روى گردانَد و رؤساى قبايل و چهره هاى پرنفوذ سياسى و شخصيت هاى پُر طَمطُراق بهره ور از امتيازات اقتصادى ويژه را براى مدّتى فراموش كند و با آنها و بهره ورى هايشان برخورد نكند؛ امّا امام عليه السلام آن پيشنهادها را با اصول و مبانى حكومت علوى در تضاد مى ديد و از پذيرش آنها، تن مى زد. گويا امام عليه السلام پذيرفتن آن پيشنهادها را نوعى دست كشيدن از اهداف و آرمان هاى حكومتى اسلام مى دانست و نمى پذيرفت. نمونه هايى از اين گونه پيشنهادها و پاسخ هاى امام، در متن اصلى دانش نامه اميرالمومنين عليه السلام آمده است.
۴ . اجتناب از ابزارهاى نامشروع در اجراى فرمان
جامعه انسانى ـ بدان گونه كه بايد باشد ـ جامعه اى است سرشار از ارزش هاى انسانى؛ جامعه اى است كه قانون و عدالت، روابط را ايجاد مى كند و يا پيوندها را مى گسلد، سركشى ها را مى زدايد و ناهنجارى ها را هنجار مى بخشد. امّا روشن است كه دست يافتن به چنين مرحله اى در جامعه انسانى، تا چه حدّى دشوار است. جامعه اى كه امام على عليه السلام بر آن حكومت مى كند، چگونه است؟ گرايش هاى مردمى در سطح عمومى آن، چه سان است؟ كشش ها و كوشش هاى عموم مردم، بر چه اساسى رقم مى خورد ؟
در سياست اموى، هدف، وسيله را توجيه مى كند و سياستمدار، از هر گونه ابزارى، حتى نامشروع و با هر كيفيتى در اجراى سياست و برنامه ها و فرمان هايش بهره مى گيرد. رهبر اين سياست، با كسانى به زبان تطميع سخن مى گويد و با ديگرانى به زبان تهديد، و سرانجام، با كسانى به زبان تزوير. معاويه، با بهره گيرى از چنين سياستى بر شامْ حكم مى رانْد و شايد حفظ منافع ملّىِ(!) شام، چنين اقتضا مى كرد و او چنان مى كرد.
امّا على عليه السلام چه كند؟ در سياست علوى كه استفاده از ابزار نامشروع براى اجراى سياست ها روا نيست و رهبر مردم، تنها با زبان توجيه و تبيين و تعليمْ سخن مى گويد، و نه زبان تطميع به كار مى گيرد و نه با تزوير و تهديد و خشونتْ عمل مى كند، چگونه