159
گزیده حکمت‌نامه رضوی

مى‏نمايد؛ ولى افعالْ مجازا به انسان نسبت داده مى‏شوند، همان گونه كه مجازا به جمادات نسبت داده مى‏شوند، چنان كه گفته مى‏شود: «درخت، ميوه داد»، «آب، جارى شد»، «سنگ، تكان خورد»، «خورشيد، طلوع كرد و غروب كرد»، «آسمان، ابرى شد و باريد»، «زمين، لرزشى كرد و روييد» و مانند اينها. ثواب و عقاب، جبر است، چنان كه همه افعالْ جبرند... وقتى جبرْ ثابت شد، تكليف نيز جبر مى‏شود.۱

يكى از جريان‏هاى مهمّ اعتقادى در اسلام، اهل حديث هستند. اينان، خود را جبرى نمى‏دانند؛ امّا لازمه سخنانشان جبر است. احمد بن حنبل در اعتقادنامه خود مى‏گويد:

خداوند، حكمش را بر بندگان، جارى ساخت و آنان نمى‏توانند از حكم او بيرون بروند ؛ بلكه همگى به همان سمتى در حركت‏اند كه برايشان قرار داده است. و ناگزير در همانى قرار دارند كه برايشان مقدر كرده است. و آن، عين دادگرى خداوند عز و جل است. زنا، دزدى، مى‏گسارى، آدم‏كشى، حرامخوارى، شرك به خداوند عز و جل، و گناهان و نافرمانى‏ها، همگى با قضا و قدر خدا هستند، بى‏آن كه كسى را بر خدا حجتى باشد. بلكه خداوند بر بندگانش، حجّت رسا دارد و «از آنچه مى‏كند، پرسيده نمى‏شود و آنان مورد پرسش قرار مى‏گيرند».... هر كس بپندارد كه خداوند عز و جل براى بندگانى كه نافرمانى مى‏كنند، خير و طاعتْ خواسته و بندگان هم براى خودشان شر و نافرمانى خواسته‏اند و بر اساس خواستشان عمل مى‏كنند، پنداشته كه خواست بندگان بر خواست خدا، برتر است. و كدام افترا بر خدا، بزرگ‏تر از اين است؟!۲

مصداق بارز «جبرگرايى ميانه»، اشاعره هستند، هر چند كه آنان خود را جبرى نمى‏دانند. اشاعره، عموميّت قضا و قدر جبرى در افعال را مى‏پذيرند و قائل‏اند

1.. الملل و النحل : ج ۱ ص ۸۶ .

2.. ر.ك : بحوث فى الملل و النحل : ج ۱ ص ۱۶۱ .


گزیده حکمت‌نامه رضوی
158

لحاظ مى‏شود. در جامعه‏شناسى، جبر اجتماعى ـ كه ناشى از روابط اجتماعى حاكم بر انسان‏هاست ـ مطرح مى‏شود. در روان‏شناسى، جبر روان‏شناختى ـ كه ناشى از وضعيّت جسمى و روحى فرد است ـ مطرح مى‏شود. در فلسفه، گروهى جبرِ علّى و معلولى را منشأ جبر مى‏دانند و در كلام، جبرِ ناشى از خداوند و اراده و قدر و قضاى او مطرح است.

در اين مبحث، جبرِ مطرح‏شده در علم كلام مورد نظر است، هر چند پس از اثبات بطلان اين نوع جبر، اشاره‏اى هم به ردّ انواع ديگر جبر خواهيم داشت. شهرستانى در مورد جبرِ مطرح‏شده در كلام و اقسام آن مى‏گويد:

جبر، در حقيقت، سلب فعل از بنده و نسبت دادن آن به پروردگار متعال است. جبرگرايى، گونه‏هايى دارد: جبرگرايىِ ناب كه به هيچ وجه فعل و قدرتى براى بنده قائل نيست و جبرگرايىِ ميانه كه اجمالاً قدرتى براى بنده قائل است ؛ امّا بى‏هيچ اثرى.۱

در كتاب‏هاى مذاهب و فرق اسلامى، نخستين فرقه‏اى كه «جبريّه» ناميده شده است، مُرجئه جبريّه به رهبرى جهم بن صفوان است.۲ به اين گروه، جهميّه نيز مى‏گويند. اينان، «جبرگراى ناب»اند.۳ شهرستانى، عقيده جهم را چنين توصيف مى‏كند:

همانا انسان بر چيزى قدرت و به داشتن استطاعت، توصيف نمى‏شود. او در كارهايش مجبور است و هيچ قدرت و اراده و اختيارى از خود ندارد. خداوند متعال، افعال انسان را خلق مى‏كند، همان گونه كه [افعالِ]همه جمادات را خلق

1.. الملل والنحل : ج ۱ ص ۸۵ .

2.. جهميّه، ياران جهم بن صفوان‏اند . او از جبرگرايانِ ناب بود و بدعتش در تِرمِذ، آشكار شد . مسلم بن اَحوزِ مازنى، وى را در مَرو، در اواخر حكمرانى بنى اميّه كشت الملل و النحل : ج ۱ ص ۸۶ .

3.. الفرق بين الفرق : ص ۲۱۱ .

  • نام منبع :
    گزیده حکمت‌نامه رضوی
    سایر پدیدآورندگان :
    محمد محمدی ری شهری، تلخیص: مرتضی خوش نصیب
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1394
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 23182
صفحه از 545
پرینت  ارسال به