۱. روند شكلگيرى ولايتعهدى
پس از آن كه امام رضا عليهالسلام به مرو وارد شد، مأمون، منصب خلافت و حكومت را به ايشان پيشنهاد داد. موضوع «پيشنهاد خلافت» به امام عليهالسلام، در جلسات متعدّدى طى دو ماه در مرو به وسيله مامون انجام گرفت و در تمام اين جلسات، امام عليهالسلام از پذيرش آن، خوددارى كرد. اطرافيان مأمون از اينهمه اصرار وى تعجّب كرده و اين حركت او را خلاف مصالح حكومت مىدانستند. فضل بن سهل، وزير ايرانى و سياستمدار وى، به شدّت از اصرار مأمون ناخرسند بود و مىگفت: «تا كنون خلافت را ضايعتر از اين نديده بودم».۱
۱ ـ ۱. ردّ قاطع پيشنهاد خلافت
در آخرين جلسه از جلساتى كه مأمون براى پيشنهاد كردن خلافت به امام رضا عليهالسلام تشكيل داده بود، خليفه مىگويد:
اى فرزند پيامبر خدا! من به دانش و برترى و زهد و ورع و عبادت تو آگاه هستم و از اين رو، تو را سزاوارتر از خويش بر خلافت مىدانم.۲
و سپس خطاب به امام عليهالسلام مىگويد:
من در نظر دارم خود را از خلافت، خلع كنم و اين مقام را به تو بسپارم و با تو بيعت كنم.۳
اين بار امام عليهالسلام پاسخ محكمى به او داد كه مأمون را به شدّت خشمگين ساخت. امام رضا عليهالسلام رو به مامون نموده، فرمود:
اگر اين خلافت، از آنِ توست، پس خدا براى تو قرار داده است و جايز نيست كه [خلعت و لباسى] را كه خداوند به قامت تو پوشانيده، از تن بيرون كنى و به ديگرى