لَزِمَتهُ الحُجَّةُ مِنَ اللّهِ، فَعَرَضَ عَلَيهِ الحَقَّ فَجَحَدَهُ، فَبِإِنكارِهِ الحَقَّ صارَ كافِرا.۱
خداوند، آفريدههاى خود را آفريد و به آنها دستور داد و نهيشان كرد. و كفر، آن زمانى كه كافرْ كفر را انجام مىدهد، به كافر مىپيوندد. خداوند، وقتى بنده را آفريد، او را كافر نيافريد. همانا بنده، زمانى كافر گشت كه حجّت از سوى خدا به او رسيد و حق بر او عرضه شد ؛ ولى او آن را انكار نمود. پس به خاطر انكار كردن حق، كافر گرديد.
۲. خوشبختى براى مؤمن و بدبختى براى كافر، تقدير شده است
معناى ديگرى كه براى حديث مىتوان نمود، اين است كه خداوند متعال براى فرزندانى كه مىداند در آينده راه درست زندگى را انتخاب مىكنند و ايمان مىآورند، در شكم مادرهايشان خوشبختى مقدّر كرده و براى فرزندانى كه مىداند در آينده راه نادرست را انتخاب مىكنند و كفر مىورزند، در شكم مادرهايشان بدبختى مقدّر نموده است، چنان كه در حديثى، از پيامبر خدا آمده است كه:
سَبَقَ العِلمُ وَجَفَّ القَلَمُ، وَمَضى القَدَرُ بِتَحقيقِ الكِتابِ وَتَصديقِ الرُّسُلِ، وَبِالسَّعادَةِ مِنَ اللّهِ عز و جل لِمَن آمَنَ وَاتَّقى، وَبِالشَّقاءِ لِمَن كَذَّبَ وَكَفَرَ، وَبِوَلايَةِ اللّهِ المُؤمِنينَ، وَبَراءَتَهُ مِنَ المُشرِكينَ.۲
علم، پيشى گرفت و قلم، رقم زد و قَدَر، قطعى شد براى به حقيقت پيوستن كتاب [آسمانى] و تصديق پيامبران و براى سعادتمندى هر مؤمن و تقواپيشهاى از جانب خدا و براى بدبختى هر تكذيبكننده و كافر و نيز براى ولايت خداوند بر مؤمنان و برائتش از مشركان.
بنا بر اين، سعادت و شقاوت، گرچه به وسيله خداوند عز و جل تقدير مىشوند، امّا بر