جمعبندى و نتيجهگيرى
در تحليل روايات و آراى پيشگفته مىتوان نكات زير را به دست داد :
۱ . از منظر شيعه ، قرآن بر يك حرف نازل شده و اختلافات قرائات ، منشأ وحيانى ندارد ، چنان كه در روايت زراره از امام باقر عليه السلام و فضيل بن يسار از امام صادق عليه السلام بر آن تأكيد شده است . بنا بر اين ، روايات نزول قرآن بر هفت حرف ، به دليل مخالف بودن با سخنان اهل بيت ، فاقد اعتبارند . ۱ افزون بر اين ، اختلاف و تناقض ميان اين روايات فراوان است و در بعضى از اين روايات ، ميان سؤال و جواب تناسبى نيست ، ۲ چنان كه برخى از دانشمندان اهل سنّت نيز به موهون بودن اين روايات و اضطراب لفظى و معنوى آنها اذعان كردهاند . ۳
بر اين اساس ، مىتوان گفت : رواياتى كه نزول قرآن به هفت حرف را تفسير كردهاند بر فرض صدور ، در واقع توجيه صحيحى است براى روايات «هفت حرف» تا از رواج نظريههاى نادرست در اين باره پيشگيرى نمايند .
۲ . علامه طباطبايى در مواجهه با ديدگاههاى فراوانى كه در تفسير احاديث «سبعة أحرف» بيان شده ، با كمك برخى روايات پيش گفته اين نظر را ترجيح داده است كه «أحرف سبعه» بر اقسام هفتگانه معنايى حمل شود . اين اقسام ، بر اساس روايتى عبارت اند از : امر ، زجر ، ترغيب ، ترهيب ، جدل ، قصص و مَثَل ، و بر اساس روايت ديگرى عبارت اند از : زجر ، امر ، حلال ، حرام ، محكم ، متشابه و امثال . ۴ به نظر مىرسد اين ديدگاه اگر چه با ظاهر شمارى از روايات سبعة اَحرف - كه در منابع اهل سنّت ، انعكاس يافته و ناظر به چگونگى قرائت قرآن اند - ناسازگارى دارد ، ولى بر اساس روايات اهل بيت ، داراى محمل مناسبى است ، بويژه آن كه روايت شيخ صدوق هم بر تقيه حمل شده است . ۵
۳ . با تحليلى كه از نظريه پنجم ارايه شده و به معناى تفاوت لهجه دانسته شده ، به نظر مىرسد كه تفاوت جوهرى ميان اين نظريه و نظريه ششم وجود ندارد . بر اين اساس ، دو نظريه پنجم و ششم ، روايت سبعة اَحرف را به معناى تفاوت لهجه دانستهاند . با فرض پذيرش صحّت صدور روايات سبعة اَحرف ، نظريه ششم را مىتوان توجيه قابل قبولى براى اين دست از روايات دانست ، البته با اين تفاوت كه نبايد لهجههاى هفتگانه آن را منحصر در لهجههاى عربِ معاصرِ نزول دانست . به عبارت روشنتر ، چنان كه در بررسى علل راهيافت پديده اختلاف قرائات آورديم ، به استناد روايات سبعة اَحرف مىتوان ادعا كرد كه با توجه به جهانى بودن قرآن و موضوعيت داشتن قرائت عربى آن ، خداوند ، انحصار قرائت قرآن را منطبق با قرائت عربِ معاصرِ نزول ، برداشته و به جهانيان اجازه داده كه آن را مطابق با لهجههاى خود تلاوت كنند . پيداست كه لهجههاى مختلف ، هيچ گاه به معناى اختلاف در متن نخواهد بود .
۴ . نظريه سوم يعنى جايگزينى فواصل آيات ، به دلايل زير مردود است :
الف - به استناد آيه حفظ ، هر نظريهاى كه مستلزم پذيرش دخل و تصرف در آيات قرآن باشد مردود است .
