۱ / ۲
نقش امامت در تكميل دين و ويژگىهاى امام
۱۸۱.الكافىـ به نقل از عبد العزيز بن مسلم ـ: با امام رضا عليهالسلام در مرو بوديم. در آغاز ورودمان، روز جمعه، در مسجد جامع، گِرد آمديم. مردم از موضوع امامت، سخن به ميان آوردند و از بسيارىِ اختلاف مردم در اين باره، ياد كردند. من نزد سَرورم رفتم و بحث و گفتگوى مردم در باره امامت را به آگاهى ايشان رسانيدم. ايشان لبخندى زد و فرمود: «اى عبد العزيز! اين مردم، نمىدانند و در آراى خويش، منحرف گشتهاند. خداوند عز و جل، پيامبرش صلىاللهعليهوآله را از دنيا نبُرد، مگر آن گاه كه دينش را كامل ساخت و قرآن را بر او نازل فرمود كه بيانگر هر چيز است و در آن، حلال و حرام و حدود و احكام و هر آنچه را كه تمام مردم به آن نياز دارند، بيان كرده است. خداوند عز و جل فرموده است: «در اين كتاب، هيچ چيزى را فرو نگذاشتهايم» و در حجّة الوداع كه حجّ آخر عمر پيامبر صلىاللهعليهوآله بود، اين آيه را نازل فرمود: «امروز، دين شما را برايتان كامل ساختم و نعمتم را بر شما، تمام كردم و پسنديدم كه اسلام، دين شما باشد».
مسئله امامت هم، از كمال دين است و [از اين رو] پيامبر صلىاللهعليهوآله از دنيا نرفت تا آن كه براى امّتش، آموزههاى دينشان را بيان كرد و راهشان را براى آنان، روشن ساخت و آنان را در شاهراه حق بداشت و على عليهالسلام را نشانِ راه و پيشوا، بر ايشان گماشت و هر آنچه امّت بدان نياز دارند، بى كم و كاست، براى آنان بيان فرمود. پس هر كه بگويد كه خداوند عز و جل دينش را كامل نكرد، در حقيقت، قرآن را رد كرده است و هر كه قرآن را رد كند، به آن كافر است.
آيا مردم، مقام امامت و جايگاه آن در ميان امّت را مىدانند تا در نتيجه، انتخاب آنان در اين باره، روا باشد؟! امامت، مقامش بزرگتر و شأنش والاتر و جايگاهش بلندتر و دست نيافتنىتر و ژرفتر از آن است كه مردم، با خِردهايشان، بدان برسند يا با انديشههايشان، آن را دريابند يا با انتخاب خود، امامى را بر گمارند. امامت را خداوند عز و جل پس از مقام نبوّت و خليلى، در مرتبه سوم، به ابراهيم خليل عليهالسلام بخشيد و او را بدين فضيلت، مفتخر ساخت و او را بدان ستود و فرمود: «من تو را براى مردم، پيشوا قرار مىدهم» و ابراهيم خليل، شادمان از آن، گفت: «و از فرزندان من؟». خداوند ـ تبارك و تعالى ـ فرمود: «عهد من، به ستمكاران نمىرسد». پس اين آيه، پيشوايى هر ستمكارى را تا روز رستاخيز، نفى كرد و [مقام امامت] به برگزيدگان، اختصاص يافت. سپس خداى متعال، او را به اين گرامى داشت كه امامت را در فرزندانِ برگزيده و پاك او قرار داد و فرمود: «و اسحاق و يعقوب را [با نعمتى] افزون، به او بخشيديم و همه را از شايستگان قرار داديم و آنان را پيشوايانى قرار داديم كه به فرمان ما، هدايت مىكردند، و به ايشان، انجام دادن كارهاى نيك و برپا داشتن نماز و دادن زكات را وحى كرديم، و آنان، پرستنده ما بودند».
از آن پس، امامت، پيوسته در ميان فرزندان او بود و يكى از ديگرى آن را به ارث مىبرد و نسلى از پىِ نسلى، تا آن كه خداوند متعال آن را ميراث پيامبر صلىاللهعليهوآله قرار داد و فرمود: «نزديكترينِ مردم به ابراهيم، كسانى هستند كه از او پيروى كردند و اين پيامبر و كسانى كه ايمان آوردند، و خدا، سرپرست و حامى مونان است». پس امامت، ويژه او گرديد و او به فرمان خداى متعال و بر آيينى كه خداوند مقرّر داشت، آن را به على عليهالسلام سپرد و در فرزندان برگزيده او جريان يافت ؛ همانان كه خداوند به ايشان، دانش و ايمان داد، آن جا كه مىفرمايد: «و كسانى كه به آنها دانش و ايمان داده شد، گفتند: «شما [به موجب آنچه] در كتاب خدا[ست]، تا روز رستاخيز ماندهايد».
