مى گيريم . والسّلام ! ».
هنگامى كه نامه به عمر بن سعد رسيد ، گفت : فكرش را مى كردم كه ابن زياد ، [ حسين را ]آسوده نخواهد گذاشت ! ۱
۱ / ۱۰
كوشش هاى حبيب بن مُظاهر براى يارى امام عليه السلام ، در ششم محرّم
۴۱۰.أنساب الأشراف :حبيب بن مُظَهَّر ، به حسين عليه السلام گفت: اين جا باديه نشينانى از بنى اسد كه در كناره دو رود ، فرود آمده اند ، زندگى مى كنند و فاصله ميان ما و آنان ، تنها يك منزل است. آيا به من اجازه مى دهى كه نزد آنان بروم و دعوتشان كنم؟ شايد خداوند ، سودى به وسيله آنان به سوى تو بكشانَد و يا مكروهى را از تو ، دور سازد .
حسين عليه السلام به او اجازه داد . او نزد آنان آمد و به ايشان گفت: من ، شما را به شرافت و فضيلتِ آخرت و پاداش سِتُرگ آن ، فرا مى خوانم. من ، شما را به يارىِ فرزند دختر پيامبرتان مى خوانم كه به او ستم شده است و كوفيان ، او را فرا خوانده اند تا يارى اش كنند و چون نزد آنان آمده، او را وا نهاده و بر او تاخته اند تا او را بكُشند و هفتاد تن نيز با او ، همراه شده اند .