761
گزيده دانش نامه امام حسين عليه السلام

شدنش را پرسيدم . گفت: من از اعضاى لشكر عمر بن سعد بودم . وقتى شب فرا رسيد، خوابيدم و پيامبر صلى الله عليه و آله را در خواب ديدم كه در برابرش ، تشتى از خون بود و پَرى خون آلود كه براى ياران عمر بن سعد ، برده مى شد و عمر بن سعد، آن پَر را مى گرفت و با آن، در ميان دو چشم سپاهيانش ، علامت مى كشيد . آن گاه مرا آوردند . گفتم : اى پيامبر خدا ! به خدا سوگند، نه شمشيرى زدم ، نه نيزه اى و نه تيرى.
فرمود: «آيا بر تعداد دشمنان ما نيفزودى ؟» ، آن گاه ، انگشت اشاره و وسطىِ خود را در خون كرد و آن دو را به سوى چشمان من ، بالا آورد . چون صبح شد، ديدم كه بينايى ام از دست رفته است . ۱

۴ / ۲۹

مردى از قبيله طَى

۶۵۹.تاريخ الطبرىـ به نقل از سعد بن عبيده ـ: دو نوجوانِ آنها (كاروان اسيران كربلا) ـ كه فرزند عبد اللّه بن جعفر يا نوه جعفر بودند ـ فرار كردند و پيش مردى از قبيله طَى آمدند و به او پناه آوردند . او گردن آن دو را زد و سرهايشان را آورد و نزد ابن زياد گذاشت. ابن زياد ، گردن آن مرد را زد و دستور داد خانه اش را ويران كردند. ۲

1.رَأَيتُ رَجُلاً سَمجَ العَمى ، فَسَأَلَتُهُ عَن سَبَبِ ذَهابِ بَصَرِهِ ، فَقالَ : كُنتُ مِمَّن حَضَرَ عَسكَرَ عُمَرَ بنِ سَعدٍ ، فَلَمّا جاءَ اللَّيلُ رَقَدتُ ، فَرَأَيتُ رَسولَ اللّه ِ صلى الله عليه و آله فِي المَنامِ وبَينَ يَدَيهِ طَستٌ فيها دَمٌ ، وريشَةٌ فِي الدَّمِ ، وهُوَ يُؤتى بِأَصحابِ عُمَرَ بنِ سَعدٍ ، فَيَأخُذُ الرّيشَةَ ، فَيَخُطُّ بِها بَينَ أعيُنِهِم ، فَاُتِيَ بي ، فَقُلتُ : يا رَسولَ اللّه ِ ، وَاللّه ِ ما ضَرَبتُ بِسَيفٍ ، ولا طَعَنتُ بِرُمحٍ ، ولا رَمَيتُ بِسَهمٍ . قالَ : أفَلَم تُكَثِّر عَدُوَّنا ؟! فَأَدخَلَ إصبَعَهُ فِي الدَّمِ ـ السَّبّابَةَ وَالوُسطى ـ وأهوى بِهِما إلى عَيني ، فَأَصبَحتُ وقَد ذَهَبَ بَصَري (تاريخ دمشق : ج ۱۴ ص ۲۵۹ ، المناقب ، ابن مغازلى : ص ۴۰۵ ح ۴۵۹) .

2.اِنطَلَقَ غُلامانِ مِنهُم ـ لِعَبدِ اللّه ِ بنِ جَعفَرٍ ، أوِ ابنِ ابنِ جَعفَرٍ ـ فَأَتَيا رَجُلاً مِن طَيِّئٍ ، فَلَجَآ إلَيهِ ، فَضَرَبَ أعناقَهُما ، وجاءَ بِرُؤوسِهِما حَتّى وَضَعَهُما بَينَ يَدَيِ ابنِ زِيادٍ ؛ قالَ : فَهَمَّ بِضَربِ عُنُقِهِ ، وأمَرَ بِدارِهِ ، فَهُدِّمَت (تاريخ الطبرى : ج ۵ ص ۳۹۳ ، أنساب الأشراف : ج ۳ ص ۴۲۴ ) .


گزيده دانش نامه امام حسين عليه السلام
760

۴ / ۲۶

مُرّة بن مُنقِذ بن نُعمان عبدى

مُرّة بن مُنقِذ بن نُعمان عبدى ، در جنگ جَمَل در سپاه امام على عليه السلام بود ؛ امّا به تدريج، به صف دشمنان اهل بيت عليهم السلام پيوست و در حادثه كربلا، جزو سپاه عمر بن سعد بود. وى در شهادت على اكبر عليه السلام ، پسر نيكوخصال و رشيد امام حسين عليه السلام ، نقش اصلى را داشت . وقتى مُرّه ، شجاعت على اكبر عليه السلام و مهارت و شمشير زدنش را در جنگ ديد، در جايى كمين كرد و از پشت ، با نيزه به او يورش آورد و ديگر دشمنان هم با شمشيرهايشان به او تاختند و او را به شهادت رساندند .
مُرّة بن مُنقِذ ، در جريان قيام مختار، در خانه اش محاصره شد ؛ امّا با يك نيزه و اسب ، از خانه بيرون آمد و خود را پس از درگيرى با آنها، از محاصره رهانيد و به مُصعَب بن زبير پيوست. در اين درگيرى ، دست چپ او آسيب ديد و فلج شد .

۴ / ۲۷

هانى بن ثُبَيت

هانى بن ثُبَيت حَضرَمى ، از جنگجويان لشكر عمر بن سعد بود . او را قاتل تعدادى از شهيدان كربلا ، از جمله عبد اللّه و جعفر، دو پسر برومند امير مؤمنان عليه السلام ، دانسته اند. هانى بن ثُبَيت، از جمله ده نفرى است كه پس از شهادت امام حسين عليه السلام ، درخواست عمر بن سعد را براى اسب تاختن بر پيكر پاك ايشان ، اجابت كردند. او در غارت لباس هاى امام عليه السلام و ادوات جنگى ايشان نيز مشاركت داشت . وى در «زيارت ناحيه» ، به صراحت ، لعن شده است .
با قيام مختار، هانى دستگير شد و زير پاى اسبان سپاه مختار ، به هلاكت رسيد.

۴ / ۲۸

كور بدريخت

۶۵۸.تاريخ دمشقـ به نقل از ابو نضر جَرمى ـ: مردى بدريخت و كور را ديدم . از او سبب كور

  • نام منبع :
    گزيده دانش نامه امام حسين عليه السلام
    سایر پدیدآورندگان :
    محمّد محمّدی ری‌شهری، تلخیص: مرتضی خوش‌نصیب
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1389
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 26421
صفحه از 1036
پرینت  ارسال به