پس امامت، تا روز رستاخيز، ويژه فرزندان على عليهالسلام است ؛ چرا كه پس از محمّد صلىاللهعليهوآله پيامبرى نيست.
حال، اين ناآگاهان، چگونه [امام] انتخاب كنند؟! امامت، منزلت پيامبران و ميراث اوصياست. امامت، جانشينى خدا و جانشينى پيامبر صلىاللهعليهوآله و مقام امير مؤمنان عليهالسلام و ميراث حسن و حسين عليهماالسلام است. امامت، زمام دين و شيرازه مسلمانان و مايه اصلاح و آبادانى دنيا و عزّت مؤمنان است. امامت، ريشه بالنده اسلام و شاخه بلند آن است. به واسطه امام است كه نماز و زكات و روزه و حج و جهاد، كامل مىشوند، فىء و زكاتها، عادلانه تقسيم مىشوند و حدود و احكام، اجرا مىگردند و مرزها و سرحدّات، حراست مىشوند.
امام، رواى خدا را روا و نارواى خدا را ناروا مىدارد و حدود خدا را برپا مىكند و از دين خدا، دفاع مىنمايد و با حكمت و اندرز نيكو و حجّت و دلايل رسا، به راه پروردگارش، فرا مىخوانَد. امام، به سان خورشيد تابان است كه با نور خود، جهان را روشن مىكند و در چنان افقى است كه دستها و ديدگان به آن نمىرسند.
امام، ماه تابان شب چهارده و چراغ فروزان و نور درخشان و ستاره راهنما در تاريكىهاى شبهاى تار و ميانه آبادىها و بيابانها و اعماق درياهاست.
امام، آب گوارا در هنگام تشنگى و نشان دهنده راه راست و نجاتبخش از هلاكت است.
امام، آتش فراز تپّه [براى راهنمايى مسافران و سالكان] است و گرمابخش گرماجويان، و راهنما در هلاكتگاهها. هر كه از او جدا شود، به هلاكت مىافتد.
امام، ابر بارنده و باران سيلآسا و خورشيد فروزنده و آسمانِ سايهافكن و زمين پهناور و چشمه جوشان و بركه و بوستان است.
امام، همدم همراه و پدر دلسوز و برادر تنى و مادرِ مهربان به كودك و پناهگاه بندگان در بلاهاى سخت است. امام، امين خدا در ميان خلق او و حجّت او بر بندگانش و جانشينِ او در آبادىهايش و دعوتگر به سوى خدا و دفاع كننده از حريمهاى خداست. امام، از گناهان، پاك و از عيبها، وارسته است. دانش، مختصّ اوست و بردبارى (/ خردمندى)، نشانش. شيرازه دين و مايه عزّت مسلمانان و خشم منافقان و نابودى كافران است.
امام، يگانه روزگار خويش است. هيچ كس به پاى او نمىرسد و هيچ دانشمندى با او برابرى نمىكند. جاىگزينى برايش يافت نمىشود و مانند و همتا ندارد. همه فضايل را داراست، بى آن كه در طلب آنها برآمده باشد يا براى به دست آوردنشان، كوشيده باشد ؛ بلكه [همه اين فضايل] از جانب خداوندِ فضلدهِ بخشنده، به او عطا شده است.
بنا بر اين، كيست كه به شناخت امام، دست يابد يا انتخاب او برايش ممكن باشد؟ هرگز، هرگز! در وصف شأنى از شئون او و فضيلتى از فضايلش، عقول، آواره گشتهاند و خِردها، سرگردان و دلها، سرگشته و چشمها، ناتواناند و بزرگان، احساس حقارت كردهاند و حكيمان، به حيرت در افتادهاند و خردمندان، فرو ماندهاند و سخنوران، در ماندهاند و انديشهوران، نادان گشتهاند و سرايندگان، واماندهاند و اديبان، به عجز آمدهاند و سخندانان، ناتوان گشتهاند و [همه اينان، در وصف او،] به عجز و ناتوانى اقرار كردهاند.
