589
گزيده دانش نامه امام حسين عليه السلام

عمّ! أحلى من العسل! قال: إي واللّه فذلك أحلى... . ۱
قاسم گفت : عموجان! آيا من كشته مى شوم؟ حسين عليه السلام با او مهربانى كرد و فرمود : «اى برادرزاده ! مرگ در نظرت چگونه است؟» . گفت : عموجان! شيرين تر از عسل . فرمود : «آرى . به خدا سوگند ، شيرين تر است ...» .

گفتنى است كه مشابه اين مطلب ، در كتاب مدينة المَعاجز نيز آمده كه ما به دليل معتبر نبودن منبع گزارش ، آن را در متن نياورديم . همچنين ، در باره عروسى قاسم(!) و مصائب او ، مطالبى در روضة الشهدا و المنتخب طُرَيحى و برخى كتاب هاى ديگر آمده است كه صحيح و قابل استناد نيستند . ۲

۴۸۵.تاريخ الطبرىبه نقل از حُمَيد بن مسلم: جوانى به سان پاره ماه ، شمشير به دست ، به سوى ما آمد . او پيراهن و بالاپوش و كفش هايى داشت كه بند يك لِنگه اش پاره شده بود ، و از ياد نبرده ام كه لنگه چپ آن بود .
عمرو بن سعد بن نُفَيل اَزْدى به من گفت : به خدا سوگند ، بر او حمله مى برم .
به او گفتم : سبحان اللّه ! و از آن ، چه مى خواهى ؟ ! كُشتن همين كسانى كه گرداگردِ آنها را گرفته اند ، براى تو بس است .
گفت : به خدا سوگند ، به او حمله خواهم بُرد !
آن گاه ، بر او حمله بُرد ، و باز نگشت تا با شمشير ، بر سرش زد . آن جوان ، به صورت ، [بر زمين] افتاد و فرياد برآورد : عموجان !
حسين عليه السلام ، مانند باز شكارى ، نگاهى انداخت و مانند شير شرزه ، به عمرو، يورش بُرد و او را با شمشير زد . او ساعد دستش را جلوى آن گرفت امّا از آرنج ، قطع شد . فريادى كشيد و از امام عليه السلام ، كناره گرفت . سواران كوفه ، يورش آوردند تا عمرو را از دست حسين عليه السلام بِرَهانند ؛ امّا عمرو در جلوى سينه مَركب ها قرار گرفت و

1.الهداية الكبرى: ص ۲۰۴ .

2.ر . ك : دانش نامه امام حسين عليه السلام : ج ۱ ص ۹۱ (پيش گفتار / منابع غير قابل استناد).


گزيده دانش نامه امام حسين عليه السلام
588

فصل ششم : شهادت فرزندان امام حسن عليه السلام

۶ / ۱

قاسم بن حسن عليه السلام

قاسم ، فرزند امام حسن عليه السلام است. مادرش كنيز بود و نرجس نام داشت . چهره او چون پاره ماه بود . به گزارش خوارزمى ، وى هنگام شهادت ، به سنّ بلوغ نرسيده بود ؛ ولى مؤلّف لباب الأنساب ، او را شانزده ساله مى داند .
چگونگى اجازه گرفتن اين نوجوان از امام حسين عليه السلام براى رفتن به ميدان ، حاكى از قوّت معرفت و كمال درايت و شهامت و ايمان اوست . شايد به دليل كمىِ سن ، ابتدا امام حسين عليه السلام به او اجازه ميدان رفتن نداد ؛ امّا قاسم ، آن قدر دست و پاى امام عليه السلام را بوسيد و پافشارى و التماس كرد تا اجازه ميدان گرفت .

نكته

۱.در كتاب الهداية الكبرى ، نوشته حسين بن حَمْدان خَصيبى ، ۱ از امام زين العابدين عليه السلام در شرح وقايع شب عاشورا ، گزارش شده است :
يا عمّ! وأنا اقتل؟ فأشفق عليه، ثمّ قال عليه السلام : يابن أخي! كيف الموت عندك؟ قال: يا

1.حسين بن حمدان خصيبى ، مشهور به غلوّ است . نجاشى در باره او مى گويد : «مذهب او فاسد است» . ابن غضائرى نيز در باره او مى گويد : «دروغگو و مذهب او فاسد است . گوينده سخنِ نفرين شده اى است و به وى اعتنا نمى شود» .

  • نام منبع :
    گزيده دانش نامه امام حسين عليه السلام
    سایر پدیدآورندگان :
    محمّد محمّدی ری‌شهری، تلخیص: مرتضی خوش‌نصیب
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1389
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 26812
صفحه از 1036
پرینت  ارسال به