(وَ قَالَ الَّذِينَ كَفَرُواْ لَوْلَا نُزِّلَ عَلَيْهِ الْقُرْءَانُ جُمْلَةً وَ حِدَةً .
آنان كه كافر شدند ، گفتند : چرا قرآن يكباره بر او نازل نمىشود ؟) .
اين سخن اعتراضى بود به نزول تدريجى قرآن ؛ بدين معنا كه اگر محمد صلى اللَّه عليه وآله پيامبر بود ، مىبايد دين او كامل و تام مىبود و اصول ، فروع ، فرايض و سنّتهايش يكجا نازل مىشد و حال كه چنين نيست و او براى هر رخدادى سخنى مىسازد ، اجزاى كتاب او منظم نيست ، بلكه سخنانى پراكنده است . ۱ خداوند در پايان آيه ، بى آن كه ادعاى كافران را درباره نزول تدريجى تكذيب كند ، از فايده آن سخن مىگويد كه استوار ساختن قلب پيامبر صلى اللَّه عليه وآله است :
(كَذَ لِكَ لِنُثَبِّتَ بِهِ فُؤَادَكَ .
اين چنين فرستاديم تا دلت را با آن ثبات دهيم) .
۲ . آيه (شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِى أُنزِلَ فِيهِ الْقُرْءَانُ ؛ ماه رمضان كه در آن ، قرآن فرو فرستاده شد) و آياتِ مشابه ، كه به ظاهر از نزول دفعى در ماه رمضان سخن مىگويند ، از گذشته و آنچه پيشتر نازل شده خبر مىدهند و خود در زمره آن قرار نمىگيرد و شكى نيست كه اين آيات ، خود ، جزء قرآن اند ؛ پس نمىتوان گفت كه همه قرآن در شب قدر نازل شده است . اين آيات فقط در صورتى مىتوانند از خود نيز خبر دهند كه خود نيز در شب قدر نازل شده و به صيغه زمان حال (نظير «الذى ينزل» يا «إنّا ننزِله») باشند نه ماضى ، در حالى كه چنين نيست . نتيجه آن كه منظور از نزول در شب قدر ، آغاز نزول است ، نه نزول دفعى و يكباره قرآن . ۲
۳ . آياتى كه از نزول قرآن در شب قدر سخن مىگويند و گروه نخست به آنها تمسك جستهاند ، بر نزول دفعى دلالتى ندارند ؛ زيرا در وقت نزول اين آيات ، بخشى از قرآن هنوز نازل نشده بود و از اين رو ، از واژه «قرآن» تنها بخشى از آن به فهم عرفى تبادر مىشد . خدا نيز طبق فهم عرفى مخاطبان عصر نزول ، «قرآن» را به معناى همان بخش نازل شده به كار برده است ، نه همه آن و بدين سان ، مقصود از قرآن ، بخشى از آن است و مراد از «نزولِ قرآن» در آيات ياد شده ، آغاز نزول قرآن است نه نزول كلّ قرآن . ۳ در آيات ۱ - ۳ دخان : (حم * وَ الْكِتَبِ الْمُبِينِ * إِنَّآ أَنزَلْنَهُ فِى لَيْلَةٍ مُّبَرَكَةٍ ؛ حم . سوگند به كتاب روشنگر . ما آن را در شبى فرخنده فرو فرستاديم) نيز كلمه «الكتاب» با الف و لام عهد همراه است و مراد از آن كلّ قرآن نيست ، بلكه همان قدرى مراد است كه براى مردم معهود بوده ۴ و آن ، تنها بخش نازل شده تا آن زمان است .
