ديدگاه شيعه
در فقه امامى ، در باره جواز يا عدم جواز فروش مصحف (و نيز خريد آن) ديدگاههاى مختلفى وجود دارد كه عمدتاً به اختلاف احاديثِ مربوط به آن باز مىگردد . به نظر مشهور فقهاى امامى ، خريد و فروش مصحفِ قرآن كريم جايز نيست . ۱ مهمترين مستند اين نظر ، احاديث متعدّدى است كه بر پايه مفادّ آنها ، متن و نوشته قرآن نبايد خريد و فروش شود و تنها جلد ، كاغذ و تزيينات مصحف ، قابل معامله است . امام صادق عليه السلام به عبد الرحمن بن سَيابه فرمود : «مَصاحف ، خريد و فروش نمىشوند و هنگام معامله بگو : من از تو ، ورق و جلد و غلاف و دسترنج تو را به اين بها مىخرم» . ۲ مشابه اين حديث را سماعه ، عثمان بن عيسى ، عبد اللَّه بن سليمان و ديگران از امام صادق عليه السلام روايت كردهاند . ۳ مستند ديگر ، ناسازگارى بيع مصحف با عظمت و حرمت قرآن كريم است . ۴ به عقيده برخى موافقان نظر مشهور ، اگر مصحف قرآن فروخته شود ، اين عقد بيع ، چون از آن نهى شده ، باطل است . ۵
در برابر ، برخى فقها ۶ فروش مصحف را جايز شمرده و به ادله گوناگونى استناد كردهاند ،از جمله اصل اباحه ،ادله عامّ دال بر جواز بيع ،سيره مسلمانان و احاديث . ۷ از جمله اين احاديث ، حديث روح بن عبد الرحيم از امام صادق عليه السلام است كه در پاسخِ پرسش او در باره حكم فروش مصحف ، به رواج يافتن اين كار پس از زمان پيامبر صلى اللَّه عليه وآله اشاره فرمود و خريدن آن را بر فروش آن ترجيح داد و دريافت اجرت بر كتابت قرآن را هم مجاز دانست . ۸ به همين مضمون احاديثى را عنبسه ورّاق ، ابوبصير و كسانى ديگر روايت كردهاند . ۹ اين دسته از فقها ، در جمع ميان اين احاديث و احاديثِ دال بر ممنوعيت فروشِ مصحف ، گفتهاند كه احاديث منعكننده ، بر كراهت فروختن مصحف دلالت دارد ، نه بر حرمت آن ؛ همچنان كه از تعبير برخى از احاديث مزبور ، از جمله حديث ابوبصير ، هم اين نكته استنباط مىشود ؛ ۱۰ مثلاً امام صادق عليه السلام در اين حديث فرمودهاند كه خريدن مصحف را از فروختن آن بيشتر دوست دارند كه دال بر كراهت بيع است و حكمت آن را هم ناسازگار بودن فروش قرآن با عظمت كلام الهى و ضرورتِ محترم شمردن آن دانستهاند . ۱۱ همچنين موافقان با جواز فروش مصحف ، احاديثِ دال بر ممنوعيت فروش را از نظر سندى ضعيف دانستهاند . ۱۲
فقهاى موافق با ديدگاه مشهور ، رواياتِ به ظاهر متعارض را بهگونهاى ديگر جمع كرده و گفتهاند كه احاديث دال بر جواز فروش مصحف ، كيفيت جواز را بيان نكردهاند و از اين رو ، با احاديثِ بازدارنده از فروش مصحف - كه در مقام بيان حكم الهى اند - تعارضى ندارند ؛ بلكه رابطه آن دو ، از قبيل رابطه مطلق و مقيّد است . ۱۳ جمع ديگر ميان احاديث ، آن است كه مراد احاديثِ تجويز كننده ، خريد ورق پيش از كتابت قرآن بر آن است كه هم شامل بيع مىشود و هم اجاره و چون (بر مبناى ادلّه ديگر) بيعْ ممكن نيست ، بايد حمل بر اجاره شود ؛ ۱۴ ولى در هر دو جمع مذكور ، مناقشه شده است . ۱۵
در باره حكم فروش بخشى از مصحف قرآن كه مشتمل بر چند آيه است ، فقهاى موافق با نظر مشهور ، با استناد به احاديثى مانند روايت سماعه ۱۶ كه حتى خريدن ورقى از مصحف را ممنوع شمرده ، آن را جايز ندانسته و حتى آثارى مانند كتب حديث و فقه و لغت و تفسير را هم مشمول اين حكم به شمار آوردهاند . ۱۷ در برابر ، برخى مناقشه كردهاند كه سيره مستمر مسلمانان ، بر جواز معامله چنين آثارى دلالت دارد و حتى از اين سيره مىتوان روا بودن معامله مصحف كامل قرآن را هم استنباط كرد . ۱۸ برخى ميان اجزاى مصحف و آثار ديگر كه متضمّن برخى آيات اند ، تفاوت قائل شدهاند . ۱۹
