براى روشن شدن اين مسئله، اين موضوع را در سه بخشِ «نظريّه جبر»، «نظريّه تفويض» و «نظريّه نه جبر و نه تفويض» مورد بررسى قرار مىدهيم.
يك. نظريّه جبر
جبر، در مقابل اختيار و آزادى است. انسان مجبور، انسانى است كه قدرت و اختيار و آزادى ندارد. انسان در مورد عملى خاص، وقتى قادر و مختار است كه توانايى اراده و انجام دادن آن عمل و نيز توانايى ترك اراده و انجام ندادن آن عمل را داشته باشد. علاّمه حلّى در تعريف قدرت مىگويد:
القدرة صفة تقتضي صحّة الفعل من الفاعل لا إيجابه ؛ فإنّ القادر هو الّذي يصحّ منه الفعل والترك معا.۱
قدرت، صفتى است كه امكان صدور فعل از فاعل را به همراه دارد و نه لزوما تحقّق فعل را؛ چرا كه قادر، كسى است كه امكان انجام دادن يا انجام ندادن كار (هر دو) را با هم داشته باشد.
بنابر اين، انسان مجبور كسى است كه چنان قدرت و اختيارى را نداشته باشد. براى نمونه، اگر دست و پاى كسى را ببندند و به زور در حلق او شراب بريزند، هر چند اين شخص، خوردن شراب را انجام مىدهد، امّا در انجام دادن اين كار، مختار نيست ؛ چرا كه نمىتوانسته آن را ترك كند. طرفداران نظريّه جبر، معتقدند كه انسان در هيچ عملى اختيار ندارد و آزاد نيست ؛ يعنى هيچ عملى را نمىتوان يافت كه فعل و ترك آن براى انسان ممكن باشد.
طرفداران «نظريّه جبر» در علوم مختلف
نظريّه جبر، در علوم مختلف طرفدارانى دارد و در هر علم، منشأ خاصّى براى آن