257
گزیده حکمت‌نامه رضوی

۱ / ۲

نقش امامت در تكميل دين و ويژگى‏هاى امام

۱۸۱.الكافىـ به نقل از عبد العزيز بن مسلم ـ: با امام رضا عليه‏السلام در مرو بوديم. در آغاز ورودمان، روز جمعه، در مسجد جامع، گِرد آمديم. مردم از موضوع امامت، سخن به ميان آوردند و از بسيارىِ اختلاف مردم در اين باره، ياد كردند. من نزد سَرورم رفتم و بحث و گفتگوى مردم در باره امامت را به آگاهى ايشان رسانيدم. ايشان لبخندى زد و فرمود: «اى عبد العزيز! اين مردم، نمى‏دانند و در آراى خويش، منحرف گشته‏اند. خداوند عز و جل، پيامبرش صلى‏الله‏عليه‏و‏آله را از دنيا نبُرد، مگر آن گاه كه دينش را كامل ساخت و قرآن را بر او نازل فرمود كه بيانگر هر چيز است و در آن، حلال و حرام و حدود و احكام و هر آنچه را كه تمام مردم به آن نياز دارند، بيان كرده است. خداوند عز و جل فرموده است: «در اين كتاب، هيچ چيزى را فرو نگذاشته‏ايم» و در حجّة الوداع كه حجّ آخر عمر پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله بود، اين آيه را نازل فرمود: «امروز، دين شما را برايتان كامل ساختم و نعمتم را بر شما، تمام كردم و پسنديدم كه اسلام، دين شما باشد».
مسئله امامت هم، از كمال دين است و [از اين رو] پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله از دنيا نرفت تا آن كه براى امّتش، آموزه‏هاى دينشان را بيان كرد و راهشان را براى آنان، روشن ساخت و آنان را در شاه‏راه حق بداشت و على عليه‏السلام را نشانِ راه و پيشوا، بر ايشان گماشت و هر آنچه امّت بدان نياز دارند، بى كم و كاست، براى آنان بيان فرمود. پس هر كه بگويد كه خداوند عز و جل دينش را كامل نكرد، در حقيقت، قرآن را رد كرده است و هر كه قرآن را رد كند، به آن كافر است.
آيا مردم، مقام امامت و جايگاه آن در ميان امّت را مى‏دانند تا در نتيجه، انتخاب آنان در اين باره، روا باشد؟! امامت، مقامش بزرگ‏تر و شأنش والاتر و جايگاهش بلندتر و دست نيافتنى‏تر و ژرف‏تر از آن است كه مردم، با خِردهايشان، بدان برسند يا با انديشه‏هايشان، آن را دريابند يا با انتخاب خود، امامى را بر گمارند. امامت را خداوند عز و جل پس از مقام نبوّت و خليلى، در مرتبه سوم، به ابراهيم خليل عليه‏السلام بخشيد و او را بدين فضيلت، مفتخر ساخت و او را بدان ستود و فرمود: «من تو را براى مردم، پيشوا قرار مى‏دهم» و ابراهيم خليل، شادمان از آن، گفت: «و از فرزندان من؟». خداوند ـ تبارك و تعالى ـ فرمود: «عهد من، به ستم‏كاران نمى‏رسد». پس اين آيه، پيشوايى هر ستم‏كارى را تا روز رستاخيز، نفى كرد و [مقام امامت] به برگزيدگان، اختصاص يافت. سپس خداى متعال، او را به اين گرامى داشت كه امامت را در فرزندانِ برگزيده و پاك او قرار داد و فرمود: «و اسحاق و يعقوب را [با نعمتى] افزون، به او بخشيديم و همه را از شايستگان قرار داديم و آنان را پيشوايانى قرار داديم كه به فرمان ما، هدايت مى‏كردند، و به ايشان، انجام دادن كارهاى نيك و برپا داشتن نماز و دادن زكات را وحى كرديم، و آنان، پرستنده ما بودند».
از آن پس، امامت، پيوسته در ميان فرزندان او بود و يكى از ديگرى آن را به ارث مى‏برد و نسلى از پىِ نسلى، تا آن كه خداوند متعال آن را ميراث پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله قرار داد و فرمود: «نزديك‏ترينِ مردم به ابراهيم، كسانى هستند كه از او پيروى كردند و اين پيامبر و كسانى كه ايمان آوردند، و خدا، سرپرست و حامى مونان است». پس امامت، ويژه او گرديد و او به فرمان خداى متعال و بر آيينى كه خداوند مقرّر داشت، آن را به على عليه‏السلام سپرد و در فرزندان برگزيده او جريان يافت ؛ همانان كه خداوند به ايشان، دانش و ايمان داد، آن جا كه مى‏فرمايد: «و كسانى كه به آنها دانش و ايمان داده شد، گفتند: «شما [به موجب آنچه] در كتاب خدا[ست]، تا روز رستاخيز مانده‏ايد».
پس امامت، تا روز رستاخيز، ويژه فرزندان على عليه‏السلام است ؛ چرا كه پس از محمّد صلى‏الله‏عليه‏و‏آله پيامبرى نيست.
حال، اين ناآگاهان، چگونه [امام] انتخاب كنند؟! امامت، منزلت پيامبران و ميراث اوصياست. امامت، جانشينى خدا و جانشينى پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله و مقام امير مؤمنان عليه‏السلام و ميراث حسن و حسين عليهماالسلام است. امامت، زمام دين و شيرازه مسلمانان و مايه اصلاح و آبادانى دنيا و عزّت مؤمنان است. امامت، ريشه بالنده اسلام و شاخه بلند آن است. به واسطه امام است كه نماز و زكات و روزه و حج و جهاد، كامل مى‏شوند، فى‏ء و زكات‏ها، عادلانه تقسيم مى‏شوند و حدود و احكام، اجرا مى‏گردند و مرزها و سرحدّات، حراست مى‏شوند.