۴ . بررسى موارد كاربرد «تنزيل» و «انزال» در قرآن نشان مىدهد كه نظر طرفداران ديدگاه دفعى و تدريجى (اختصاص كاربرد انزال به نزول دفعى و تنزيل به نزول تدريجى) پذيرفتنى نيست ؛ زيرا گاه اين دو تعبير ، از جمله در آيه (وَ قَالَ الَّذِينَ كَفَرُواْ لَوْلَا نُزِّلَ عَلَيْهِ الْقُرْءَانُ جُمْلَةً وَ حِدَةً ؛ ۵ كسانى كه كافر شدند ، گفتند : چرا قرآن ، يكباره بر او نازل نمىشود ؟) ، به جاى هم به كار رفتهاند . ۶
۵ . رواياتى كه براى اثبات ديدگاه پيشين به كار رفتهاند ، خبر واحدند و خبر واحد موجب علم نمىشود ، در حالى كه شمار بيشترى از روايات كه مشهورترند ، با ديدگاه نزول تدريجى همسويند . ۷
۶ . خداوند در آيه ۱۸۵ بقره از نزول قرآن در اين ماه خبر داده است (شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِى أُنزِلَ فِيهِ الْقُرْءَانُ) . اگر قرآن به بيت المعمور در آسمان چهارم نازل شده باشد فايده چنين نزولى كه مردم از آن بىبهره بودهاند چيست؟ افزون بر اين ، يادكرد خدا از نزول قرآن در اين ماه ، براى بزرگداشت ماه رمضان است ؛ نزول بر بيتمعمور طبق نظريه نزول بر بيتمعمور بىآن كه بر پيامبر نازل شده و به مردم برسد ، چه بزرگداشتى براى ماه رمضان دارد؟ ۸
۷ . اگر همه قرآن به صورت دفعى در آغاز بعثت نازل شده باشد ، بسيارى از خطابهاى الهى در قرآن كريم عبث و غير عقلايى مىنمايند ؛ زيرا آنها به كسانى خطاب شدهاند كه در وقت خطاب حاضر نبودهاند و كسانى به سبب كارى سرزنش شدهاند كه هنوز آن كار را نكردهاند . ۹
۸ . بنا بر برخى روايات ، مانند روايات مربوط به اصحاب كهف و ظهار ، گاه مردم از موضوعاتى مىپرسيدند و پيامبر مىفرمود : در اين باره هنوز چيزى بر من وحى نشده است ؛ در انتظار بمانيد تا خداوند درباره آن بر من وحى كند . اين سخن نشان مىدهد كه قرآنِ معهود به گونه دفعى بر آن حضرت نازل نشده است . ۱۰
۹ . اين كه در تبيين نزول دفعى گفته مىشود كه «روح قرآن» بر پيامبر نازل شده فقط يك ادعاست ؛ زيرا هيچ آيه يا روايتى به «روح قرآن» اشاره نكرده و قرآن را با «روح» يا كلمات مشابه همراه نساخته و از «نزول قرآن به گونه اجمال» سخن نگفته است . ثانياً مراد از روح و اجمال قرآن چيست؟ اگر خلاصهاى از مضامين قرآن است ، مىبايد پيامبر در وقت پرسش مردم ، پاسخى ارائه مىكرد ، نه آن كه آنان را به انتظار فرا خواند تا وحى فرا برسد . ۱۱
1.الميزان فى تفسير القرآن : ج۱۵ ص۲۰۹ - ۲۱۰.
2.تاريخ قرآن، محمّدهادى معرفت : ص۳۸.
3.تاريخ قرآن، محمّدهادى معرفت: ص۳۵.
4.«پژوهشى در باره آغاز نزول قرآن» ، جعفر نكونام ، صحيفه مبين : شماره ۲۶(بهار۱۳۸۰)، ص۵۹.
5.فرقان : آيه ۳۲. نيز ، ر.ك : بقره : آيه ۲۲ و ۱۶۴؛ آل عمران : آيه ۹۳؛ انعام : آيه ۹۹ و ۱۱۴؛ اسرا : آيه ۹۵؛ ابراهيم : آيه ۳۲؛ رعد : آيه ۱۷.
6.«كاوشى نو در چگونگى نزول قرآن» ، على اصغر ناصحيان ، علوم و معارف قرآن : شماره ۵ ، ص۴۸ - ۵۰.
7.رسائل المرتضى : ج۱ ص۴۰۳؛ التمهيد فى علوم القرآن : ج۱ ص۱۵۰.
8.«كاوشى نو در چگونگى نزول قرآن» ، على اصغر ناصحيان ، علوم و معارف قرآن : شماره ۵ ، ص۷۰.
9.«پژوهشى درباره آغاز نزول قرآن»، جعفر نكونام، صحيفه مبين : شماره۲۶ (بهار۱۳۸۰)، ص۵۸ .
10.«پژوهشى در باره آغاز نزول قرآن» ، جعفر نكونام ، صحيفه مبين : شماره ۲۶ (بهار۱۳۸۰)، ص۵۸ .
11.«پژوهشى در باره آغاز نزول قرآن» ، جعفر نكونام ، صحيفه مبين : شماره ۲۶ (بهار ۱۳۸۰)، ص۵۸.