315
گزيده دانش نامه امام حسين عليه السلام

مسجد جامع وارد شد . مردم را براى اجتماع ، خبر كردند. عبيد اللّه بر منبر رفت و حمد و ثناى خدا را به جا آورد و گفت: اى كوفيان! به راستى كه امير مؤمنان ، مرا بر شهر شما گمارده و ثروت هايتان را ميانتان تقسيم كرده و مرا به رعايت انصاف با ستم ديدگان شما و نيكى به افراد مطيع و حرف شنو و سختگيرى بر سركشان و اهل ترديدتان ، دستور داده است .
من ، فرمان او را اجرا مى كنم و براى افراد مطيع ، پدرى مهربان و براى مخالفان ، زهرِ كشنده ام. هر يك از شما ، مراقب خود باشد و خود را نگه دارد .
آن گاه از منبر ، فرود آمد و به سمت قصر ، راه افتاد و وارد قصر شد. نعمان هم به سوى وطن خود ، شام ، حركت كرد. ۱

۴ / ۹

سياست ابن زياد براى تسلّط بر كوفه

۲۹۳.تاريخ الطبرىـ به نقل از ابو ودّاك ـ: ابن زياد بر سران قبيله ها و مردم ، بسيار سخت گرفت و گفت: نام افراد غريبه و كسانى كه امير مؤمنان به دنبال آنان است و پيروان خوارج و افراد تفرقه افكن را كه عقيده به مخالفت و جدايى دارند ، برايم بنويسيد . هر كس نام اين افراد را بنويسد ، چيزى بر عهده اش نيست ؛ ولى اگر ننويسد ، بايد تضمين كند كه در محدوده قبيله او ، كسى با ما مخالفت نمى ورزد و بر ضدّ حكومت ، سركشى نخواهد داشت و اگر چنين نكند ، حكومت، نسبت به او تعهّدى نخواهد داشت و مال و خونش براى ما حلال است. هر سردسته قبيله كه در محدوده او ، يكى از كسانى

1.نَظَرَ ابنُ زِيادٍ مِن تَباشيرِهِم بِالحُسَينِ عليه السلام إلى ما ساءَهُ ، وأقبَلَ حَتّى دَخَلَ المَسجِدَ الأَعظَمَ ، ونودِيَ فِي النّاسِ فَاجتَمَعوا ، وصَعِدَ المِنبَرَ ، فَحَمِدَ اللّه َ وأثنى عَلَيهِ ، ثُمَّ قالَ : يا أهلَ الكوفَةِ ، إنَّ أميرَ المُؤمِنينَ قَد وَلّاني مِصرَكُم ، وقَسَّمَ فَيأَكُم فيكُم ، وأمَرَني بِإِنصافِ مَظلومِكُم ، وَالإِحسانِ إلى سامِعِكُم ومُطيعِكُم ، وَالشِّدَّةِ عَلى عاصيكُم ومُريبِكُم ، وأنَا مُنتَهٍ في ذلِكَ إلى أمرِهِ ، وأنَا لِمُطيعِكُم كَالوالِدِ الشَّفيقِ ، ولِمُخالِفِكُم كَالسَّمِّ النَّقيعِ ، فَلا يُبقِيَنَّ أحَدٌ مِنكُم إلّا عَلى نَفسِهِ . ثُمَّ نَزَلَ ، فَأَتى القَصرَ فَنَزَلَهُ ، وَارتَحَلَ النُّعمانُ بنُ بَشيرٍ نَحوَ وَطَنِهِ بِالشّامِ (الأخبار الطوال : ص ۲۳۲) .


