فرق ميان «تأويل» و «تنزيل»
در شمارى از روايات ، «تأويل قرآن» در برابر «تنزيل قرآن» قرار گرفته است ، مانند آنچه از امام على عليه السلام روايت شده كه مىفرمايد :
سَلوني عَن كِتابِ اللَّهِ عَزَّ وجَلَّ ، فَوَاللَّهِ ما نَزَلَت آيَةٌ مِنهُ في لَيلٍ أو نَهارٍ ، ولا مَسيرٍ ولا مُقامٍ ، إلّا وقَد أقرَأَنيها رَسولُ اللَّهِ صلى اللَّه عليه وآله وعَلَّمَني تَأويلَها . ۱
از من در باره كتاب خداوند عزّ وجلّ بپرسيد. سوگند به خدا كه هيچ آيهاى از آن ، در روز يا در شب ، به هنگام حركت يا هنگام ايستادن ، نازل نشده است ، مگر آن كه پيامبر خدا ، مرا به خواندن آن وا داشته و تأويل آن را به من آموخته است .
سخن امام عليه السلام كه به اين جا رسيد ابنكوا پرسيد :
يا أميرَ المُؤمِنينَ ، فَما كانَ يَنزِلُ عَلَيهِ وأنتَ غائِبٌ عَنهُ ؟
اى امير مؤمنان! در آيههايى كه بر وى (پيامبر صلى اللَّه عليه وآله) نازل شده و تو همراهش نبودى ، چگونه است؟
امام در پاسخ فرمود :
كانَ يَحفَظُ عَلَيَّ رَسولُ اللَّهِ صلى اللَّه عليه وآله ما كانَ يَنزِلُ عَلَيهِ مِنَ القُرآنِ وأنَا عَنهُ غائِبٌ حَتّى أقدَمَ عَلَيهِ فَيُقرِئُنيهِ ويَقولُ لي : يا عَلِيُّ ، أنزَلَ اللَّهُ عَلَيَّ بَعدَكَ كَذا وكَذا وتَأويلُهُ كَذا وكَذا ، فَيُعَلِّمُنيتَنزيلَهُ وتَأويلَهُ . ۲
فرمود : «پيامبر خدا ، هر آنچه از قرآن كه در نبودِ من بر وى نازل مىشد ، براى من نگه مىداشت تا بيايم و مرا به خواندن آن ، وا مىداشت و مىفرمود : "اى على! پس از رفتن تو ، اين آيه و اين آيه بر من نازل شده و معناى آن ، چنين و چنان است" و تنزيل و تأويل آن را به من مىآموخت» . ۳
همچنين از پيامبر صلى اللَّه عليه وآله روايت شده :
مَعاشِرَ النّاسِ ، هذا عَلِيٌّ أخي ووَصِيّي وواعي عِلمي وخَليفَتي في اُمَّتي عَلى مَن آمَنَ بي ، ألا إنَّ تَنزيلَ القُرآنِ عَلَيَّ ، وتَأويلَهُ وتَفسيرَهُ بَعدي عَلَيهِ . ۴
اى گروه مردم! اين على ، برادر ، وصىّ ، گنجينه دانش ، و جانشينم در بين امّت من براى ايمان آورندگان به من است . آگاه باشيد كه قرآن بر من نازل شده و تأويل و تفسير آن پس از من ، بر عهده اوست .
و نيز در مسند ابن حنبل از ابوسعيد خدرى نقل شده كه مىگويد :
ما در انتظار پيامبر خدا صلى اللَّه عليه وآله نشسته بوديم كه آن حضرت از خانه يكى از همسرانش بيرون آمد . همراه او شديم . كفش پيامبر پاره شد . على عليه السلام ماند تا كفش ايشان را وصله زند . قدرى كه راه رفتيم پيامبر صلى اللَّه عليه وآله منتظر ايستاد تا على عليه السلام برسد . ما هم توقف كرديم . در اين جا فرمود :
إنَّ مِنكُم مَن يُقاتِلُ عَلى تَأويلِ هذَا القُرآنِ كَما قاتَلتُ عَلى تَنزيلِهِ ، فَاستَشرَفنا وفينا أبو بكرٍ وعُمَرُ ، فَقالَ : لا ، ولكِنَّهُ خاصِفُ النَّعلِ . ۵
كسى از شما بر سرِ "تأويل" اين قرآن خواهد جنگيد ، چنان كه من بر "تنزيل" آن جنگيدم . ما سرمان را بالا آورديم [ببينيم مقصود كيست] و در ميان ما ابو بكر و عمر نيز بودند. آن گاه فرمود: «[ شما] نه ؛ بلكه آن وصله كننده كفش [ بر سرِ تأويل مىجنگد]» .
