735
گزيده دانش نامه امام حسين عليه السلام

۱ / ۶

بَراء بن عازب ۱

۶۴۱.شرح نهج البلاغة ، ابن ابى الحديد :امام على عليه السلام به بَراء بن عازِب فرمود : «اى براء ! آيا حسين ، كشته مى شود و تو زنده اى و كمكش نمى كنى؟» .
براء گفت: چنين نيست ، اى امير مؤمنان!
وقتى حسين عليه السلام كشته شد، بَراء ، اين سخن را به ياد مى آورد و مى گفت: بزرگ ترين حسرتم ، اين است كه چرا در كنار حسين عليه السلام حضور نيافتم و در راه او كشته نشدم. ۲

۱ / ۷

عبد اللّه بن زبير

۶۴۲.تاريخ الطبرىـ به نقل از عبد الملك بن نوفل، از پدرش ـ: پدرم به من خبر داد و گفت: وقتى حسين عليه السلام كشته شد، عبد اللّه بن زبير در ميان مردم مكّه به پا خاست و كشتن حسين عليه السلام را فاجعه دانست و بويژه كوفيان را سرزنش كرد و عموم عراقى ها را مذمّت نمود. او پس از ستايش و ثناى خداوند و درود فرستادن بر محمّد صلى الله عليه و آله گفت: عراقى ها ، جز اندكشان، مردمى نيرنگباز و تبهكارند و كوفيان ، بدترين هاى عراق اند. آنان حسين عليه السلام را دعوت كردند تا يارى اش كنند و او را به حكومت بر خود برگزينند ؛ ولى

1.براء بن عازب بن حارث بن عَدىِ انصارى خزرجى ، ابو عماره يا ابو عمرو ، از صحابه پيامبر صلى الله عليه و آله و از ياران على عليه السلام بود كه در جنگ هاى پيامبر صلى الله عليه و آله شركت داشت و در كوفه ساكن شد و در جنگ هاى جمل و صفّين و نهروان ، همراه امام على عليه السلام بود . وى در جنگ شوشتر ، همراه ابو موسى اشعرى بود و در سال ۲۴ ق ، در دوران خلافت عثمان ، حاكم رى شد . او اعتقادش به ولايت اميرمؤمنان عليه السلام را پنهان كرد . تا زمان مصعب بن زبير ، زنده بود و سرانجام ، پس از اين كه مدتى از كارهاى سياسى ، كنار كشيده بود ، در سال ۷۱ يا ۷۲ ق ، در گذشت .

2.يا بَراءُ ، أيُقتَلُ الحُسَينُ وأنتَ حَيٌّ فَلا تَنصُرُهُ ؟ فَقالَ البَراءُ : لا كانَ ذلِكَ يا أميرَ المُؤمِنينَ . فَلَمّا قُتِلَ الحُسَينُ عليه السلام كانَ البَراءُ يَذكُرُ ذلِكَ ، ويَقولُ : أعظِم بِها حَسرَةً ، إذ لَم أشهَدهُ واُقتَل دونَهُ (شرح نهج البلاغة ، ابن أبى الحديد : ج ۱۰ ص ۱۵ ؛ بحار الأنوار : ج ۴۰ ص ۱۹۲) .


گزيده دانش نامه امام حسين عليه السلام
734

بود و به او گفت: چوبت را [از لب حسين] بردار. به خدا سوگند ، همواره مى ديدم كه پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ميان اين دو لب را مى بوسيد .
زيد ، سپس گريه كرد. ابن زياد گفت: خدا ، چشمانت را گريان كند ! اگر پيرمرد خرفتى نبودى، گردنت را مى زدم.
زيد برخاست ، در حالى كه مى گفت: مردم ! از امروز ، شما بَرده ايد. پسر فاطمه عليهاالسلامرا كشتيد و ابن مرجانه را حاكم كرديد. به خدا سوگند، خوبانِ شما را مى كُشد و بَدانتان را به بردگى مى گيرد. از رحمت خدا دور باد آن كه تن به خوارى و ننگ بدهد!
سپس به ابن زياد گفت: برايت خبرى را مى گويم كه بيش از اين، تو را به خشم آورَد. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله را ديدم كه حسن عليه السلام را بر روى پاى راست و حسين عليه السلام را بر روى پاى چپش نشاند و دستش را بر وسط سر اين دو گذاشت و آن گاه گفت : «خداوندا ! من اين دو را و [نيز] صالحِ مؤمنان را به تو مى سپارم» . ابن زياد ! امانت پيامبر صلى الله عليه و آله در نزد تو چه جايى دارد؟! ۱

1.رَوَى ابنُ أبِي الدُّنيا : أنَّهُ كانَ عِندَهُ [أي عِندَ ابنِ زِيادٍ] زَيدُ بنُ أرقَمَ ، فَقالَ لَهُ : اِرفَع قَضيبَكَ ، فَوَاللّه ِ ، لَطالَما رَأَيتُ رَسولَ اللّه ِ صلى الله عليه و آله يُقَبِّلُ ما بَينَ هاتَينِ الشَّفَتَينِ ، ثُمَّ جَعَلَ زَيدٌ يَبكي . فَقالَ ابنُ زِيادٍ : أبكَى اللّه ُ عَينَيكَ ! لَولا أنَّكَ شَيخٌ قَد خَرِفتَ لَضَرَبتُ عُنُقَكَ . فَنَهَضَ وهُوَ يَقولُ : أيُّهَا النّاسُ ! أنتُمُ العَبيدُ بَعدَ اليَومِ ، قَتَلتُمُ ابنَ فاطِمَةَ عليهاالسلام ، وأمَّرتُمُ ابنَ مَرجانَةَ ! وَاللّه ِ ، لَيَقتُلَنَّ خِيارَكُم ، ويَستَعبِدَنَّ شِرارَكُم ، فَبُعدا لِمَن رَضِيَ بِالذِّلَّةِ وَالعارِ . ثُمَّ قالَ: يَابنَ زِيادٍ ! لَاُحَدِّثَنَّكَ بِما هُوَ أغيَظُ عَلَيكَ مِن هذا ، رَأَيتُ رَسولَ اللّه ِ صلى الله عليه و آله أقعَدَ حَسَنا عَلى فَخِذِهِ اليُمنى ، وحُسَينا عَلَى اليُسرى ، ثُمَّ وَضَعَ يَدَهُ عَلى يافوخِهِما ، ثُمَّ قالَ : اللّهُمَّ إنّي أستَودِعُكَ إيّاهُما وصالِحَ المُؤمِنينَ ، فَكَيفَ كانَت وَديعَةُ النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله عِندَكَ يَابنَ زِيادٍ ؟! (الصواعق المحرقة : ص ۱۹۸) .

  • نام منبع :
    گزيده دانش نامه امام حسين عليه السلام
    سایر پدیدآورندگان :
    محمّد محمّدی ری‌شهری، تلخیص: مرتضی خوش‌نصیب
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1389
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 26002
صفحه از 1036
پرینت  ارسال به