533
گزیده شناخت‌نامه قرآن بر پایه قرآن و حدیث

فرق ميان «تأويل» و «تنزيل»

در شمارى از روايات ، «تأويل قرآن» در برابر «تنزيل قرآن» قرار گرفته است ، مانند آنچه از امام على عليه السلام روايت شده كه مى‏فرمايد :
سَلوني عَن كِتابِ اللَّهِ عَزَّ وجَلَّ ، فَوَاللَّهِ ما نَزَلَت آيَةٌ مِنهُ في لَيلٍ أو نَهارٍ ، ولا مَسيرٍ ولا مُقامٍ ، إلّا وقَد أقرَأَنيها رَسولُ اللَّهِ صلى اللَّه عليه وآله وعَلَّمَني تَأويلَها . ۱
از من در باره كتاب خداوند عزّ وجلّ بپرسيد. سوگند به خدا كه هيچ آيه‏اى از آن ، در روز يا در شب ، به هنگام حركت يا هنگام ايستادن ، نازل نشده است ، مگر آن كه پيامبر خدا ، مرا به خواندن آن وا داشته و تأويل آن را به من آموخته است‏ .
سخن امام عليه السلام كه به اين جا رسيد ابن‏كوا پرسيد :
يا أميرَ المُؤمِنينَ ، فَما كانَ يَنزِلُ عَلَيهِ وأنتَ غائِبٌ عَنهُ ؟
اى امير مؤمنان! در آيه‏هايى كه بر وى (پيامبر صلى اللَّه عليه وآله) نازل شده و تو همراهش نبودى ، چگونه است؟
امام در پاسخ فرمود :
كانَ يَحفَظُ عَلَيَّ رَسولُ اللَّهِ صلى اللَّه عليه وآله ما كانَ يَنزِلُ عَلَيهِ مِنَ القُرآنِ وأنَا عَنهُ غائِبٌ حَتّى‏ أقدَمَ عَلَيهِ فَيُقرِئُنيهِ ويَقولُ لي : يا عَلِيُّ ، أنزَلَ اللَّهُ عَلَيَّ بَعدَكَ كَذا وكَذا وتَأويلُهُ كَذا وكَذا ، فَيُعَلِّمُني‏تَنزيلَهُ وتَأويلَهُ . ۲
فرمود : «پيامبر خدا ، هر آنچه از قرآن كه در نبودِ من بر وى نازل مى‏شد ، براى من نگه مى‏داشت تا بيايم و مرا به خواندن آن ، وا مى‏داشت و مى‏فرمود : "اى على! پس از رفتن تو ، اين آيه و اين آيه بر من نازل شده و معناى آن ، چنين و چنان است" و تنزيل و تأويل آن را به من مى‏آموخت» . ۳
همچنين از پيامبر صلى اللَّه عليه وآله روايت شده :
مَعاشِرَ النّاسِ ، هذا عَلِيٌّ أخي ووَصِيّي وواعي عِلمي وخَليفَتي في اُمَّتي عَلى‏ مَن آمَنَ بي ، ألا إنَّ تَنزيلَ القُرآنِ عَلَيَّ ، وتَأويلَهُ وتَفسيرَهُ بَعدي عَلَيهِ . ۴
اى گروه مردم! اين على ، برادر ، وصىّ ، گنجينه دانش ، و جانشينم در بين امّت من براى ايمان آورندگان به من است . آگاه باشيد كه قرآن بر من نازل شده و تأويل و تفسير آن پس از من ، بر عهده اوست .
و نيز در مسند ابن حنبل از ابوسعيد خدرى نقل شده كه مى‏گويد :