ب - جابهجايى ميان فواصلآيات ،بهشدّت در قرآن مورد انكار قرار گرفتهاست :
(وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَى عَلَى اللَّهِ كَذِبًا أَوْ قَالَ أُوحِىَ إِلَىَّ وَلَمْ يُوحَ إِلَيْهِ شَىْءٌ وَمَن قَالَ سَأُنزِلُ مِثْلَ مَآ أَنزَلَ اللَّهُ . ۶
ستمگرتر از افترا زننده دروغ به خداوند و يا كسى كه گفت به من وحى شده در حالى كه چيزى به او وحى نشده ، و كسى كه گفت به همين زودى من هم همانند آنچه خداوند مىفرستد ، مىفرستم ، كيست ؟)
به گفته مفسران ، اين آيه در باره يكى از كاتبان قرآن به نام عبد اللَّه بن سعد بن ابىسرح نازل شده كه به هنگام كتابت فواصل آيات ، آنها را جابهجا مىكرد و هنگامى كه پيامبر به او مىفرمود : بنويس «عَليماً حَكيماً» او مىنگاشت «غَفوراً رَحيماً» و بر همين اساس مدعى بود كه مىتواند خود قرآنى نازل كند . ۷
ج - اين احتمال از نظر همه صاحبنظران مردود است ؛ زيرا مخالف اجماع امّت مبنى بر ممنوع بودن هر گونه تغيير در قرآن است . ۸
د - دقت در فواصل آيات نشان مىدهد كه اين فواصل بسيار دقيق و منطبق با درونمايه آيات است كه عموماً نقش اقامه برهان بر محتواى آيات را بر عهده دارند . ۹
۵ . ديدگاه چهارم يعنى جابهجايى ميان كلمات متقارب نيز مردود است ؛ زيرا افزون بر آن كه لازمه آن پذيرش راهيافت تغيير در متون آيات است - كه به بيان پيشگفته ، بطلان آن تأكيد شد - ، جواز جابهجايى ميان كلمات متقارب يا مترادف بدان معناست كه برابرى معنايى ميان اين دست از كلمات براى ما امرى مسلّم تلقّى گردد ، در حالى كه بسيارى از محقّقان بر اين نكته پاى فشردهاند كه نمىتوان معنا و كاركرد معنايى واژههاى مترادف و متقارب را از هر جهت يكسان دانست . به عبارت ديگر ، بررسى معنا و كاركرد مترادفات نشان مىدهد كه هر يك از آنها وظيفه انتقال نكات و لطايف خاصى را برعهده دارند كه از واژه مترادف ديگر ساخته نيست . ۱۰۶ . نظريه پنجم ، روايات «سبعة أحرف» را بر انواع قرائتهاى هفتگانه ، حمل كرده است . اين نظريه از دو جهت مردود است :
الف - عموم صاحب نظران اين برداشت را خطا دانستهاند ؛ زيرا توجيهى براى قرائتهاى هفتگانه نسبت به ساير قرائات وجود ندارد .
ب - چنان كه در تبيين اقسام هفتگانه قرائت آمده ، كه همه آنها به نوعى مستلزم پذيرش راهيافت تغيير در قرآن اند ، اعم از آن كه اين تغيير ناظر به اعراب باشد يا به تغيير ظاهرى لفظ يا جابهجايى كلمات يا تغيير معنايى آيات . از سويى ديگر ، ادلّه نفى راهيافت تحريف در قرآن ، راهيافت مطلق تغيير در قرآن را نفى مىكند ، بويژه در مواردى كه تغيير يا جابجايى مزبور زمينه تغيير معنايى آيات را فراهم آورد . ۱۱
1.البيان : ص۱۷۷.
2.البيان : ص۱۷۷.
3.آلاء الرحمن : ج۱ ص۳۰.
4.الميزان فى تفسير القرآن : ج۳ ص۷۴ - ۷۵.
5.ر . ك : جواهر الكلام : ج۹ ص۲۹۵.
6.انعام : آيه ۹۳ .
7.ر. ك: مجمع البيان : ج۴ ص۱۱۱.
8.شرح مسلم ، نووى : ج۶ ص۱۰۰.
9.ر.ك: سبل السلام : ج۳ ص۱۸۵.
10.ر.ك: الفروق اللغوية : ص۹۲ - ۹۳؛ البرهان فى علوم القرآن : ج۴ ص۷۸؛ تاج العروس : ج۱ ص۲۱؛ علوم حديث: ش ۲۰ ص ۱۰۱ (گفتگو با آية اللَّه سيّد مرتضى عسكرى).
11.ر.ك: البيان ص۱۵۱ - ۱۵۲ و ۱۸۷ - ۱۹۱؛ التمهيد فى علوم القرآن : ج۱ ص۴۳ - ۸۲؛ البرهان فى علوم القرآن : ج۱ ص۲۱۴.