امام، رواى خدا را روا و نارواى خدا را ناروا مى‏دارد و حدود خدا را برپا مى‏كند و از دين خدا، دفاع مى‏نمايد و با حكمت و اندرز نيكو و حجّت و دلايل رسا، به راه پروردگارش، فرا مى‏خوانَد. امام، به سان خورشيد تابان است كه با نور خود، جهان را روشن مى‏كند و در چنان افقى است كه دست‏ها و ديدگان به آن نمى‏رسند.
امام، ماه تابان شب چهارده و چراغ فروزان و نور درخشان و ستاره راه‏نما در تاريكى‏هاى شب‏هاى تار و ميانه آبادى‏ها و بيابان‏ها و اعماق درياهاست.
امام، آب گوارا در هنگام تشنگى و نشان دهنده راه راست و نجات‏بخش از هلاكت است.
امام، آتش فراز تپّه [براى راه‏نمايى مسافران و سالكان] است و گرمابخش گرماجويان، و راه‏نما در هلاكتگاه‏ها. هر كه از او جدا شود، به هلاكت مى‏افتد.
امام، ابر بارنده و باران سيل‏آسا و خورشيد فروزنده و آسمانِ سايه‏افكن و زمين پهناور و چشمه جوشان و بركه و بوستان است.
امام، همدم همراه و پدر دلسوز و برادر تنى و مادرِ مهربان به كودك و پناهگاه بندگان در بلاهاى سخت است. امام، امين خدا در ميان خلق او و حجّت او بر بندگانش و جانشينِ او در آبادى‏هايش و دعوتگر به سوى خدا و دفاع كننده از حريم‏هاى خداست. امام، از گناهان، پاك و از عيب‏ها، وارسته است. دانش، مختصّ اوست و بردبارى (/ خردمندى)، نشانش. شيرازه دين و مايه عزّت مسلمانان و خشم منافقان و نابودى كافران است.
امام، يگانه روزگار خويش است. هيچ كس به پاى او نمى‏رسد و هيچ دانشمندى با او برابرى نمى‏كند. جاى‏گزينى برايش يافت نمى‏شود و مانند و همتا ندارد. همه فضايل را داراست، بى آن كه در طلب آنها برآمده باشد يا براى به دست آوردنشان، كوشيده باشد ؛ بلكه [همه اين فضايل] از جانب خداوندِ فضل‏دهِ بخشنده، به او عطا شده است.
بنا بر اين، كيست كه به شناخت امام، دست يابد يا انتخاب او برايش ممكن باشد؟ هرگز، هرگز! در وصف شأنى از شئون او و فضيلتى از فضايلش، عقول، آواره گشته‏اند و خِردها، سرگردان و دل‏ها، سرگشته و چشم‏ها، ناتوان‏اند و بزرگان، احساس حقارت كرده‏اند و حكيمان، به حيرت در افتاده‏اند و خردمندان، فرو مانده‏اند و سخنوران، در مانده‏اند و انديشه‏وران، نادان گشته‏اند و سرايندگان، وامانده‏اند و اديبان، به عجز آمده‏اند و سخندانان، ناتوان گشته‏اند و [همه اينان، در وصف او،] به عجز و ناتوانى اقرار كرده‏اند.
چگونه مى‏توان او را به تمامى وصف كرد؟! يا [چگونه] حقيقت او را بيان مى‏توان نمود؟! يا چيزى از امر او را مى‏توان فهميد؟ يا [چگونه] قائم‏مقامى برايش مى‏توان يافت كه جاى او را بگيرد؟! نه [، ممكن نيست]. چگونه و كجا [ممكن است]، در حالى كه او چونان ستاره‏اى است كه از دسترسِ دست يازندگان و وصف وصف كنندگان به دور است؟! پس اين [مقام] كجا و انتخاب كردن، كجا؟! او كجا و خِردها[ى آدميان]كجا؟! كجا چون او يافت مى‏شود؟! آيا گمان مى‏بريد كه امام، در جايى جز خاندان پيامبر خدا، محمّد صلى‏الله‏عليه‏و‏آله، يافت مى‏شود؟! به خدا سوگند كه به خود دروغ گفته‏اند و آرزوهاى بيهوده در سر پرورانده‏اند و بر نردبانى دشوار و لغزنده، بالا رفته‏اند كه از آن به زير فرو مى‏لغزند و خواسته‏اند با خِردهاى سرگشته خام و ناقص و با انديشه‏هايى ره گم كرده، امام تعيين كنند ؛ امّا جز بردورى آنان [از حقيقت]، افزوده نگشت. «خدايشان بكُشد! به كجا چنين كج راهه مى‏روند؟!». آهنگ كارى دشوار كردند و دروغى پرداختند و به گم‏راهى بسيار در افتادند و در سرگردانى فرو رفتند ؛ چرا كه آگاهانه، امام را رها كردند «و شيطان، كردارهاى آنان را در نظرشان بياراست و از راه [حق] بازشان داشت، با آن كه مى‏ديدند».
از انتخابى كه خدا و پيامبر خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله و اهل بيت او كرده‏اند، روى گردانيده، به انتخاب خويش گراييدند، در حالى كه قرآن، خطاب به آنان بانگ مى‏زند: «و پروردگار تو، هر چه بخواهد، مى‏آفريند و انتخاب مى‏كند. اختيار، به دست آنان نيست. خداوند، پاك و برتر است از آنچه شريك قرار مى‏دهند»، و نيز مى‏فرمايد: «و هيچ مرد و زن مونى را نرسد كه چون خدا و فرستاده‏اش به كارى فرمان دهند، براى آنان در كارشان، اختيارى باشد...»، و فرموده است: «شما را چه شده؟ چگونه داورى مى‏كنيد؟! يا شما را كتابى هست كه در آن، فرا مى‏گيريد كه هر چه را بر مى‏گزينيد، براى شما در آن خواهد بود؟! يا اين كه شما تا روز رستاخيز [از ما]سوگندهايى رسا گرفته‏ايد كه به هر چه دلتان خواست، حكم كنيد؟! از آنان بپرس كه كدامشان ضامن اين [ادّعا] هستند يا شريكانى دارند؟ پس اگر راست مى‏گويند، شريكانشان را بياورند»، و باز فرموده است: «آيا در قرآن نمى‏انديشند؟ يا مگر بر دل‏هايشان قفل‏هايى زده شده است؟»يا: «بر دل‏هايشان، مُهر زده شده است. از اين رو، نمى‏فهمند؟» يا: «گفتند: شنيديم، در حالى كه نمى‏شنيدند. بدترين جنبندگان نزد خدا، كران و لالانى هستند كه نمى‏انديشند، و اگر خدا در آنان خيرى مى‏يافت، قطعا شنوايشان مى‏ساخت و اگر آنان را شنوا مى‏ساخت، حتما باز به حال اعراض، روى بر مى‏تافتند»، يا: «گفتند: شنيديم و نافرمانى كرديم».