ما نزد على عليه السلام آمديم تا به او مژده دهيم ، اما او چنان برخورد كرد كه گويا قبلاً اين مطالب را از پيامبر صلى اللَّه عليه وآله شنيده بود . ۶
گفتنى است كه اين سخن ، در منابع شيعه و سنّى مكرر از پيامبر صلى اللَّه عليه وآله نقل شده است. ۷
اكنون بايد ديد كه مقصود از «تنزيل قرآن» در برابر تأويل آن چيست؟
مقتضاى آنچه در تبيين واژه «تنزيل» و «تأويل» و كاربرد قرآنى آنها گذشت ، اين است كه مقصود از «تنزيل» ، ظاهر قرآن و مقصود از «تأويل» باطن قرآن است ، جالب توجه است كه در روايتى از امام باقر عليه السلام به اين معنا تصريح شده است :
ظَهرُهُ تَنزيلُهُ ، وبَطنُهُ تَأويلُهُ ، مِنهُ ما قَد مَضى ، ومِنهُ ما لَم يَكُن ... .
ظاهرش همان تنزيل آن است، و باطنش ، تأويل آن ، چيزهايى از آن قبلاً تحقّق يافته است و چيزهايى از آن ، هنوز تحقّق نيافته است . ۸
و در روايتى ديگر آمده :
إنَّ القُرآنَ لَهُ ظَهرٌ وبَطنٌ ، فَجَميعُ ما حَرَّمَ اللَّهُ فِي القُرآنِ هُوَ الظّاهِرُ ، وَالباطِنُ مِن ذلِكَ أئِمَّةُ الجَورِ ، وجَميعُ ما أحَلَّ اللَّهُ تَعالى فِي الكِتابِ هُوَ الظّاهِرُ ، وَالباطِنُ مِن ذلِكَ أئِمَّةُ الحَقِّ . ۹
قرآن ظاهرى دارد و باطنى؛ همه چيزهايى كه خداوند در قرآن حرام كرده، ظاهر آن است، و باطن آن ، پيشوايان ستم [و باطل ]هستند، و همه چيزهايى را كه خداوند در كتاب (قرآن) حلال كرده ، ظاهر آن است و باطنش پيشوايان حق هستند.
و در روايتى ديگر مىخوانيم :
1.دانشنامه امير المؤمنين عليه السلام : ج ۱۰ ص ۵۵۴ ح ۴۹۰۹ .
2.دانشنامه امير المؤمنين عليه السلام : ج ۱۰ ص ۵۵۴ ح ۴۹۱۰ .
3.ر . ك : ص ۵۴۰ (فصل دوم : شناخت تفسير و تأويل / استواران در دانش و در شناخت تأويل) .
4.دانشنامه امير المؤمنين عليه السلام : ج ۱۰ ص ۵۵۰ ح ۴۸۹۸ .
5.دانشنامه امير المؤمنين عليه السلام : ج ۴ ص ۴۵۲ ح ۲۰۳۲ .
6.ر. ك: مسند ابن حنبل: ج ۳ ص ۸۲.
7.ر . ك : دانشنامه اميرالمؤمنين عليه السلام : ج ۱۰ ص ۵۴۶ - ۵۶۵ (فصل سوم : انواع دانشهاى امام عليه السلام / دانش كتاب و قرآنشناسى) .
8.ر . ك : ص ۵۲۱ ح ۴۲۹ .
9.الكافى : ج ۱ ص ۳۷۴ ح ۱۰ .