گزيده دانش نامه امام حسين عليه السلام
314

اين كه وارد كوفه شد و بر سرش عمامه اى سياه گذاشته و صورت خود را پوشانده بود.
به مردم، خبر رسيده بود كه حسين عليه السلام به سمت آنان در حركت است . از اين رو، انتظارِ آمدن او را داشتند . وقتى عبيد اللّه وارد شد ، گمان بردند كه حسين عليه السلام است . از اين رو از كنار هيچ كس نگذشت ، مگر اين كه بر او سلام دادند و مى گفتند: خوش آمدى ، اى پسر پيامبر خدا! خوش آمدى!
عبيد اللّه از اين همه خوش حالى و بشارت دادن به حسين عليه السلام ، ناراحت شد.
مسلم بن عمرو وقتى ديد اين سخنان (خوشامدگويى ها) زياد شد ، گفت: كنار برويد . اين ، امير عبيد اللّه بن زياد است. پس از آن، وقتى به پشت سرش نگاه كرد ، جز چند مرد نديد.
وقتى او وارد قصر شد و مردم دانستند كه وى عبيد اللّه بن زياد است ، غم و اندوه فراوان بر دل هايشان نشست . عبيد اللّه نيز از آنچه شنيده بود ، به غيظ آمده بود و گفت: هان ! آنان را همان گونه كه فكر مى كردم ، مى بينم . ۱

۴ / ۸

سخنرانى ابن زياد در مسجد كوفه و ترساندن مردم از مخالفت با خويش

۲۹۲.الأخبار الطوال :ابن زياد از تهنيت گفتن هاى مردم به حسين عليه السلام ناراحت شد و آمد تا به

1.خَرَجَ [عُبَيدُ اللّه ِ بنُ زِيادٍ ]مِنَ البَصرَةِ ، وَاستَخلَفَ أخاهُ عُثمانَ بنَ زِيادٍ ، وأقبَلَ إلَى الكوفَةِ ومَعَهُ مُسلِمُ بنُ عَمرٍو الباهِلِيُّ ، وشَريكُ بنُ الأَعوَرِ الحارِثِيُّ ، وحَشَمُهُ وأهلُ بَيتِهِ ، حَتّى دَخَلَ الكوفَةَ وعَلَيهِ عِمامَةٌ سَوداءُ وهُوَ مُتَلَثِّمٌ ، وَالنّاسُ قَد بَلَغَهُم إقبالُ حُسَينٍ عليه السلام إلَيهِم ، فَهُم يَنتَظِرونَ قُدومَهُ ، فَظَنّوا حينَ قَدِمَ عُبَيدُ اللّه ِ أنَّهُ الحُسَينُ عليه السلام ، فَأَخَذَ لا يَمُرُّ عَلى جَماعَةٍ مِنَ النّاسِ إلّا سَلَّموا عَلَيهِ ، وقالوا : مَرحَبا بِكَ يَا بنَ رَسولِ اللّه ِ ، قَدِمتَ خَيرَ مَقدَمٍ ، فَرَأى مِن تَباشيرِهِم بِالحُسَينِ عليه السلام ما ساءَهُ . فَقالَ مُسلِمُ بنُ عَمرٍو لَمّا أكثَروا : تَأَخَّروا ، هذَا الأَميرُ عُبَيدُ اللّه ِ بنُ زِيادٍ . فَأَخَذَ حينَ أقبَلَ عَلَى الظَّهرِ ، وإنَّما مَعَهُ بِضعَةَ عَشَرَ رَجُلاً . فَلَمّا دَخَلَ القَصرَ ، وعَلِمَ النّاسُ أنَّهُ عُبَيدُ اللّه ِ بنُ زِيادٍ ، دَخَلَهُم مِن ذلِكَ كَآبَةٌ وحُزنٌ شَديدٌ ، وغاظَ عُبيدَ اللّه ِ ما سَمِعَ مِنهُم ، وقالَ : ألا أرى هؤُلاءِ كَما أرى (تاريخ الطبرى : ج ۵ ص ۳۵۸) .

  • نام منبع :
    گزيده دانش نامه امام حسين عليه السلام
    سایر پدیدآورندگان :
    محمّد محمّدی ری‌شهری، تلخیص: مرتضی خوش‌نصیب
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1389
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 24830
صفحه از 1036
پرینت  ارسال به