فصل پنجم
پارهاى از داستانها و روايات پيامبران
۵ / ۱
آدم علیه السلام
۱۰۴.عيون أخبار الرضا عليهالسلامـ به نقل از عبد السلام بن صالح هروى ـ: به امام رضا عليهالسلام گفتم: اى فرزند پيامبر خدا! به من بگو آن درختى كه آدم و حوّا از آن خوردند، چه بوده است؟ زيرا مردم در اين باره اختلاف نظر دارند. برخى روايت مىكنند كه گندم بوده، برخى روايت مىكنند كه انگور بوده و برخى روايت مىكنند كه درخت حسد بوده است!
فرمود: «همه اينها درست است».
گفتم: معناى اين وجوه گوناگون چيست؟
فرمود: «اى ابو صلت! درخت بهشت، ميوههاى گوناگون دارد. آن، درخت گندم بود كه انگور نيز داشت. درخت بهشت، مانند درخت دنيا نيست [كه هر درختى ميوهاى خاص داشته باشد]. هنگامى كه خداوند متعال، آدم عليهالسلام را به مسجود فرشتگان ساختن و رفتن به بهشت گرامى داشت، آدم عليهالسلام در دلش گفت: آيا خدا بشرى برتر از من آفريده است؟! خداى عز و جل از آنچه در دلِ آدم عليهالسلام گذشت، آگاه شد و به او ندا داد كه: «اى آدم! سرت را بلند كن و بر پايه عرشم بنگر». آدم عليهالسلام سرش را بلند كرد و به پايه عرش نگريست. ديد بر آن نوشته است: «خدايى جز اللّه نيست، محمّد، فرستاده خداست... على بن ابى طالب، امير المؤمنين است و همسرش فاطمه، بانوى بانوان جهانيان است، و حسن و حسين، سروَر جوانان بهشتىاند». آدم عليهالسلام گفت: خداوندا! اينان كيستند؟ خداى عز و جل فرمود: «اينها از نسل تو هستند. اينها از تو و از همه آفريدگانم برترند. اگر اينها نبودند، من نه تو را آفريده بودم، نه بهشت و دوزخ را و نه آسمان و زمين را. پس مبادا به آنان با ديده حسد بنگرى كه تو را از جوار خود، بيرون خواهم كرد». امّا آدم عليهالسلام به آنان با ديده حسد نگريست و مقام و منزلت ايشان را تمنّا كرد و در نتيجه، شيطان بر او مسلّط گشت تا جايى كه از درختى كه از آن نهى شده بود، خورد. بر حوّا نيز به اين سبب كه به فاطمه عليهاالسلام به ديده حسادت نگريست، مسلّط شد و او نيز مانند آدم عليهالسلام از درخت خورد و خداى عز و جل هر دوى آنها را از بهشتش بيرون كرد و آنها را از جوار خود به زمين فرو فرستاد.۱