كشتند و اين براى افتخار من ، كافى است .
اى مردم! شما را به خدا سوگند مى دهم ، آيا مى دانيد كه شما به پدرم نامه نوشتيد و به او نيرنگ زديد و از سوى خود با او عهد و پيمان بستيد و دست بيعت به او داديد و سپس با او جنگيديد و او را وا نهاديد؟!
نابود باد آنچه براى خود ، پيش فرستاده ايد و بدا به رأيتان ! با چه چشمى به پيامبر خدا صلى الله عليه و آله مى نگريد ، آن گاه كه به شما مى گويد : خاندانم را كُشتيد و حرمتم را هتك كرديد . پس شما از امّت من نيستيد » .
صداى مردم از هر سو بلند شد و به همديگر گفتند : هلاك شده ايد و نمى دانيد !... . ۱
۶ / ۸
احتجاج زيد بن اَرقَم با ابن زياد
۵۹۶.الإرشاد :هنگامى كه سر امام حسين عليه السلام رسيد و عمر بن سعد ـ كه خدا ، لعنتش كند ـ نيز فرداى همان روز با دختران و خاندان حسين عليه السلام كه همراهش بودند ، رسيد ، ابن زياد در كاخ فرماندارى ، جلوس كرد و به مردم ، بار عام داد و فرمان داد تا سر را آوردند و جلويش گذاشتند . ابن زياد به آن مى نگريست و لبخند مى زد و با چوب دستى اش بر