[آرى. مقام امامت، انتخابى نيست ؛] بلكه آن، «فضل خداست كه به هر كس بخواهد، مى‏دهد، و خدا، صاحب فضل بزرگ است». پس مردم را چه رسد به انتخاب امام؟! و امام، داناست و نادانى ندارد. سرپرستى است كه عقب‏نشينى نمى‏كند. او كانِ قداست و پاكى و پارسايى و زهد و دانش و خداپرستى است و دعوت پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله ويژه اوست و زاده بانوى پاك و پاك دامن (فاطمه عليهاالسلام) است و در دودمانش، جاى هيچ عيب و ننگى نيست و هيچ شريفى به پاى او نمى‏رسد. او از خاندان قريش و تيره هاشم و عترت پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله و مورد پسند خداوند عز و جل است. مايه بزرگى بزرگان و از شاخه عبد مناف است و در دانش، جامع و در بردبارى، كامل و در پيشوايى، نيرومند بوده، به سياست، داناست. فرمان‏بُردارى از او، واجب است و برپا دارنده امر خداست و خيرخواه بندگان خدا و نگهبان دين خداست.
پيامبران و امامان را ـ كه درودهاى خدا بر آنان باد ـ خدا توفيق مى‏بخشد و از گنجينه دانش و حكمت خويش، به ايشان چيزى مى‏دهد كه به ديگران نمى‏دهد. بدين سبب، علم آنان، برتر از علم مردم روزگارشان است، چنان كه خداى متعال فرموده است: «آيا كسى كه به سوى حق ره‏نمون مى‏شود، سزاوارتر است كه پيروى شود يا كسى كه ره‏نمون نمى‏شود، مگر آن كه خود راه نمايى شود؟! شما را چه شده؟ چگونه داورى مى‏كنيد؟»و فرموده است: «و به هر كه حكمت داده شود، هر آينه، خير بسيار داده شده است» و در باره طالوت مى‏فرمايد: «خدا، او را بر شما برگزيد و در دانش و تن، به او فزونى بخشيد. خدا، داشته خويش را به هر كه بخواهد، مى‏دهد، و خدا، گشايشگر داناست»، و به پيامبر خود صلى‏الله‏عليه‏و‏آله فرمود: «[خدا] كتاب و حكمت را برتو فرو فرستاد و آنچه را نمى‏دانستى، به تو آموخت و لطف خدا به تو، بزرگ بود» و در باره امامان از اهل بيت پيامبرش و عترت و فرزندان او ـ كه درودهاى خداى بر ايشان باد ـ فرمود: «بلكه به مردم، براى آنچه خدا از فضل خويش به آنان عطا كرده، رشك مى‏ورزند. در حقيقت، ما به خاندان ابراهيم، كتاب و حكمت داديم و به آنان، فرمان‏روايىِ بزرگى بخشيديم. پس برخى از آنان، به او ايمان آوردند و برخى از ايشان، از او روى برتافتند، و [براى آنان] دوزخ پُرشراره، بس است».
هر گاه خداى عز و جل بنده‏اى را براى امور بندگانش برگزينَد، سينه او را براى اين كار مى‏گشايد [و صلاحيت و تحمّل اين رهبرى را به وى عطا مى‏كند] و چشمه‏سار حكمت را در دلش مى‏نهد و دانش را به او الهام مى‏فرمايد، به گونه‏اى كه پس از آن، از هيچ پاسخى در نمانَد و در دادن پاسخ درست، سرگردان نشود. پس او معصوم است و از تأييد و توفيق و راه‏نمايى [بى‏وقفه خداوند] برخوردار است و از هر گونه خطاها و لغزش و اشتباه، در امان است. خداوند، اين ويژگى‏ها را به او بخشيده است تا حجّت او بر بندگانش باشد و گواه او بر خلقش و «اين، فضل خداست كه به هر كه بخواهد، مى‏دهد، و خدا، صاحب فضل بزرگ است».
حال آيا مردم به چنين كسى دسترس دارند تا انتخابش كنند؟ يا آيا ممكن است برگزيده آنان، چنين ويژگى‏هايى را داشته باشد تا او را پيشوا قرار دهند؟! سوگند به خانه خدا، كه اين مردم از حق فراتر رفتند و كتاب خدا را چنان پشت سرِ خويش انداختند كه گويى نمى‏دانند، حال آن كه راه‏نمايى و درمان، در كتاب خدا هست ؛ ولى مردم، آن را كنار نهادند و از هوس‏هاى خويش، پيروى كردند. از اين رو، خداوند، آنان را نكوهيد و دشمنشان داشت و آنان را به تباهى كشانْد. خداوند بزرگ و بلندمرتبه مى‏فرمايد: «كيست گم‏راه‏تر از كسى كه بى راه‏نمايى خدا، از هوسش پيروى مى‏كند؟! بى ترديد، خدا مردم ستمگر را راه‏نمايى نمى‏كند»، و مى‏فرمايد: «پس تباهى بر آنان باد! و [خدا] اعمالشان را بر باد داد» و مى‏فرمايد: «دشمنى بزرگى است در نزد خدا و نزد كسانى كه ايمان آوردند. خداوند، اين گونه بر دل هر متكبّر زورگويى، مُهر مى‏نهد»، و درود و سلام فراوان خدا بر پيامبر، محمّد، و بر خاندان او باد!».