چگونه مىتوان او را به تمامى وصف كرد؟! يا [چگونه] حقيقت او را بيان مىتوان نمود؟! يا چيزى از امر او را مىتوان فهميد؟ يا [چگونه] قائممقامى برايش مىتوان يافت كه جاى او را بگيرد؟! نه [، ممكن نيست]. چگونه و كجا [ممكن است]، در حالى كه او چونان ستارهاى است كه از دسترسِ دست يازندگان و وصف وصف كنندگان به دور است؟! پس اين [مقام] كجا و انتخاب كردن، كجا؟! او كجا و خِردها[ى آدميان]كجا؟! كجا چون او يافت مىشود؟! آيا گمان مىبريد كه امام، در جايى جز خاندان پيامبر خدا، محمّد صلىاللهعليهوآله، يافت مىشود؟! به خدا سوگند كه به خود دروغ گفتهاند و آرزوهاى بيهوده در سر پروراندهاند و بر نردبانى دشوار و لغزنده، بالا رفتهاند كه از آن به زير فرو مىلغزند و خواستهاند با خِردهاى سرگشته خام و ناقص و با انديشههايى ره گم كرده، امام تعيين كنند ؛ امّا جز بردورى آنان [از حقيقت]، افزوده نگشت. «خدايشان بكُشد! به كجا چنين كج راهه مىروند؟!». آهنگ كارى دشوار كردند و دروغى پرداختند و به گمراهى بسيار در افتادند و در سرگردانى فرو رفتند ؛ چرا كه آگاهانه، امام را رها كردند «و شيطان، كردارهاى آنان را در نظرشان بياراست و از راه [حق] بازشان داشت، با آن كه مىديدند».
از انتخابى كه خدا و پيامبر خدا صلىاللهعليهوآله و اهل بيت او كردهاند، روى گردانيده، به انتخاب خويش گراييدند، در حالى كه قرآن، خطاب به آنان بانگ مىزند: «و پروردگار تو، هر چه بخواهد، مىآفريند و انتخاب مىكند. اختيار، به دست آنان نيست. خداوند، پاك و برتر است از آنچه شريك قرار مىدهند»، و نيز مىفرمايد: «و هيچ مرد و زن مونى را نرسد كه چون خدا و فرستادهاش به كارى فرمان دهند، براى آنان در كارشان، اختيارى باشد...»، و فرموده است: «شما را چه شده؟ چگونه داورى مىكنيد؟! يا شما را كتابى هست كه در آن، فرا مىگيريد كه هر چه را بر مىگزينيد، براى شما در آن خواهد بود؟! يا اين كه شما تا روز رستاخيز [از ما]سوگندهايى رسا گرفتهايد كه به هر چه دلتان خواست، حكم كنيد؟! از آنان بپرس كه كدامشان ضامن اين [ادّعا] هستند يا شريكانى دارند؟ پس اگر راست مىگويند، شريكانشان را بياورند»، و باز فرموده است: «آيا در قرآن نمىانديشند؟ يا مگر بر دلهايشان قفلهايى زده شده است؟»يا: «بر دلهايشان، مُهر زده شده است. از اين رو، نمىفهمند؟» يا: «گفتند: شنيديم، در حالى كه نمىشنيدند. بدترين جنبندگان نزد خدا، كران و لالانى هستند كه نمىانديشند، و اگر خدا در آنان خيرى مىيافت، قطعا شنوايشان مىساخت و اگر آنان را شنوا مىساخت، حتما باز به حال اعراض، روى بر مىتافتند»، يا: «گفتند: شنيديم و نافرمانى كرديم».
[آرى. مقام امامت، انتخابى نيست ؛] بلكه آن، «فضل خداست كه به هر كس بخواهد، مىدهد، و خدا، صاحب فضل بزرگ است». پس مردم را چه رسد به انتخاب امام؟! و امام، داناست و نادانى ندارد. سرپرستى است كه عقبنشينى نمىكند. او كانِ قداست و پاكى و پارسايى و زهد و دانش و خداپرستى است و دعوت پيامبر صلىاللهعليهوآله ويژه اوست و زاده بانوى پاك و پاك دامن (فاطمه عليهاالسلام) است و در دودمانش، جاى هيچ عيب و ننگى نيست و هيچ شريفى به پاى او نمىرسد. او از خاندان قريش و تيره هاشم و عترت پيامبر صلىاللهعليهوآله و مورد پسند خداوند عز و جل است. مايه بزرگى بزرگان و از شاخه عبد مناف است و در دانش، جامع و در بردبارى، كامل و در پيشوايى، نيرومند بوده، به سياست، داناست. فرمانبُردارى از او، واجب است و برپا دارنده امر خداست و خيرخواه بندگان خدا و نگهبان دين خداست.
