29
گزیده حکمت‌نامه رضوی

شدن، مخيّر شدم، پذيرش ولايت عهدى را بركشته شدن ترجيح دادم.۱

۳. مردم مدينه در همان زمان در باره مأمون مى‏گفتند:

مأمون در روزگار فرمان‏روايى‏اش، براى جانشينىِ على بن موسى الرضا [پس از خود] ميان مسلمانان، بيعت گرفت، بى آن كه رضا عليه‏السلام به آن راضى باشد و اين را پس از آن كرد كه او را به قتل تهديد نمود و بارها به او اصرار كرد و هر بار ايشان خوددارى مى‏ورزيد تا آن جا كه از اين نپذيرفتن، در آستانه كشته شدن قرار گرفت.۲

۴. ابو صلت، يار و همراه امام عليه‏السلام در خراسان مى‏گويد:

به خدا سوگند كه رضا عليه‏السلام با ميل خود به اين كار، تن نداد!۳

همچنين مى‏توان به ادعيه‏اى كه امام عليه‏السلام پس از پذيرش ولايت‏عهدى خواند، اشاره كرد.۴ در برخى روايات نيز امام عليه‏السلام خود را همانند امام على عليه‏السلام دانسته كه به حكم اجبار و مصلحت بايد در شوراى شش نفره خلافت، شركت مى‏جست.

دسته دوم: رواياتى كه شروط امام را در پذيرفتن ولايت‏عهدى بيان كرده‏اند:

امام رضا عليه‏السلام وقتى اجبار طاغيانه خليفه را مى‏بيند، ناگزير، پيشنهاد مأمون را به صورت مشروط مى‏پذيرد. ايشان در پاسخ به تهديد مأمون، شجاعانه و خردمندانه فرمود:

1.. ر . ك : حكمت‏نامه رضوى : ج ۲ ص ۵۳۳ ح ۸۵۴ .

2.. عيون أخبار الرضا عليه‏السلام : ج ۱ ص ۱۹ ح ۱ .

3.. عيون أخبار الرضا عليه‏السلام : ج ۲ ص ۱۴۱ ح ۵ .

4.. «خدايا تو مرا نهى كرده‏اى كه خود را به دست خود ، هلاك كنم ، و من مجبور و ناگزير شده‏ام ، آن گونه كه اگر ولايت عهدى را نپذيرم ، از سوى مأمون به قتل مى‏رسم ، و من مجبور و ناگزير گشته‏ام ، همان گونه كه يوسف و دانيال مجبور شدند ولايت از جانب طاغوت روزگار خويش را بپذيرند» عيون أخبار الرضا عليه‏السلام : ج ۱ ص ۱۹ ح ۱ . نيز ، ر . ك : الأمالى ، صدوق : ص ۷۵۷ ح ۱۰۲۲ .


گزیده حکمت‌نامه رضوی
28

امام رضا عليه‏السلام در مرو، به تعارفات ظاهرى روى آورد و اصل خلافت را نيز به ايشان پيشنهاد كرد؛ امّا وقتى با عدم پذيرش امام عليه‏السلام روبه‏رو شد، برخورد او و لحن سخنش كاملاً دگرگون شد. امام عليه‏السلام نيز پاسخ‏هاى قاطعانه‏اى را بيان مى‏داشت و تصريح مى‏كرد كه:

من به اختيار خود، هيچ گاه اين كار را انجام نخواهم داد.۱

بسيارى از گفتگوهاى اين جلسه، گزارش شده است؛ امّا پايان تمام رواياتى كه اين جلسه يا جلسات ديگر را گزارش كرده‏اند، بيانگر آن است كه خليفه، امام عليه‏السلام را تهديد به قتل نموده و اذعان مى‏دارد كه راه ديگرى پيش روى امام عليه‏السلام نيست: يا پذيرش ولايت‏عهدى و يا مرگ.

متون متعدّد روايى، نشانگر آن است كه تنها سببى كه باعث شد امام رضا عليه‏السلام ولايت‏عهدى را بپذيرد، اجبار و اكراه بود. روايات در اين زمينه، چند دسته است:

دسته اوّل، رواياتى كه صراحتا دلالت بر اجبار امام عليه‏السلام بر قبول ولايت‏عهدى دارند كه چند نمونه از اين روايات را نقل مى‏كنيم:

۱. مأمون از عدم پذيرش امام عليه‏السلام خشمگين شد و چنين گفت:

تو همواره به گونه‏اى با من برخورد مى‏كنى كه خوش ندارم و از شدّت عمل من در امان مانده‏اى. به خدا سوگند، اگر ولايت عهدى را پذيرفتى كه هيچ، وگرنه تو را بر آن مجبور مى‏كنم. آن گاه اگر قبول كردى، چه خوب، وگرنه گردنت را مى‏زنم!۲

۲. امام عليه‏السلام در پاسخ ريّان بن صلت كه از پذيرش ولايت‏عهدى ايشان در شگفت مانده بود، فرمود:

خدا خود مى‏داند كه من از آن خوشم نمى‏آيد ؛ امّا چون ميان پذيرش آن و كشته

1.. ر . ك : همان .

2.. ر . ك : همان .

  • نام منبع :
    گزیده حکمت‌نامه رضوی
    سایر پدیدآورندگان :
    محمد محمدی ری شهری، تلخیص: مرتضی خوش نصیب
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1394
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 23795
صفحه از 545
پرینت  ارسال به