حسين عليه السلام نزد او فرستاد كه: «به ديدارم بيا تا با تو سخن بگويم».
او از ديدار ، سر باز زد . همسر زُهَير كه همراهش بود ، به او گفت: سبحان اللّه !! فرزند پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ، به سوى تو مى فرستد و تو ، پاسخ نمى دهى؟!
پس برخاست و به سوى حسين عليه السلام رفت و چيزى نگذشت كه با چهره درخشان ، باز گشت . آن گاه ، دستور داد خيمه اش را بر كندند و آن را در كنار خيمه حسين عليه السلام ، بر پا كردند . سپس به همسرش گفت: تو را طلاق دادم. با برادرت برو تا به منزلت برسى . من ، جان خود را آماده مرگ در كنار حسين عليه السلام كرده ام.
پس به ياران همراهش گفت: هر يك از شما شهادت را دوست دارد، بِايستد و هر كس نمى پسندد، برود . هيچ يك ، همراه او نمانْد و همگى با همسر و برادرش رفتند تا به كوفه رسيدند. ۱
۷ / ۱۸
اخبار فرود آمدن امام عليه السلام در ثَعلَبيّه
۳۷۹.الكافىـ به نقل از حكم بن عُتَيبه ـ: مردى در ثعلبيّه با حسين بن على عليه السلام كه مى خواست به كربلا برود، ديدار كرد. بر او وارد شد و سلام كرد. حسين عليه السلام به او فرمود : «تو از كدام سرزمينى؟» .