ما در انتظار پيامبر خدا صلى اللَّه عليه وآله نشسته بوديم كه آن حضرت از خانه يكى از همسرانش بيرون آمد . همراه او شديم . كفش پيامبر پاره شد . على عليه السلام ماند تا كفش ايشان را وصله زند . قدرى كه راه رفتيم پيامبر صلى اللَّه عليه وآله منتظر ايستاد تا على عليه السلام برسد . ما هم توقف كرديم . در اين جا فرمود :
إنَّ مِنكُم مَن يُقاتِلُ عَلى‏ تَأويلِ هذَا القُرآنِ كَما قاتَلتُ عَلى‏ تَنزيلِهِ ، فَاستَشرَفنا وفينا أبو بكرٍ وعُمَرُ ، فَقالَ : لا ، ولكِنَّهُ خاصِفُ النَّعلِ . ۵
كسى از شما بر سرِ "تأويل" اين قرآن خواهد جنگيد ، چنان كه من بر "تنزيل" آن جنگيدم . ما سرمان را بالا آورديم [ببينيم مقصود كيست‏] و در ميان ما ابو بكر و عمر نيز بودند. آن گاه فرمود: «[ شما] نه ؛ بلكه آن وصله كننده كفش [ بر سرِ تأويل مى‏جنگد]» .
ما نزد على عليه السلام آمديم تا به او مژده دهيم ، اما او چنان برخورد كرد كه گويا قبلاً اين مطالب را از پيامبر صلى اللَّه عليه وآله شنيده بود . ۶
گفتنى است كه اين سخن ، در منابع شيعه و سنّى مكرر از پيامبر صلى اللَّه عليه وآله نقل شده است. ۷
اكنون بايد ديد كه مقصود از «تنزيل قرآن» در برابر تأويل آن چيست؟
مقتضاى آنچه در تبيين واژه «تنزيل» و «تأويل» و كاربرد قرآنى آنها گذشت ، اين است كه مقصود از «تنزيل» ، ظاهر قرآن و مقصود از «تأويل» باطن قرآن است ، جالب توجه است كه در روايتى از امام باقر عليه السلام به اين معنا تصريح شده است :
ظَهرُهُ تَنزيلُهُ ، وبَطنُهُ تَأويلُهُ ، مِنهُ ما قَد مَضى‏ ، ومِنهُ ما لَم يَكُن ... .
ظاهرش همان تنزيل آن است، و باطنش ، تأويل آن ، چيزهايى از آن قبلاً تحقّق يافته است و چيزهايى از آن ، هنوز تحقّق نيافته است‏ . ۸
و در روايتى ديگر آمده :
إنَّ القُرآنَ لَهُ ظَهرٌ وبَطنٌ ، فَجَميعُ ما حَرَّمَ اللَّهُ فِي القُرآنِ هُوَ الظّاهِرُ ، وَالباطِنُ مِن ذلِكَ أئِمَّةُ الجَورِ ، وجَميعُ ما أحَلَّ اللَّهُ تَعالى‏ فِي الكِتابِ هُوَ الظّاهِرُ ، وَالباطِنُ مِن ذلِكَ أئِمَّةُ الحَقِّ . ۹
قرآن ظاهرى دارد و باطنى؛ همه چيزهايى كه خداوند در قرآن حرام كرده، ظاهر آن است، و باطن آن ، پيشوايان ستم [و باطل ]هستند، و همه چيزهايى را كه خداوند در كتاب (قرآن) حلال كرده ، ظاهر آن است و باطنش پيشوايان حق هستند.
و در روايتى ديگر مى‏خوانيم :