گزیده حکمت‌نامه رضوی
256

۱ / ۲

دَورُ الإِمامَةِ في تَمامِ الدّينِ وخَصائِصُ الإِمامِ

۱۸۱.الكافي عن عبد العزيز بن مسلم: كُنّا مَعَ الرِّضا عليه‏السلام بِمَروَ، فَاجتَمَعنا فِي الجامِعِ يَومَ الجُمُعَةِ في بَدءِ مَقدَمِنا، فَأَداروا أمرَ الإمامَةِ وذَكَروا كَثرَةَ اختِلافِ النّاسِ فيها، فَدَخَلتُ عَلى سَيِّدي عليه‏السلام فأَعلَمتُهُ خَوضَ النّاسِ فيهِ، فَتَبَسَّمَ عليه‏السلام ثُمَّ قالَ:يا عَبدَ العَزيزِ، جَهِلَ القومُ وخُدِعوا عَن آرائِهِم، إنَّ اللّه‏ عز و جل لَم يَقبِض نَبيَّهُ صلى‏الله‏عليه‏و‏آله حَتّى أكمَلَ لَهُ الدّينَ، وأنزَلَ عَلَيهِ القُرآنَ فيهِ تِبيانُ كُلِّ شَيءٍ ؛ بَيَّنَ فيهِ الحَلالَ وَالحَرامَ، وَالحُدودَ وَالأَحكامَ، وجَميعَ ما يَحتاجُ إلَيهِ النّاسُ كَمَلاً، فَقالَ عز و جل: «مَا فَرَّطْنَا فِي الْكِتَابِ مِنْ شَيْءٍ»۱، وأنزَلَ في حَجَّةِ الوَداعِ وهيَ آخِرَ عُمُرِهِ صلى‏الله‏عليه‏و‏آله: «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَ رَضِيتُ لَكُمُ الاْءِسْلاَمَ دِيناً».۲وأمرُ الإمامة مِن تَمامِ الدّينِ، ولَم يَمضِ صلى‏الله‏عليه‏و‏آله حَتّى بَيَّنَ لاُِمَّتِهِ مَعالِمَ دينِهِم، وأوضَحَ لَهُم سَبيلَهُم، وتَرَكَهُم عَلى قَصدِ سَبيلِ الحَقِّ، وأقامَ لَهُم عَليّاً عليه‏السلام عَلَماً وإماماً، وما تَرَكَ لَهُم شَيئاً يَحتاجُ إلَيهِ الاُمَّةُ إلاّ بَيَّنَهُ، فَمَن زَعَم أنَّ اللّه‏ عز و جل لَم يُكمِل دينَهُ فَقَد رَدَّ كِتابَ اللّهِ، ومَن رَدَّ كِتابَ اللّه‏ فَهُوَ كافِرٌ بِهِ.هَل يَعرِفونَ قَدرَ الإمامة وَمَحَلَّها مِنَ الاُمَّةِ فَيَجوزَ فيها اختيارُهُم؟! إنَّ الإمامة أجَلُّ قَدراً، وأعظَمُ شأناً، وأعلى مَكاناً، وأمنَعُ جانِباً، وأبعَدُ غَوراً مِن أن يَبلُغَها النّاسُ بِعُقولِهِم، أو يَنالوها بِآرائِهِم، أو يُقيموا إماماً بِاختيارِهِم.إنَّ الإمامة خَصَّ اللّه‏ عز و جل بِها إبراهيمَ الخَليلَ عليه‏السلام بَعدَ النُّبُوَّةِ وَالخُلَّةِ مَرتَبَةً ثالِثَةً، وفَضيلَةً شَرَّفَهُ بِها وأشادَ بِها ذِكرَهُ، فَقالَ: «إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَاماً»، فَقالَ الخَليلُ عليه‏السلام سُروراً بِها: «وَ مِنْ ذُرِّيَّتِي» قالَ اللّه‏ تَبارَكَ وتَعالى: «لاَ يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ»۳، فَأَبطَلَت هذِهِ الآيَةُ إمامَةَ كُلِّ ظالِمٍ إلى يَومِ القِيامَةِ، وصارَت فِي الصَّفوَةِ، ثُمَّ أكرَمَهُ اللّه‏ تَعالى بِأَن جَعَلَها في ذُرِّيَّتِهِ أهلِ الصَّفوَةِ وَالطَّهارَةِ، فَقالَ: «وَ وَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَ يَعْقُوبَ نَافِلَةً وَ كُلاًّ جَعَلْنَا صَالِحِينَ * وَ جَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَ أَوْحَيْنَا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْرَاتِ وَ إِقَامَ الصَّلاَةِ وَ إِيتَاءَ الزَّكَاةِ وَ كَانُوا لَنَا عَابِدِينَ».