در صورتى كه فروش مصحف به طور كلّى ممنوع شمرده شود ، قطعاً فروش آن به كافر هم ممنوع خواهد بود ؛ ولى بر پايه قول به جواز فروش مصحف (چه قائل به كراهت باشيم يا نه) ، اين بحث مطرح مىشود كه آيا فروش قرآن به كافر جايز است يا نه . نظر مشهور در ميان فقهاى شيعه از عصر علامه حلى به بعد ، آن بوده است كه فروش مصحف به كافر جايز نيست . ۲۰ مستندات اين نظر را ادله مختلفى شمردهاند ، از جمله ادله دال بر ممنوعيت تملّك برده مسلمان توسط كافر و اين حديث نبوى كه علو و برترى از آنِ اسلام است : «الاسلام يَعْلُو ولا يُعْلى عليه» . ۲۱
در باره دليل نخست گفتهاند كه منع از تملّك برده مسلمان توسط كافر ، اقتضا دارد كه به طريق اوْلى كافر نتواند مالك مصحف شود . برخى اين دليل را مردود دانستهاند ؛ زيرا اولاً برخى بر آن اند كه تملّك مزبور ممكن است تحقق يابد ، نهايت اين كه فروش برده مسلمان توسط كافر (كه مالك است) به خريدار مسلمان ، واجب به شمار مىرود . ثانياً قياس اين دو با هم ، مع الفارق است ؛ زيرا تملك برده مسلمان توسط كافر موجب ذلّت مسلمان مىشود ؛ ولى تملّك كافر بر مصحف چه بسا موجب آشنا شدن بيشتر او با معارف قرآن كريم و گاه هدايت يافتن او شود . ۲۲ دليل دوم يعنى حديث نبوى مذكور ، هم از جهت سند و هم از نظر دلالت بر مدّعا ، مورد مناقشه قرار گرفته است . ۲۳
دليل ديگرى كه براى حرمت فروش مصحف قرآن به كافر ذكر شده آن است كه مالك شدن كافر موجب هتك حرمت قرآن مىشود . ۲۴ برخى ضمن ردّ چنين ملازمهاى گفتهاند : چه بسا دست يافتن كافر به قرآن ، همراه با نگاه داشتن حرمت كتاب خدا باشد . ۲۵ همچنين اين استدلال كه دستيابى كافر به مصحف مىتواند به نجس شدن آن بينجامد ، ۲۶ مورد نقد و مناقشه قرار گرفته و گفتهاند كه فروش قرآن به كافر لزوماً به نجس شدن آن نمىانجامد . ۲۷
1.تحرير الأحكام : ج۲ ص۲۶۱؛ الحدائق : ج۱۸ ص۲۱۸؛ مفتاح الكرامة : ج۱۲ ص۲۷۳.
2.الكافى : ج۵ ص۱۲۱.
3.ر. ك: وسائل الشيعة : ج۱۷ ص۱۵۸ - ۱۶۱.
4.تذكرة الفقهاء : ج۱۲ ص۱۴۵.
5.مفتاح الكرامة : ج۱۲ ص۲۷۵؛ مصباح الفقاهة : ج۱ ص۷۴۴.
6.نزهة الناظر : ص۷۴؛ جواهر الكلام : ج۲۲ ص۱۲۶.
7.جواهر الكلام: ج۲۲ ص۱۲۶ - ۱۲۸؛ مصباح الفقاهة : ج۱ ص۷۴۴ - ۷۴۵. نيز، ر.ك: حول القرآن الكريم: ص ۱۹۲ .
8.ر. ك: الكافى : ج۵ ص۱۲۱.
9.ر. ك: وسائل الشيعة : ج۱۷ ص۱۵۹ - ۱۶۱.
10.جواهر الكلام : ج۲۲ ص۱۲۷.
11.مصباح الفقاهه : ج۱ ص۷۴۳ - ۷۴۴.
12.مصباح الفقاهة: ج۱ ص۷۴۴؛ فقه الصادق : ج۱۵ ص۵۴ - ۵۵؛ كفاية الأحكام : ج۱ ص۴۴۴.
13.المكاسب، شيخ انصارى : ج۲ ص۱۵۹ - ۱۶۰.
14.جواهر الكلام : ج۲۲ ص۱۲۶.
15.مصباح الفقاهة : ج۱ ص۷۴۲ - ۷۴۳؛ أنوار الفقاهة - كتاب التجارة : ص۴۴۲.
16.تهذيب الأحكام : ج۷ ص۲۳۱.
17.مفتاح الكرامة : ج۱۲ ص۲۷۵ - ۲۷۶؛ مصباح الفقاهة : ج۱ ص۷۴۹.
18.مصباح الفقاهة : ج۱ ص۷۴۹ - ۷۵۰.
19.المكاسب، شيخ انصارى : ج۲ ص۱۶۳.
20.قواعد الأحكام : ج۲ ص۹؛ الدروس الشرعية : ج۲ ص۴۱؛ المكاسب : ج۲ ص۱۶۱.
21.المكاسب : ج۲ ص۱۶۲.
22.مصباح الفقاهة : ج۱ ص۷۵۰ - ۷۵۲ وج۳ ص۳۷۲ - ۳۷۳.
23.مصباح الفقاهة : ج۱ ص۷۵۲.
24.مجمع الفائدة والبرهان : ج۸ ص۱۶۱.
25.مصباح الفقاهة : ج۱ ص۷۵۲ - ۷۵۳؛ أنوار الفقاهة - كتاب التجارة : ص۴۴۶.
26.مصباح الفقاهة : ج۱ ص۷۵۳.
27.مصباح الفقاهة: ج ۱ ص ۷۵۳؛ أنوار الفقاهة - كتاب التجارة : ص۵۶۹.