۶ / ۹
عبد اللّه بن عبّاس ۱
۳۴۶.المعجم الكبيرـ به نقل از ابن عبّاس ـ: حسين عليه السلام در باره بيرون رفتن [از مكّه] ، از من اجازه (نظر) خواست . گفتم: اگر بر من و تو عيب نبود، با دستانم بر سرت چنگ مى انداختم [ و نمى گذاشتم بروى] .
پاسخ او ، اين سخن بود : «اگر در فلان جا كشته شوم، دوست تر مى دارم تا اين كه به وسيله من ، حرم خدا و پيامبر او شكسته شود» .
اين سخن ، مرا براى [ شهادت ] او راضى كرد . ۲
۶ / ۱۰
عبد اللّه بن عمر ۳
۳۴۷.تاريخ دمشقـ به نقل از شَعبى ـ: چون حسين بن على عليه السلام راهى عراق شد، به ابن عمر
1.ابو العبّاس عبد اللّه بن عبّاس بن عبد المطّلب، در مكّه در شِعب ابى طالب ، سه سال پيش از هجرت ، به دنيا آمد و در سال هشتم هجرى ، همان سال فتح مكّه ، به مدينه مهاجرت كرد. وى مشاور عمر و در زمان عثمان، امير الحاج بود و در زمان خلافت امير مؤمنان عليه السلام ، همراه و ياور و مشاور و يكى از فرمانداران و فرماندهان نظامى بود. او به نمايندگى از امير مؤمنان عليه السلام با خوارج، مناظره كرد و به هنگام شهادت امير مؤمنان ، فرماندار بصره بود. او با امام حسن عليه السلام بيعت كرد و در زمان ايشان، همچنان فرماندار بصره بود. وى در كربلا شركت نداشت .
وقتى عبد اللّه بن زبير بر حجاز و عراق تسلّط يافت ، عبداللّه با او بيعت نكرد و اين ، براى ابن زبير ، سنگين بود و خواست كه وى را بسوزاند. او عالِمى سخنور بود و جايگاهى بلند در تفسير، حديث و فقه داشت . در دانش ، شاگرد امير مؤمنان عليه السلام بود و بِدان افتخار مى كرد . او در تبعيدگاهش در طائف در سال ۶۸ هجرى در سنّ ۷۱ سالگى از دنيا رفت.
2.اِستَأذَنَني حُسَينٌ عليه السلام فِي الخُروجِ فَقُلتُ : لَولا أن يُزرى ذلِكَ بي أو بِكَ ، لَشَبَكتُ بِيَدَيَّ في رَأسِكَ . قالَ : فَكانَ الَّذي رَدَّ عَلَيَّ أن قالَ : لَأَن اُقتَلَ بِمَكانِ كَذا وكَذا ، أحَبُّ إلَيَّ مِن أن يُستَحَلَّ بي حَرَمُ اللّه ِ ورَسولِهِ . قالَ : فَذلِكَ الَّذي سَلا بِنَفسي عَنهُ (المعجم الكبير : ج ۳ ص ۱۱۹ ح ۲۸۵۹ ، ذخائر العقبى : ص ۲۵۷) .
3.عبد اللّه بن عمر بن خطّاب ـ كه كنيه اش ابو عبد الرحمان است ـ، پيش از هجرت به دنيا آمد و به همراه پدرش در مكّه اسلام آورد . آن گاه به مدينه هجرت كرد. وى در دو نبردِ بدر و اُحُد ، به خاطر سنّ كم ، شركت نداشت ؛ ولى در جنگ احزاب و ساير جنگ ها شركت داشت.
در كتب اهل سنّت، از وى روايت هاى بسيارى نقل شده است. عمر ، با عضويت او در اعضاى شوراى خلافت ، مخالفت كرد و مى گفت : شايستگى خلافت ندارد ؛ بلكه نمى تواند همسر خود را هم طلاق بدهد . بنابر نقلى يكى از اعضاى شورا قرار گرفت ، مشروط بر آن كه كارى بر عهده اش نباشد. پس از خلافت عثمان ، وى از سياست كناره گرفت . او با معاويه و يزيد، بيعت كرد. وى در جنگ هاى امير مؤمنان عليه السلام همراه ايشان نبود و از دشمنان ايشان هم نبود. او در سال ۷۴ هجرى در هشتاد و چهار سالگى در گذشت.