1.دانش‏نامه امير المؤمنين عليه السلام : ج ۱۰ ص ۵۵۴ ح ۴۹۰۹ .

2.دانش‏نامه امير المؤمنين عليه السلام : ج ۱۰ ص ۵۵۴ ح ۴۹۱۰ .

3.ر . ك : ص ۵۴۰ (فصل دوم : شناخت تفسير و تأويل / استواران در دانش و در شناخت تأويل) .

4.دانش‏نامه امير المؤمنين عليه السلام : ج ۱۰ ص ۵۵۰ ح ۴۸۹۸ .

5.دانش‏نامه امير المؤمنين عليه السلام : ج ۴ ص ۴۵۲ ح ۲۰۳۲ .

6.ر. ك: مسند ابن حنبل: ج ۳ ص ۸۲.

7.ر . ك : دانش‏نامه اميرالمؤمنين عليه السلام : ج ۱۰ ص ۵۴۶ - ۵۶۵ (فصل سوم : انواع دانش‏هاى امام عليه السلام / دانش كتاب و قرآن‏شناسى) .

8.ر . ك : ص ۵۲۱ ح ۴۲۹ .

9.الكافى : ج ۱ ص ۳۷۴ ح ۱۰ .


گزیده شناخت‌نامه قرآن بر پایه قرآن و حدیث
532

راسخان در علم هم با استناد به محكم ، براى فهم معناى متشابه ، تأويل آن را در مى‏يابند ؛ اگر قرار باشد كه علما چيزى از تأويل متشابه ندانند ، اين روايت كه در آن آمده رسول خدا صلى اللَّه عليه وآله به امير المؤمنين عليه السلام تفسير آموخت ، معنايى نخواهد داشت . چرا كه تفسير و تأويل وقتى معنا دارد كه دقت نظر و موشكافى در كار باشد و معناى ظاهر آن دانسته نباشد و اين ، وصف متشابه است‏ .
همچنين سيدِ مرتضى رحمة اللَّه عليه تأويل و تفسير را به يك معنا مى‏داند ؛ ۱ بلكه يكى بودن معناى اين دو واژه نزد مفسّران متقدّم ، شايع بوده است . ۲
اما مفسّران متأخّر معمولاً معناى «تأويل» و «تفسير» را يكى نمى‏دانند ؛ بلكه بر اين باورند كه «تفسير» آشكار كردن معناى موافق ظاهر لفظ ، و «تأويل» آشكار كردن معناى مخالف ظاهر لفظ است . علامه طباطبايى در اين باره مى‏فرمايد :
فَسَّرَ قَومٌ مِنَ المُفَسِّرينَ التَّأويلَ بِالتَّفسيرِ و هُوَ المُرادُ مِنَ الكَلامِ ... وقالَت طائَفَةٌ اُخرى‏ : إنَّ المُرادَ بِالتَّأويلِ المُخالفُ لِظاهِرِ اللَّفظِ ، و قَد شاعَ هذا المَعنى‏ بِحَيثُ عادَ اللَّفظُ حَقيقةً ثانِيَةً فيهِ بَعدَ ما كانَ بِحَسَبِ اللَّفظِ لِمَعنىً مُطلَقِ الإرجاعِ أو المَرجعِ . و كَيفَ كانَ فَهذا المَعنى‏ هُوَ الشّائِعُ عِندَ المُتَأخِّرينَ كَما أنَّ المَعنى‏ الأوَّلَ هُوَ الَّذي كانَ شائِعاً بَينَ قُدَماءِ المُفَسِّرينَ . ۳
گروهى از مفسران ، تأويل را تفسير معنا كرده‏اند ؛ يعنى همان كه منظور كلام است ... گروهى ديگر گفته‏اند : منظور از تأويل ، معنايى مخالف لفظ است . و اين معنا چنان شايع شده كه كلمه تأويل ، حقيقت ثانوى اين معنا شده ، بعد از اين كه بحسب لفظ براى مطلق ارجاع يا مرجع بوده است . به هر حال ، اين معناى تأويل ، معنايى است كه در ميان متأخران رواج دارد ؛ همان گونه كه معناى اول ، در ميان مفسران قديم رواج داشته است‏ .
نكته شايان توجه ، اين است كه در قرآن كريم ، به جز يك بار ، در همه موارد ، ۴ كلمه «تأويل» در معناى مخالف ظاهر لفظ به كار رفته است و شايد ، به همين دليل به تدريج اين واژه در معناى مخالف ظاهر لفظ ، حقيقت ثانوى گرديده است .

1.ر . ك : الأمالى ، سيّد مرتضى : ج ۱ ص ۲ .

2.ر . ك : الميزان فى تفسير القرآن : ج ۳ ص ۴۴ .

3.الميزان فى تفسير القرآن : ج ۳ ص ۴۴ .

4.در شانزده مورد .

  • نام منبع :
    گزیده شناخت‌نامه قرآن بر پایه قرآن و حدیث
    سایر پدیدآورندگان :
    محمّد محمّدی ری‌شهری، با همکاری: جمعی از پژوهشگران
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1392
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 24431
صفحه از 597
پرینت  ارسال به