امام رضا عليهالسلام در مرو، به تعارفات ظاهرى روى آورد و اصل خلافت را نيز به ايشان پيشنهاد كرد؛ امّا وقتى با عدم پذيرش امام عليهالسلام روبهرو شد، برخورد او و لحن سخنش كاملاً دگرگون شد. امام عليهالسلام نيز پاسخهاى قاطعانهاى را بيان مىداشت و تصريح مىكرد كه:
من به اختيار خود، هيچ گاه اين كار را انجام نخواهم داد.۱
بسيارى از گفتگوهاى اين جلسه، گزارش شده است؛ امّا پايان تمام رواياتى كه اين جلسه يا جلسات ديگر را گزارش كردهاند، بيانگر آن است كه خليفه، امام عليهالسلام را تهديد به قتل نموده و اذعان مىدارد كه راه ديگرى پيش روى امام عليهالسلام نيست: يا پذيرش ولايتعهدى و يا مرگ.
متون متعدّد روايى، نشانگر آن است كه تنها سببى كه باعث شد امام رضا عليهالسلام ولايتعهدى را بپذيرد، اجبار و اكراه بود. روايات در اين زمينه، چند دسته است:
دسته اوّل، رواياتى كه صراحتا دلالت بر اجبار امام عليهالسلام بر قبول ولايتعهدى دارند كه چند نمونه از اين روايات را نقل مىكنيم:
۱. مأمون از عدم پذيرش امام عليهالسلام خشمگين شد و چنين گفت:
تو همواره به گونهاى با من برخورد مىكنى كه خوش ندارم و از شدّت عمل من در امان ماندهاى. به خدا سوگند، اگر ولايت عهدى را پذيرفتى كه هيچ، وگرنه تو را بر آن مجبور مىكنم. آن گاه اگر قبول كردى، چه خوب، وگرنه گردنت را مىزنم!۲
۲. امام عليهالسلام در پاسخ ريّان بن صلت كه از پذيرش ولايتعهدى ايشان در شگفت مانده بود، فرمود:
خدا خود مىداند كه من از آن خوشم نمىآيد ؛ امّا چون ميان پذيرش آن و كشته