۳۷۴.كشف الغُمّةـ به نقل از فرزدق ـ: حسين عليه السلام در بازگشتم از كوفه ، با من ديدار كرد و فرمود: «اى ابو فِراس ! چه خبر؟» .
گفتم: راست بگويم؟
فرمود: «راستى را مى خواهم».
گفتم: دل ها با تو اند ؛ ولى شمشيرها با بنى اميّه ! و البته يارى ، از جانب خداست .
فرمود : «مى بينم كه راست مى گويى . مردم ، بردگان ثروت اند و دين بر زبانشان بازيچه است ، تا جايى كه درآمد زندگى شان ، با دين ، افزايش مى يابد . بر گِرد آن مى چرخند و چون با سختى ها دچار آزمون شدند، دينداران ، اندك مى شوند». ۱
۷ / ۱۴
ديدار بِشر بن غالب در ذاتِ عِرق
۳۷۵.الفتوح :چون حسين عليه السلام به ذاتِ عِرق رسيد ، در آن جا مردى از بنى اسد به نام بِشر بن غالب ، با او ديدار كرد . حسين عليه السلام به او فرمود : «مرد كدام قبيله اى ؟» .
گفت: مردى از بنى اسد.
فرمود : «از كجا مى آيى ، اى مرد اسدى؟» .
گفت: از عراق.
فرمود : «مردم عراق را چگونه پشتِ سر نهادى؟».