۴فَلَم تَزَل في ذُرِّيَّتِهِ يَرِثُها بَعضٌ عَن بَعضٍ قَرناً فَقَرناً، حَتّى وَرَّثَها اللّهُ تَعالَى النَّبيَّ صلى‏الله‏عليه‏و‏آله، فَقالَ جَلَّ وتَعالى: «إِنَّ أَوْلَى النَّاسِ بِإِبْرَاهِيمَ لَلَّذِينَ اتَّبَعُوهُ وَ هذَا النَّبِيُّ وَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ اللَّهُ وَلِيُّ الْمُؤمِنِينَ»۵، فَكانَت لَهُ خاصَّةً، فَقَلَّدَها صلى‏الله‏عليه‏و‏آله عَلِيّاً عليه‏السلام بِأَمرِ اللّه‏ تَعالى عَلى رَسمِ ما فَرَضَ اللّهُ، فَصارَت في ذُرِّيَّتِهِ الأَصفياءِ الَّذينَ آتاهُمُ اللّهُ العِلمَ وَالإيمانَ ؛ بِقَولِهِ تَعالى: «وَ قَالَ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ وَ الاْءِيمَانَ لَقَدْ لَبِثْتُمْ فِي كِتَابِ اللّهِ إِلَى يَوْمِ الْبَعْثِ»۶، فَهِيَ في وُلدِ عَليٍّ عليه‏السلام خاصَّةً إلى يَومِ القِيامَةِ ؛ إذ لا نَبِيَّ بَعدَ مُحَمَّدٍ صلى‏الله‏عليه‏و‏آله.فَمِن أينَ يَختارُ هؤُلاءِ الجُهّالُ؟! إنَّ الإمامَةَ هِيَ مَنزِلَةُ الأَنبِياءِ، وإرثُ الأَوصياءِ. إنَّ الإمامَةَ خِلافَةُ اللّهِ، وخِلافَةُ الرَّسولِ صلى‏الله‏عليه‏و‏آله، ومَقامُ أميرِ المُؤمِنينَ عليه‏السلام، وميراثُ الحَسَنِ وَالحُسَينِ عليهماالسلام.إنَّ الإمامَةَ زِمامُ الدّينِ، ونِظامُ المُسلِمينَ، وصَلاحُ الدُّنيا، وعِزُّ المُؤمِنينَ. إنَّ الإمامَةَ اُسُّ الإِسلامِ النّامي، وفَرعُهُ السّامي.بِالإمامِ تَمامُ الصَّلاةِ وَالزَّكاةِ وَالصِّيامِ وَالحَجِّ وَالجِهادِ، وتَوفيرُ الفَيءِ وَالصَّدَقاتِ، وإمضاءُ الحُدودِ وَالأَحكامِ، ومَنعُ الثُّغورِ وَالأَطرافِ.الإمامُ ؛ يُحِلُّ حَلالَ اللّهِ، ويُحَرِّمُ حَرامَ اللّهِ، ويُقيمُ حُدودَ اللّهِ، ويَذُبُّ عَن دينِ اللّهِ، ويَدعو إلى سَبيلِ رَبِّهِ بِالحِكمَةِ وَالمَوعِظَةِ الحَسَنَةِ وَالحُجَّةِ البالِغَةِ.الإمامُ ؛ كَالشَّمسِ الطّالِعَةِ المُجَلِّلَةِ بِنورِها لِلعالَمِ وهِيَ فِي الاُفُقِ بِحَيثُ لا تَنالُها الأَيدي وَالأَبصارُ.الإمامُ ؛ البَدرُ المُنيرُ، وَالسِّراجُ الزّاهِرُ، وَالنّورُ السّاطِعُ، وَالنَّجمُ الهادي في غَياهِبِ الدُّجي وأجوازِ البُلدانِ وَالقِفارِ ولُجَجِ البِحارِ.الإمامُ ؛ الماءُ العَذبُ عَلَى الظِّماءِ، وَالدالُّ عَلَى الهُدى، وَالمُنجي مِنَ الرَّدي.الإمامُ ؛ النّارُ عَلَى اليَفاعِ، الحارُّ لِمَنِ اصطَلى بِهِ، وَالدّليلُ فِي المَهالِكِ ؛ مَن فارَقَهُ فَهالِكٌ.الإمامُ ؛ السَّحابُ الماطِرُ، وَالغَيثُ الهاطِلُ، وَالشَّمسُ المُضيئَةُ، وَالسَّماءُ الظَّليلَةُ، وَالأَرضُ البَسيطَةُ، وَالعَينُ الغَزيرَةُ، وَالغَديرُ وَالرَّوضَةُ.الإمامُ ؛ الأَنيسُ الرَّفيقُ، وَالوالِدُ الشَّفيقُ، وَالأَخُ الشَّقيقُ، وَالاُمُّ البَرَّةُ بِالوَلَدِ الصَّغيرِ، ومَفزَعُ العِبادِ فِي الدّاهيَةِ النَّآدِ.الإمامُ ؛ أمينُ اللّه‏ في خَلقِهِ، وحُجَّتُهُ عَلى عِبادِهِ، وخَليفَتُهُ في بِلادِهِ، وَالدّاعي إلَى اللّهِ، وَالذّابُّ عَن حُرَمِ اللّهِ.الإمامُ ؛ المُطَهَّرُ مِنَ الذُّنوبِ، وَالمُبَرّأُ عَنِ العُيوبِ، المَخصوصُ بِالعِلمِ، المَوسومُ بِالحِلمِ، نِظامُ الدّينِ، وعِزُّ المُسلِمينَ، وغَيظُ المُنافِقينَ، وبَوارُ الكافِرينَ.الإمامُ ؛ واحِدُ دَهرِهِ ؛ لا يُدانيهِ أحَدٌ، ولا يُعادِلُهُ عالِمٌ، ولا يوجَدُ مِنهُ بَدَلٌ، ولا لَهُ مِثلٌ ولا نَظيرٌ، مَخصوصٌ بِالفَضلِ كُلِّهِ مِن غَيرِ طَلَبٍ مِنهُ لَهُ ولاَ اكتِسابٍ، بَلِ اختِصاصٌ مِنَ المُفضِلِ الوَهّابِ.فَمَن ذا الَّذي يَبلُغُ مَعرِفَةَ الإِمامِ أو يُمكِنُهُ اختيارُهُ؟! هَيهاتَ هَيهاتَ! ضَلَّتِ العُقولُ، وتاهَت الحُلومُ، وحارَتِ الأَلبابُ، وخَسأَتِ العُيونُ، وتَصاغَرَتِ العُظَماءُ، وتَحَيَّرَتِ الحُكَماءُ، وتَقاصَرَتِ الحُلَماءُ، وحَصِرَتِ الخُطَباءُ، وجَهِلَتِ الأَلِبّاءُ، وكَلَّتِ الشُّعَراءُ، وعَجَزَتِ الاُدَباءُ، وعَييَتِ البُلَغاءُ، عَن وَصفِ شأنٍ مِن شأنِهِ أو فَضيلَةٍ مِن فَضائِلِهِ، وأقَرَّت بِالعَجزِ وَالتَّقصيرِ.