467
گزيده دانش نامه اميرالمؤمنين عليه السلام

انديشه داشتم ، برايتان آشكار كردم ؛ «و اى كاش از رأىِ قَصير پيروى مى كردند» . ۱ امّا شما همچون مخالفانى جفاپيشه و پيمان شكنانى عصيانگر ، از فرمانم سر باز زديد ؛ چندان كه اندرز دهنده نيكخواه در خيرخواهى اش به ترديد افتاد و سنگِ آتش زنه در افروختنِ آتش ، بُخل ورزيد ۲ . پس من و شما مصداق سخن آن مرد [ قبيله] هَوازِن هستيم :


من در [ منزلگاه] مُنعَرِجُ اللِّوى ، امر خويش را با شما در ميان نهادمولى شما جز در صبحگاهان روز بعد، خيرخواهى ام را درنيافتيد. ۳

1.اين مَثَل در جايى به كار مى رود كه كسى به پندِ ناصح ، عمل نكند .

2.كنايه از امتناع صاحبان انديشه ، از آشكار ساختن رأى خويش .

3.الإمام عليّ عليه السلام ـ مِن كَلامٍ لَهُ بَعدَ التَّحكيمِ وما بَلَغَهُ مِن أمرِ الحَكَمَينِ ـ : أمّا بَعدُ ؛ فَإِنَّ مَعصِيَةَ النّاصِِح الشَّفيقِ العالِمِ المُجَرِّبِ ، تورِثُ الحَسرَةَ ، وتُعقِبُ النَّدامَةَ . وقَد كُنتُ أمَرتُكُم في هذِهِ الحُكومَةِ أمري ، ونَخَلتُ لَكُم مَخزونَ رَأيي ، لَو كانَ يُطاعُ لِقَصيرٍ أمرٌ ! فَأَبيَتُم عَلِيَّ إباءَ المُخالِفينَ الجُفاةِ ، وَالمُنابِذينَ العُصاةِ . حَتَّى ارتابَ النّاصِحُ بِنُصحِهِ ، وضَنَّ الزَّندُ بِقَدحِهِ ، فَكُنتُ أنَا وإيّاكُم كَما قالَ أخو هَوازِنَ : أمَرتُكُمُ أمري بِمُنعَرَجِ اللِّوىفَلَم تَستَبينُوا النُّصحَ إلّا ضُحَى الغَدِ (نهج البلاغة : خطبه ۳۵) .


گزيده دانش نامه اميرالمؤمنين عليه السلام
466

شوى ، زبان از كام برآوَرَد و اگر آن را رها كنى [ باز هم] زبان از كام برآوَرَد» ۱ .
عمرو گفت : حكايت تو [ نيز] «چون داستان خرى است كه كتاب هايى را بر پشت مى كشد» ۲ .
شُرَيح بن هانى به عمرو هجوم آورد و با تازيانه بر چهره اش كوفت . فرزند عمرو نيز بر شريح تاخت و او را تازيانه زد . مردم برخاستند و ميان آن دو مانع شدند . از آن پس ، شريح مى گفت : از هيچ چيز اين اندازه پشيمان نيستم كه چرا به جاى تازيانه زدن به عمرو ، او را به شمشير نزدم تا روزگار بر وى چنان كند كه بايد .
سپس شاميان در پى ابو موسى برآمدند ؛ [ ولى] او بر مَركَب خويش بر نشست و به سوى مكّه رهسپار گشت .
ابن عبّاس گفت : خدا رأى ابو موسى را زشت سازد! او را هشدار دادم و امرش كردم كه عقل خويش به كار بندد ؛ امّا چنين نكرد .
و ابوموسى مى گفت : ابن عبّاس مرا از حيله گرى اين مرد فاسق برحذر داشت ؛ ولى من به وى اطمينان كردم و گمان بردم او هيچ چيز را بر خيرخواهى براى امّت ترجيح نمى دهد .
پس عمرو و شاميان به سوى معاويه رهسپار گشتند و او را به خلافت ، سلام دادند . ابن عبّاس و شُرَيح بن هانى نيز نزد على عليه السلام بازگشتند . ۳

ز ـ گفتار امام عليه السلام پس از دريافت خبرِ داوران

۴۵۰.امام على عليه السلامـ برگرفته سخن وى پس از داورى و دريافت خبر داوران ـ: امّا بعد ؛ همانا نافرمانى از امر نيكخواهِ مهرورزِ داناىِ كارآزموده ، حسرت مى زايد و پشيمانى در پى دارد .
من در ماجراى اين داورى ، فرمان خويش را به شما دادم و آنچه را در گنجينه

1.اعراف : آيه ۱۷۶ .

2.جمعه : آيه ۵ .

3.تاريخ الطبرى : ج۵ ص۷۰ .

  • نام منبع :
    گزيده دانش نامه اميرالمؤمنين عليه السلام
    سایر پدیدآورندگان :
    محمّد محمّدی ریشهری؛ تلخیص: مهدی غلامعلی
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارا دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1388
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 17277
صفحه از 896
پرینت  ارسال به