گفت: از مردم كوفه ام .
فرمود : «سوگند به خدا ـ اى برادر كوفى ـ كه اگر تو را در مدينه ديده بودم ، نشانه جبرئيل عليه السلام را در خانه مان و وحى آوردنش را بر جدّم ، به تو نشان مى دادم. اى برادر كوفى ! آيا مى شود كه آبشخور دانش مردم ، ما باشيم و اينك ، آنان بدانند و ما ندانيم؟ اين ، نمى شود» . ۱
۷ / ۱۹
خبر شهادت مسلم بن عقيل
۳۸۰.الأخبار الطوال :حسين عليه السلام چون از زَرود حركت كرد، مردى از بنى اسد را ديد و از او در باره اخبار كوفه پرسيد . گفت: هنوز از كوفه بيرون نيامده بودم كه مسلم بن عقيل و هانى بن عروه كشته شدند و خودم ديدم كه كودكان ، پاهاى آن دو را گرفته بودند و بر زمين مى كشيدند .
امام حسين عليه السلام فرمود : « «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّـآ إِلَيْهِ رَ جِعُونَ» ۲ . جان هاى خود را به خداوند ، وا مى گذاريم» .
آن مرد به امام حسين عليه السلام گفت: اى پسر پيامبر خدا! تو را به خدا سوگند مى دهم كه جان خود را و جان هاى خاندانت را كه همراه تو مى بينم ، حفظ كنى . به جاى خود ، برگرد و رفتن به كوفه را رها كن. به خدا سوگند ، در آن شهر ، براى تو ياورى نيست.
فرزندان عقيل ـ كه همراه حسين عليه السلام بودند ـ گفتند: ما را پس از مرگ برادرمان مسلم ، نيازى به زندگى نيست و هرگز باز نمى گرديم تا كشته شويم.