وكَيفَ يوصَفُ بِكُلِّهِ، أو يُنعَتُ بِكُنهِهِ، أو يُفهَمُ شَيءٌ مِن أمرِهِ، أو يوجَدُ مَن يَقومُ مَقامَهُ ويُغني غِناهُ؟! لا، كَيفَ وأنّى وَهُوَ بِحَيثُ النَّجمُ مِن يَدِ المُتَناوِلينَ ووَصفِ الواصِفينَ؟! فَأَينَ الاِختيارُ مِن هذا؟! وأينَ العُقولُ عَن هذا؟! وأينَ يوجَدُ مِثلُ هذا؟!أتَظُنّونَ أنَّ ذلِكَ يوجَدُ في غَيرِ آلِ الرَّسولِ مُحَمَّدٍ صلى‏الله‏عليه‏و‏آله ؟! كَذَبَتهُم وَاللّهِ أنفُسُهُم ومَنَّتهُمُ الأَباطيلَ، فَارتَقَوا مُرتَقىً صَعباً دَحضاً، تَزِلُّ عَنهُ إلَى الحَضيضِ أقدامُهُم.راموا إقامَةَ الإمام بِعُقولٍ حائِرَةٍ بائِرَةٍ ناقِصَةٍ، وآراءٍ مُضِلَّةٍ، فَلَم يَزدادوا مِنهُ إلاّ بُعداً «قَاتَلَهُمُ اللَّهُ أَنَّى يُؤفَكُونَ»۷. ولَقَد راموا صَعباً، وقالوا إفكاً، وضَلّوا ضَلالاً بَعيداً، ووَقَعوا فِي الحَيرَةِ ؛ إذ تَرَكوا الإمامَ عَن بَصيرَةٍ «وَ زَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطَانُ أَعْمَالَهُمْ فَصَدَّهُمْ عَنِ السَّبِيلِ وَ كَانُوا مُسْتَبْصِرِينَ».۸رَغِبوا عَنِ اختيارِ اللّه‏ واختيارِ رَسولِ اللّه‏ صلى‏الله‏عليه‏و‏آله وأهلِ بَيتِهِ إلَى اختيارِهِم، وَالقُرآنُ يُناديهِم: «وَ رَبُّكَ يَخْلُقُ مَا يَشَاءُ وَ يَخْتَارُ مَا كَانَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ سُبْحَانَ اللَّهِ وَ تَعَالَى عَمَّا يُشْرِكُونَ»۹، وقالَ عز و جل: «وَ مَا كَانَ لِمُؤمِنٍ وَ لاَ مُؤمِنَةٍ إِذَا قَضَى اللّهُ وَ رَسُولُهُ أَمْراً أَنْ يَكُونَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ»۱۰ الآيَة، وقالَ: «مَا لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ * أَمْ لَكُمْ كِتَابٌ فِيهِ تَدْرُسُونَ * إِنَّ لَكُمْ فِيهِ لَمَا تَخَيَّرُونَ * أَمْ لَكُمْ أَيْمَانٌ عَلَيْنَا بَالِغَةٌ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ إِنَّ لَكُمْ لَمَا تَحْكُمُونَ * سَلْهُمْ أَيُّهُمْ بِذلِكَ زَعِيمٌ * أَمْ لَهُمْ شُرَكَاءُ فَلْيَأْتُوا بِشُرَكَائِهِمْ إِنْ كَانُوا صَادِقِينَ»۱۱، وقالَ عز و جل: «أَ فَلاَ يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَى قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا»۱۲، أم «طُبِعَ عَلَى قُلُوبِهِمْ فَهُمْ لاَ يَفْقَهُونَ»۱۳، أم «قَالُوا سَمِعْنَا وَ هُمْ لاَ يَسْمَعُونَ * إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللَّهِ الصُّمُّ الْبُكْمُ الَّذِينَ لاَ يَعْقِلُونَ * وَ لَوْ عَلِمَ اللَّهُ فِيهِمْ خَيَْراً لأَسْمَعَهُمْ وَ لَوْ أَسْمَعَهُمْ لَتَوَلَّوْا وَ هُمْ مُعْرِضُونَ»۱۴، أم «قَالُوا سَمِعْنَا وَ عَصَيْنَا»۱۵، بَل هُوَ «فَضْلُ اللَّهِ يُؤتِيهِ مَنْ يَشَاءُ وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ».۱۶فَكَيفَ لَهُم بِاختيارِ الإِمامِ؟! وَالإمام عالِمٌ لا يَجهَلُ، وراعٍ لا يَنكُلُ، مَعدِنُ القُدسِ وَالطَّهارَةِ، وَالنُّسُكِ وَالزَّهادَةِ، وَالعِلمِ وَالعِبادَةِ، مَخصوصٌ بِدَعوَةِ الرَّسولِ صلى‏الله‏عليه‏و‏آله، ونَسلُ المُطَهَّرَةِ البَتولِ، لا مَغمَزَ فيهِ في نَسَبٍ، وَلا يُدانيهِ ذو حَسَبٍ، فِي البَيتِ مِن قُرَيشٍ، وَالذِّروَةِ مِن هاشِمٍ، وَالعِترَةِ مِن الرَّسولِ صلى‏الله‏عليه‏و‏آله، وَالرِّضا مِنَ اللّه‏ عز و جل. شَرَفُ الأَشرافِ، وَالفَرعُ مِن عَبدِ مَنافٍ، نامي العِلمِ، كامِلِ الحِلمِ، مُضطَلِعٌ بِالإِمامَةِ، عالِمٌ بِالسّياسَةِ، مَفروضُ الطّاعَةِ، قائِمٌ بِأَمرِ اللّه‏ عز و جل، ناصِحٌ لِعبادِ اللّهِ، حافِظٌ لِدينِ اللّهِ.