پيامبران و امامان را ـ كه درودهاى خدا بر آنان باد ـ خدا توفيق مىبخشد و از گنجينه دانش و حكمت خويش، به ايشان چيزى مىدهد كه به ديگران نمىدهد. بدين سبب، علم آنان، برتر از علم مردم روزگارشان است، چنان كه خداى متعال فرموده است: «آيا كسى كه به سوى حق رهنمون مىشود، سزاوارتر است كه پيروى شود يا كسى كه رهنمون نمىشود، مگر آن كه خود راه نمايى شود؟! شما را چه شده؟ چگونه داورى مىكنيد؟»و فرموده است: «و به هر كه حكمت داده شود، هر آينه، خير بسيار داده شده است» و در باره طالوت مىفرمايد: «خدا، او را بر شما برگزيد و در دانش و تن، به او فزونى بخشيد. خدا، داشته خويش را به هر كه بخواهد، مىدهد، و خدا، گشايشگر داناست»، و به پيامبر خود صلىاللهعليهوآله فرمود: «[خدا] كتاب و حكمت را برتو فرو فرستاد و آنچه را نمىدانستى، به تو آموخت و لطف خدا به تو، بزرگ بود» و در باره امامان از اهل بيت پيامبرش و عترت و فرزندان او ـ كه درودهاى خداى بر ايشان باد ـ فرمود: «بلكه به مردم، براى آنچه خدا از فضل خويش به آنان عطا كرده، رشك مىورزند. در حقيقت، ما به خاندان ابراهيم، كتاب و حكمت داديم و به آنان، فرمانروايىِ بزرگى بخشيديم. پس برخى از آنان، به او ايمان آوردند و برخى از ايشان، از او روى برتافتند، و [براى آنان] دوزخ پُرشراره، بس است».
هر گاه خداى عز و جل بندهاى را براى امور بندگانش برگزينَد، سينه او را براى اين كار مىگشايد [و صلاحيت و تحمّل اين رهبرى را به وى عطا مىكند] و چشمهسار حكمت را در دلش مىنهد و دانش را به او الهام مىفرمايد، به گونهاى كه پس از آن، از هيچ پاسخى در نمانَد و در دادن پاسخ درست، سرگردان نشود. پس او معصوم است و از تأييد و توفيق و راهنمايى [بىوقفه خداوند] برخوردار است و از هر گونه خطاها و لغزش و اشتباه، در امان است. خداوند، اين ويژگىها را به او بخشيده است تا حجّت او بر بندگانش باشد و گواه او بر خلقش و «اين، فضل خداست كه به هر كه بخواهد، مىدهد، و خدا، صاحب فضل بزرگ است».
حال آيا مردم به چنين كسى دسترس دارند تا انتخابش كنند؟ يا آيا ممكن است برگزيده آنان، چنين ويژگىهايى را داشته باشد تا او را پيشوا قرار دهند؟! سوگند به خانه خدا، كه اين مردم از حق فراتر رفتند و كتاب خدا را چنان پشت سرِ خويش انداختند كه گويى نمىدانند، حال آن كه راهنمايى و درمان، در كتاب خدا هست ؛ ولى مردم، آن را كنار نهادند و از هوسهاى خويش، پيروى كردند. از اين رو، خداوند، آنان را نكوهيد و دشمنشان داشت و آنان را به تباهى كشانْد. خداوند بزرگ و بلندمرتبه مىفرمايد: «كيست گمراهتر از كسى كه بى راهنمايى خدا، از هوسش پيروى مىكند؟! بى ترديد، خدا مردم ستمگر را راهنمايى نمىكند»، و مىفرمايد: «پس تباهى بر آنان باد! و [خدا] اعمالشان را بر باد داد» و مىفرمايد: «دشمنى بزرگى است در نزد خدا و نزد كسانى كه ايمان آوردند. خداوند، اين گونه بر دل هر متكبّر زورگويى، مُهر مىنهد»، و درود و سلام فراوان خدا بر پيامبر، محمّد، و بر خاندان او باد!».