اهميت اِعراب در فهم قرآن
مفسّران بر ضرورت آشنايى با مباحث نحوى قرآن و اعراب ۱ پيش از ورود به تفسير آيات تأكيد كردهاند . ۲ طبرسى ، برترين علم از علوم قرآنى را اعراب قرآن دانسته است ؛ زيرا هر بيان عربى به آن نيازمند است و اعراب در حقيقت ، كليد گشودن معناى الفاظ است و بدون آن ، آگاهى از مراد خدا ناممكن است . ۳ سمين حلبى نيز علم اعراب را نخستين دانش از ميان پنج علم مؤثّر در فهم قرآن مىشمارد . ۴
به رغم تأكيد مفسران بر نقش و تأثير اعراب در فهم و تفسير قرآن ، ابن هشام در باب پنجم مغنى و در پى او زركشى و سيوطى ، با ذكر شواهدى متعدد ، اعراب را فرع بر فهم معنا دانسته و معتقدند مُعْرِب ابتدا بايد به فهم صحيحى از آيات دست يابد . سپس بر طبق معنا اعراب آيه را بيان كند . ۵ اين ديدگاه به طور مشخص مىتواند از يك سو راه تأثير روايات ، و از ديگر سو تأثير باورهاى پيشين و پيشفرضهاى ذهنى مفسر را بر اعراب آيات و بيان نقش كلمات در هر آيه باز كند . با اين حال به نظر مىرسد نقطه اعتدال ، جمع ميان اين دو ديدگاه است ؛ زيرا از يك سو هر يك از اين دو ديدگاه به نحو جزئى - و نه كلى - صحيح است ؛ يعنى در حالى كه در موارد بسيارى فهم صحيح آيه بر نوع اعراب آن مبتنى است ، موارد فراوانى نيز يافت مىشوند كه اعراب ، مبتنى بر دريافت معنا و فرع آن است و اين به سبب ويژگى زبان عربى بويژه زبان قرآن و نظم دقيق و حساب شده آن است كه در بسيارى موارد به آيات ، قابليت وجوه نحوى و اعرابى گوناگون مىدهد و بر پايه هر تركيب و تحليل ، معنايى متناسب برداشت مىشود . اين ويژگى آيات قرآن (قابليت براى تركيبهاى گوناگون) ، از دشوارىهاى پيش روى مفسران در فهم قرآن است كه حلّ آن ، راهكارهاى جدى مىطلبد . آنچه تاكنون از قواعد نحوى و اعرابى براى حل اين دشوارى پيشنهاد شده به دليل استثناها و تخصيصهايش نتوانسته اين مشكل را از ميان بردارد و همين مسئله از عوامل اختلاف ديدگاههاى فقهى و كلامى ميان فرق اسلامى و فقها و افزون بر اين ، گاه وسيلهاى براى متهم ساختن فرقههاى اسلام به تفسير به رأى بوده است . ۶
نكته حائز اهميت در اعراب قرآن آن است كه متن قرآن به عنوان متن مستحكم ادبى ، اصالت داشته و بايد به عنوان معيار و منبع قواعد در نظر گرفته شود و هرگز نبايد قواعد مدوّن نحوى و دستور زبانى كه حدود دو قرن پس از نزول قرآن و غالباً به دست دانشمندان عجم جهت آشنايى با زبان عربى و قرآنكريم تدوين شدند ، بر آيات قرآن مقدم دانسته شده و تحميل شوند . در نتيجه ، شايسته نيست براى سازگارى آيات شريفه با قواعد دستور زبان عربى ، به توجيه و تأويل و تقدير گرفتن روى آورد . بر اين اساس ، مفسّر قرآن كريم براى تفسير صحيح قرآن نيازمند دانش نحو و اعراب است و از اين رو بايد از دانش و ديدگاهها و تجارب دانشمندان نحو بهره كامل ببرد . در عين حال بايد خود قرآن را داور نهايى و معيار اصلى سنجش صحت اعراب بداند و حتى الامكان با اخذ ظواهر آيات شريفه ، كمترين تقدير و تأويل را در اعراب آيات در نظر بگيرد .
در پاسخ اين پرسش كه آيا قرآن كريم ميزان ادبيات و دستور زبان عربى است يا موزون آن ، شايد بتوان گفت پيش از ثابت شدن اعجازآميز بودن قرآن ، موزون و پس از آن ميزان است ؛ چون قرآن ، كلام خداى سبحان و فصيح و بليغترين نثر عربى است .
1.المحرر الوجيز : ج۱ ص۱۴.
2.اُصول التفسير و قواعده : ص۱۵۵ - ۱۵۹؛ قواعد التفسير : ج۱ ص۲۳۵ به بعد.
3.مجمع البيان : ج۱ ص۸۱.
4.الدر المصون : ج۱ ص۴۵.
5.مغنى اللبيب : ج۲ ص۶۸۴ - ۷۰۶؛ البرهان فى علوم القرآن : ج۱ ص۴۱۰؛ الإتقان فى علوم القرآن : ج۱ ص۳۸۲.
6.ر.ك: أثر المعنى النحوى فى تفسير القرآن الكريم بالرأى .