إنَّ الأَنبياءَ وَالأَئِمَّةَ ـ صَلَواتُ اللّهِ عَلَيهِم ـ يُوَفِّقُهُمُ اللّهُ ويُؤيهِم مِن مَخزونِ عِلمِهِ وحُكمِهِ ما لا يُؤيهِ غَيرَهُم، فَيَكونُ عِلمُهُم فَوقَ عِلمِ أهلِ الزَّمانِ، في قَولِهِ تَعالى: «أَفَمَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ يُتَّبَعَ أَمَّنْ لاَ يَهِدِّي إِلاَّ أَنْ يُهْدَى فَمَا لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ»۱۷، وقَولِهِ تَبارَكَ وتَعالى: «وَ مَنْ يُؤتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِيَ خَيْراً كَثِيراً»۱۸، وقَولِهِ في طالوتَ: «إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاهُ عَلَيْكُمْ وَ زَادَهُ بَسْطَةً فِي الْعِلْمِ وَ الْجِسْمِ وَ اللَّهُ يُؤتِي مُلْكَهُ مَنْ يَشَاءُ وَ اللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ»۱۹، وقالَ لِنَبيِّهِ صلى‏الله‏عليه‏و‏آله: «وَ أَنْزَلَ [اللَّهُ۲۰] عَلَيْكَ الْكِتَابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ عَلَّمَكَ مَا لَمْ تَكُنْ تَعْلَمُ وَ كَانَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكَ عَظِيماً»۲۱، وقالَ فِي الأَئِمَّةِ مِن أهلِ بَيتِ نَبيِّهِ وعِترَتِهِ وذُرّيَّتِهِ ـ صَلَواتُ اللّه‏ عَلَيهِم ـ:«أَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلَى مَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ فَقَدْ آتَيْنَا آلَ إِبْرَاهِيمَ الْكِتَابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ آتَيْنَاهُمْ مُلْكاً عَظِيماً * فَمِنْهُمْ مَنْ آمَنَ بِهِ وَ مِنْهُمْ مَنْ صَدَّ عَنْهُ وَ كَفَى بِجَهَنَّمَ سَعِيراً».۲۲وإنَّ العَبدَ إذا اختارَهُ اللّه‏ عز و جل لاُِمورِ عِبادِهِ، شَرَحَ صَدرَهُ لِذلِكَ، وأودَعَ قَلبَهُ يَنابيعَ الحِكمَةِ، وألهَمَهُ العِلمَ إلهاماً، فَلَم يَعيَ بَعدَهُ بِجَوابٍ، ولا يَحيرُ فيهِ عَنِ الصَّوابِ، فَهُوَ مَعصومٌ مُؤيَّدٌ ؛ مُوَفَّقٌ مُسَدَّدٌ، قَد أمِنَ مِنَ الخَطايا وَالزَّلَلِ وَالعِثارِ، يَخُصُّهُ اللّهُ بِذلِكَ ليَكونَ حُجَّتَهُ عَلى عِبادِهِ، وشاهِدَهُ عَلى خَلقِهِ، و«ذلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤتِيهِ مَنْ يَشَاءُ وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ».۲۳فَهَل يَقدِرونَ عَلى مِثلِ هذا فَيَختارونَهُ؟! أو يَكونُ مُختارُهُم بِهذِهِ الصِّفَةِ فَيُقَدِّمونَهُ؟! تَعَدَّوا ـ وبَيتِ اللّهِ ـ الحَقَّ، ونَبَذوا كِتابَ اللّه‏ وَراءَ ظُهورِهِم كأَنَّهُم لا يَعلَمونَ، وفي كِتابِ اللّه‏ الهُدى وَالشِّفاءُ، فَنَبَذوهُ وَاتَّبَعوا أهواءَهُم، فَذَمَّهُمُ اللّه‏ ومَقَتَهُم وأتعَسَهُم، فَقالَ جَلَّ وتَعالى: «وَ مَنْ أَضَلُّ مِمَّنِ اتَّبَعَ هَوَاهُ بِغَيْرِ هُدًى مِنَ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ لاَ يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ»۲۴، وقالَ: «فَتَعْساً لَهُمْ وَ أَضَلَّ أَعْمَالَهُمْ»، وقالَ: «كَبُرَ مَقْتاً عِنْدَ اللَّهِ وَ عِنْدَ الَّذِينَ آمَنُوا كَذلِكَ يَطْبَعُ اللَّهُ عَلَى كُلِّ قَلْبِ مُتَكَبِّرٍ جَبَّارٍ»۲۵. وصَلَّى اللّه‏ عَلَى النَّبيِّ مُحَمَّدٍ وآلِهِ وسَلَّمَ تَسليماً كَثيراً.۲۶

