ب ـ حديثى از آنچه به موسى عليهالسلام وحى شده
۱۱۲.امام رضا عليهالسلامـ به نقل از پدرانش عليهمالسلام از پيامبر خدا صلىاللهعليهوآله ـ: خداوند به همرازش موسى بن عمران عليهالسلام وحى كرد: «اى موسى! مرا دوست بدار و نزد آفريدگانم نيز محبوبم گردان». موسى عليهالسلام گفت: پروردگارا! من تو را دوست دارم؛ امّا چگونه تو را نزد آفريدگانت محبوب گردانم؟ فرمود: «نعمتها و نيكىهايم به آنان را به يادشان بياور؛ زيرا آنان از من، جز نيكى به ياد نمىآورند ـ يا نمىشناسند ـ».
۵ / ۶
خضر علیه السلام
۱۱۳.امام رضا عليهالسلام: خضر عليهالسلام از آب زندگانى نوشيد و از اين رو، زنده است و تا روزى كه در صور دميده شود، نمىميرد. او نزد ما مىآيد و سلام مىكند و ما صدايش را مىشنويم ؛ امّا خودش را نمىبينيم. هر جا اسمش برده شود، حاضر مىشود. بنا بر اين، هر يك از شما نام او را بُرد، به وى سلام دهد. هر سال در موسم حج، حاضر مىشود و تمام مناسك را به جا مىآورد و در عرفه مىايستد و بر دعاى مؤمنان، آمين مىگويد. زودا كه خداوند، او را انيسِ تنهايى قائم ما، در زمان غيبتش قرار دهد و به وسيله او، وى را از تنهايى به در آورد.
۵ / ۷
سليمان علیه السلام
۱۱۴.امام رضا عليهالسلامـ به نقل از پدرش از جدّش عليهماالسلام در باره اين فرموده خداوند عز و جل ـ:«از گفته او خنديد» ـ: وقتى كه مورچه گفت: «اى مورچگان ! به خانههايتان برويد تا مبادا سليمان و سپاهيانش، شما را بىخبر در هم بكوبند»، باد، صداى آن مورچه را به سليمان عليهالسلام رساند، در حالى كه سليمان عليهالسلام در هوا توسّط باد در حركت بود. سليمان عليهالسلام گفت: آن مورچه را احضار كنيد. وقتى او را نزد سليمان عليهالسلام آوردند، سليمان عليهالسلام گفت: «اى مورچه! آيا نمىدانى كه من پيامبر خدايم و به كسى ستم نمىكنم؟». مورچه گفت: چرا. سليمان عليهالسلام گفت: «سپس چرا مورچگان را از ستم من، بر حذر داشتى و گفتى: اى مورچگان! وارد خانههايتان شويد؟». مورچه گفت: ترسيدم كه چشم آنها به زيورآلات تو بيفتد و در فتنه بيفتند و از ياد خداى متعال، دور شوند. سپس مورچه گفت: تو بزرگترى يا پدرت داوود عليهالسلام ؟ سليمان عليهالسلام گفت: «پدرم داود عليهالسلام بزرگتر است». مورچه گفت: چرا اسم تو يك حرف بيشتر از حروف اسم پدرت داوود عليهالسلام دارد؟ سليمان عليهالسلام گفت: «من از اين، اطّلاعى ندارم». مورچه گفت: براى اين كه پدرت داوود عليهالسلام، زخمش را با ودّ (دوستى) درمان كرد و «داوود» ناميده شد؛ امّا تو اى سليمان! اميدوارم كه به پدرت بپيوندى. آن گاه مورچه گفت: چرا در ميان موجودات مملكت، تنها باد براى تو مسخّر شده است؟ سليمان عليهالسلام گفت: «من از اين، اطّلاعى ندارم». مورچه گفت: خداوند عز و جل منظورش از اين كار، اين بود كه اگر همه چيز همانند باد در مملكت، مسخّر تو بود، از دست رفتن آنها هم همانند از دست رفتن باد مىشد [كه با سرعت از بين مىرود].
اين جا بود كه سليمان عليهالسلام از گفته آن مورچه خنديد.