۲۷۲.عيون أخبار الرضا عليهالسلامـ به نقل ابو حمزه، از ابن ابى كثير ـ: چون موسى [بن جعفر] عليهالسلام درگذشت، مردم در [امامت] او متوقّف شدند. من همان سال به حج رفتم و به امام رضا عليهالسلام برخوردم. در دلم با خود گفتم: «آيا بشرى از خودمان را پيروى كنيم؟»تا آخر آيه. ناگهان على [بن موسى] عليهالسلام مانند برقى جُهان، بر من گذشت و فرمود: «به خدا سوگند، من همان بشرى هستم كه بر تو واجب است از من پيروى كنى».
گفتم: از خداوند متعال و شما پوزش مىطلبم!
فرمود: «بخشيده شدى».
۶ / ۸
آشنايى با انواع زبانها
۲۷۳.المناقب، ابن شهرآشوب ـ در باره على بن مهران ـ: ابو الحسن (امام رضا) عليهالسلام به او دستور داد مقدار ساعات (ساعت ريگى) برايش بسازد. على بن مهران گفت: ما آن ساعت را بار كرديم و به جانب ايشان حركت كرديم. وقتى به ايشان رسيديم، تشنگى شديدى به ما دست داده بود. به محض آن كه نشستيم، يكى از خدمتكاران با چند كوزه آب بسيار خنك بيرون آمد و ما آب نوشيديم. امام عليهالسلام بر تختى نشست. يكى از ريگها[ى آن ساعت كه ظاهرا هر يك ساعت يكى از آنها مىافتاده و با شمارش آنها مقدار ساعات گذشته محاسبه مىشده است]افتاد. مسرور (غلام على بن مهران) گفت: هشت.
سپس امام عليهالسلام [به زبان فارسى] به مسرور فرمود: «دَر ببند».
۲۷۴.عيون أخبار الرضا عليهالسلامـ به نقل از ابو هاشم داوود بن قاسم جعفرى ـ: من با ابو الحسن (امام رضا عليهالسلام) چاشت مىخوردم و ايشان بعضى از غلامانش را به زبان اسلاوى و فارسى صدا مىزد. بسا مىشد كه من اين غلامم را با پيامى فارسى مىفرستادم و امام آنها را مىفهميد. گاهى اوقات هم غلامش كلمات فارسى برايش دشوار مىشد و حضرت براى غلامش توضيح مىداد!