1.. الأنعام : ۳۸ .

2.. المائدة : ۳ .

3.. البقرة : ۱۲۴ .

4.. الأنبياء : ۷۲ و ۷۳ .

5.. آل عمران : ۶۸ .

6.. الروم : ۵۶ .

7.. التوبة : ۳۰ .

8.. العنكبوت : ۳۸ .

9.. القصص : ۶۸ .

10.. الأحزاب : ۳۶ .

11.. القلم : ۳۶ ـ ۴۱ .

12.. محمّد : ۲۴ .

13.. التوبة : ۸۷ .

14.. الأنفال : ۲۱ ـ ۲۳ .

15.. البقرة : ۹۳ .

16.. الحديد : ۲۱ .

17.. يونس : ۳۵ .

18.. البقرة : ۲۶۹ .

19.. البقرة : ۲۴۷ .

20.. الظاهر أنّ ما بين المعقوفين سقط من المصدر ، أو أنّ الإمام عليه‏السلام جاء بالمضمون ، والظاهر الأوّل .

21.. النساء : ۱۱۳ .

22.. النساء : ۵۴ و ۵۵ .

23.. الجمعة : ۴ ، الحديد : ۲۱ .

24.. القصص : ۵۰ . ۲. محمّد : ۸ .

25.. غافر : ۳۵ .

26.. الكافي : ج۱ ص۱۹۸ ح۱ ، كمال الدين : ص۶۷۵ ح۳۱ .

  • نام منبع :
    گزیده حکمت‌نامه رضوی
    سایر پدیدآورندگان :
    محمد محمدی ری شهری، تلخیص: مرتضی خوش نصیب
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1394
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 23808
صفحه از 545
پرینت  ارسال به