511
گزيده دانش نامه امام حسين عليه السلام

حبيب بن مُظاهر به شمر گفت : به خدا سوگند ، چنين مى بينم كه تو نيستى كه خدا را با هفتاد زبان (با ترديد و بدون ايمان قلبى) مى پرستى . من ، گواهى مى دهم كه تو ، راست مى گويى و نمى دانى [حسين] چه مى گويد . خداوند ، بر دلت مُهر زده است .
سپس حسين عليه السلام به آنان فرمود : «اگر در اين گفته ، ترديد داريد ، آيا در اين هم شك داريد كه من ، پسرِ دختر پيامبرتان هستم ؟ ! به خدا سوگند ، ميان مغرب و مشرق ، كسى غير از من ، در ميان شما و غير از شما ، پسرِ دختر پيامبرتان نيست و تنها من ، پسرِ دختر پيامبرتان هستم . به من بگوييد ، اين كه مرا [به مبارزه] مى طلبيد، آيا كسى از شما را كُشته ام يا مالى را از شما بُرده ام يا جراحتى به شما رسانده ام كه مرا به قصاص مى خواهيد ؟!» .
جماعت ، شنيدند و هيچ نگفتند . حسين عليه السلام ، ندا برآورد : «اى شَبَث بن رِبعى ، اى حَجّار بن اَبجَر ، اى قيس بن اشعث ، اى يزيد بن حارث ! آيا به من ننوشتيد كه : ميوه ها رسيده و همه جا ، سبز شده و جويبارها ، پُر و لبريز شده اند . بيا كه بر لشكرى مجهّز و آراسته ، در مى آيى ؟!» .
آنان گفتند : نه . ما چنين نكرده ايم !
حسين عليه السلام فرمود : «سبحان اللّه ! به خدا سوگند كه چنين كرده ايد» .
سپس فرمود : «اى مردم ! اگر [ آمدن ] مرا خوش نداريد ، مرا وا گذاريد تا از شما روى بگردانم و به سرزمين امنى بروم» .
قيس بن اشعث به حسين عليه السلام گفت : آيا حكم پسرعموهايت را نمى پذيرى كه آنان ، جز آنچه دوست دارى ، رأيى ندارند و چيز ناخوشى از آنان به تو نمى رسد ؟
حسين عليه السلام فرمود : «تو برادرِ برادرت هستى ! ۱ آيا مى خواهى كه بنى هاشم ، بيشتر از خون مسلم بن عقيل را از تو بخواهند ؟ نه . به خدا سوگند ، به دست خود و ذليلانه ،

1.اشاره امام عليه السلام به محمّد بن اشعث ، برادر قيس است كه در به شهادت رساندن مسلم بن عقيل ، شركت داشت .


گزيده دانش نامه امام حسين عليه السلام
510

نيز گريه كردند و گريه شان ، بالا گرفت . حسين عليه السلام ، برادرش عبّاس بن على عليه السلام و پسرش على [ اكبر ] عليه السلام را به سوى آنان فرستاد و به آن دو فرمود : «آنها را ساكت كنيد كه به جانم سوگند ، بس گريه ها خواهند داشت !...» .
هنگامى كه زنان ، ساكت شدند ، خداوند را مدح و ثنا گفت و آنچه را شايسته بود ، برايش بر شمرد و بر محمّد و فرشتگان و پيامبران خدا ، درود فرستاد و آن قدر از اين گونه سخن گفت كه خدا مى داند و نمى توان ذكر كرد. به خدا سوگند، هيچ گاه، نه پيش از او و نه پس از او ، سخنرانى را نديدم كه بليغ تر از او سخن بگويد !
سپس فرمود: «امّا بعد، نَسَبم را در يابيد و بنگريد كه من ، كيستم . سپس به خودتان بياييد و آن را سرزنش كنيد و بنگريد كه آيا كُشتن من و هتك حرمتم ، برايتان رواست ؟ آيا من ، فرزند دختر پيامبرتان، و فرزند وصى و پسرعمويش، اوّلين ايمان آورنده به خدا و تصديقگر پيامبرش در آنچه از نزد پروردگارش آورده است ، نيستم ؟ آيا حمزه سيّد الشهدا عليه السلام ، عموى پدرم نيست ؟ آيا جعفرِ شهيد و پرواز كننده با دو بال [ در بهشت ] ، عمويم نيست ؟
آيا اين روايت پُرتكرار ، به شما نرسيده كه پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ، در باره من و برادرم فرمود : اين دو ، سَرور جوانان بهشت اند ؟
اگر گفته مرا كه حقّ است ، تصديق كنيد ، به خدا سوگند ، از آن زمان كه دانسته ام خداوند ، دروغگو را دشمن مى دارد و به دروغ ساز ، زيان مى زند ، آهنگِ دروغ نكرده ام ، و اگر تكذيبم كنيد ، ميان شما كسانى هستند كه اگر از آنها بپرسيد ، آگاهتان مى كنند . از جابر بن عبد اللّه انصارى يا ابوسعيد خُدْرى يا سهل بن سعد ساعدى يا زيد بن اَرقَم يا اَ نَس بن مالك بپرسيد . به شما خبر خواهند داد كه اين گفته را از پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ، در باره من و برادرم شنيده اند . آيا اين ، مانع شما از ريختن خون من نمى شود ؟» .
شمر بن ذى الجوشن، [به طعنه] در باره حسين عليه السلام گفت كه : او، خدا را [تنها] به زبان ، مى پرستد ، اگر بداند كه چه مى گويد !

  • نام منبع :
    گزيده دانش نامه امام حسين عليه السلام
    سایر پدیدآورندگان :
    محمّد محمّدی ری‌شهری، تلخیص: مرتضی خوش‌نصیب
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1389
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 26836
صفحه از 1036
پرینت  ارسال به