ، فَوَفِّقني لاِءِقامَةِ دينِكَ وَإِحياءِ سُنَّةِ نَبيِّكَ مُحَمَّدٍ فَإِنَّكَ أنتَ المَولى وَأَنتَ النَّصير.۱

۲۸۷.الأمالي للصدوق عن ياسر: لَمّا وُلّيَ الرِّضا عليه‏السلام العَهدَ، سَمِعتُهُ وقَد رَفَعَ يَدَيهِ إلَى السَّماءِ وقالَ:اللّهُمَّ إنَّكَ تَعلَمُ أنّي مُكرَهٌ مُضطَرٌّ، فَلا تُؤخِذني، كَما لَم تُؤخِذ عَبدَكَ ونَبيَّكَ يوسُفَ حينَ دُفِعَ إلى وِلايَةِ مِصر.۲

۶ / ۱۵

مُواجَهَتُهُ أخاهُ زَيدَ النّارِ

۲۸۸.عيون أخبار الرضا عليه‏السلام عن أبي عُبدون: لَمّا حُمِلَ زَيدُ بنُ مُوسَى بنِ جَعفَرٍ إلَى المَأمُونِ وَقَد كانَ خَرَجَ بِالبَصرَةِ وَأَحرَقَ دُورَ وُلدِ العَبّاسِ، وَهَبَ المَأمُونُ جُرمَهُ لِأَخيهِ عَليِّ بنِ مُوسَى الرِّضا عليه‏السلام، وقالَ لَهُ: يا أبا الحَسَن لَئِن خَرَجَ أخُوكَ وَفَعَلَ ما فَعَلَ لَقَد خَرَجَ قَبلَهُ زَيدُ بنُ عَليٍّ فَقُتِلَ، وَلَولا مَكانُكَ مِنّي لَقَتَلتُهُ ؛ فَلَيسَ ما أتاهُ بِصَغيرٍ.فَقالَ الرِّضا عليه‏السلام: يا أميرَ المُؤمِنينَ، لا تَقِس أخي زَيداً إلَى زَيدِ بنِ عَليٍّ، فَإِنَّهُ كانَ مِن عُلَماءِ آلِ مُحَمَّدٍ، غَضِبَ للّه‏ عز و جل فَجهَدَ أعداءَهُ حَتّى قُتِلَ في سَبيلِهِ. وَلَقَد حَدَّثَني أبي مُوسَى بنُ جَعفَرٍ عليه‏السلام أنَّهُ سَمِعَ أباهُ جَعفَرَ بنُ مُحَمَّدِ بنِ عَليٍّ عليه‏السلام يَقُولُ: «رَحِمَ اللّهُ عَمّي زَيداً، إنَّهُ دَعا إلَى الرِّضا مِن آلِ مُحَمَّدٍ، وَلَو ظَفِرَ لَوَفى بِما دَعا إلَيهِ، ولَقَدِ استَشارَني في خُرُوجِهِ فَقُلتُ لَهُ: يا عَمِّ، إن رَضيتَ أن تَكُونَ المَقتُولَ المَصلُوبَ بِالكُناسَةِ فَشَأنَكَ» فَلَمّا وَلّى قالَ جَعفَرُ بنُ مُحَمَّدٍ: «وَيلٌ لِمَن سَمِعَ واعيَتَهُ فَلَم يُجِبهُ».فَقالَ المَأمُونُ: يا أبا الحَسَنِ، أ لَيسَ قَد جاءَ فيمَنِ ادَّعَى الإِمامَةَ بِغَيرِ حَقِّها ما جاءَ؟فَقالَ الرِّضا عليه‏السلام: إنَّ زَيدَ بنَ عَليٍّ لَم يَدَّعِ ما لَيسَ لَهُ بِحَقٍّ، وَإِنَّهُ كانَ أتقى للّهِ مِن ذَلِكَ، إنَّهُ قالَ: أدعُوكُم إلَى الرِّضا مِن آلِ مُحَمَّدٍ عليهم‏السلام، وَإِنَّما جاءَ ما جاءَ فيمَن يَدَّعي أنَّ اللّهَ تَعالَى نَصَّ عَلَيهِ ثُمَّ يَدعُو إلَى غَيرِ دينِ اللّهِ وَيُضِلُّ عَن سَبيلِهِ بِغَيرِ عِلمٍ، وَكانَ زَيدٌ ـ وَاللّهِ ـ مِمَّن خُوطِبَ بِهَذِهِ الآيَةِ: «وَ جَهِدُوا فِى اللَّهِ حَقَّ جِهَادِهِ هُوَ اجْتَبَاكُمْ»۳.۴

1.. عيون أخبار الرضا عليه‏السلام : ج۱ ص ۱۹ ح۱ ، بشارة المصطفى : ص۲۱۸ .

2.. الأمالي للصدوق : ص ۷۵۷ ح ۱۰۲۲ ، المناقب لابن شهرآشوب : ج ۴ ص ۳۶۴ نحوه .

3.. الحج : ۷۸ .

4.. عيون أخبار الرضا عليه‏السلام : ج۱ ص۲۴۸ ح۱ ، بحار الأنوار : ج۴۶ ص۱۷۴ ح ۲۷ .

  • نام منبع :
    گزیده حکمت‌نامه رضوی
    سایر پدیدآورندگان :
    محمد محمدی ری شهری، تلخیص: مرتضی خوش نصیب
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1394
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 23124
صفحه از 545
پرینت  ارسال به