ج - روايات عامّه
روايات اهل سنّت ديدگاه نزول دفعى را تأييد مىكنند و مضمونى بسيار نزديك به روايات اهل بيت عليهم السلام دارند . شمارى از آنها قرآن را مانند ديگر كتب آسمانى داراى نزول دفعى در ماه رمضان مىدانند ؛ همچون روايت : جابر بن عبداللَّه انصارى ۱ و روايت واثلة بن الاسقع . ۲ شمارى ديگر ، تأكيد دارند كه قرآن دو بار نازل شده است : يكى دفعى در ماه رمضان و ديگرى در طول مدت رسالت پيامبر صلى اللَّه عليه وآله ؛ همچون روايتى كه به ابن عباس مىرسد ۳ و روايتى كه بنا بر آن ، قرآن نخست بر بيت العزّه نازل شد و سپس بر پيامبر به مناسبتهاى مختلف و در پاسخ به پرسشهاى مردم :
نَزَلَ القُرآنُ جُملَةً واحِدَةً فى شَهرِ رَمَضانَ فى لَيلَةِ القَدرِ فَجُعِلَ فى بَيتِ العِزَّةِ ثمّ اُنزِلَ عَلى النَّبِىّ صلى اللَّه عليه وآله فى عِشرينَ سَنَةً جَوابَ كَلامِ النّاسِ . ۴
قرآن به يكباره در شب قدر ماه رمضان فرود آمد و در بيت العزّه قرار گرفت ، و بعد ، در طول بيست سال به در جواب درخواست مردم به پيامبر صلى اللَّه عليه وآله نازل شد .
د - ادلّه و شواهد عقلى
يك. بعثت پيامبر خدا صلى اللَّه عليه وآله بنا بر رأى مشهور اماميه ۵ و برخى روايات اهل سنّت ، ۶ در ۲۷ رجب رخ داده است . ۷ از سويى ديگر ، مفسّران و صاحبنظران فريقين بر همزمانى بعثت و آغاز نزول ، متفق اند . ۸ بنا بر اين ، نزول قرآن در ماه رمضان - كه آيات و روايات بِدان اشاره دارند - ، نزول دفعى همه قرآن است ، نه آغاز نزول تدريجى ؛ زيرا نزول تدريجى از ماه رجب آغاز شده است .
دو. در آياتى كه سخن از نزول قرآن در ماه رمضان رفته ، تعبير «انزال» آمده و اين تعبير ، حكايت از نزول دفعى دارد . توضيح ، آن كه برخى قرآن پژوهانْ مانند راغب اصفهانى (م ۴۲۵ق) گفتهاند كه «تنزيل» از باب تفعيل ، غالباً بر نزول تدريجى دلالت مىكند ؛ اما «إنزال» از باب افعال ، اعم از آن است و هم بر اين معنا و هم بر نزول دفعى دلالت دارد . ۹ فخر رازى (م ۶۰۶ق) نيز با او همرأى است ، جز آن كه اين كاربرد را هميشگى دانسته ، نه غالبى . ۱۰ راغب ، تصريح مىكند كه در آيات : (إِنَّآ أَنزَلْنَهُ فِى لَيْلَةٍ مُّبَرَكَةٍ ؛ ۱۱ ما آن را در شبى فرخنده فرو فرستاديم) و (شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِى أُنزِلَ فِيهِ الْقُرْءَانُ ؛ ۱۲ ماه رمضان كه در آن قرآن فرو فرستاده شده است) و (إِنَّآ أَنزَلْنَهُ فِى لَيْلَةِ الْقَدْرِ ؛ ۱۳ ما آن را در شب قدر فرو فرستاديم) ، تعبير «انزال» آمده و نه «تنزيل»؛ زيرا بر اساس روايات، قرآن ، يكباره به آسمان دنيا و سپس به تدريج بر پيامبر صلى اللَّه عليه وآله نازل شده است . تفاوت ميان انزال و تنزيل را قرآنپژوهان و لغويانى ديگر همانند: زمخشرى، ۱۴ ابوالبقاء ، ۱۵طبْرِسى ، ۱۶ زركشى ۱۷ و علامه طباطبايى ۱۸ پذيرفتهاند . علامه طباطبايى از اين رأى ، همراه ديگر شواهد ، براى اثبات نزول دفعى حقيقت قرآن بر قلب پيامبر صلى اللَّه عليه وآله در شب قدر ، سود جسته است . ۱۹
سه. بنا بر روايات ، جبرئيل عليه السلام در روزى كه پيامبر صلى اللَّه عليه وآله مبعوث شد ، وضو و نماز را به او آموخت و پيامبر صلى اللَّه عليه وآله در همان روز ، نماز گزارد . ۲۰ از سويى ديگر ، از پيامبر ، نقل است كه نماز بدون فاتحة الكتاب ، روا نيست . ۲۱ هيچ روايتى نيز در دست نيست كه از اقامه نمازى بدون سوره حمد در اسلام گزارش كرده باشد . از جمع اين روايات بر مىآيد كه سوره حمد در ماه رجب نخستين سال بعثت نازل شده است . اين را نيز بايد افزود كه برخى روايات تصريح دارند كه سوره حمد در آغاز بعثت نازل شده است . ۲۲ نتيجه آن كه بخشى از قرآن ، پيش از ماه رمضان نازل شده و در صورت نفى نزول دفعى ، تصريح قرآن بر نزول كلّ قرآن در ماه رمضان ، بىمعنا خواهد شد .
ديدگاه نزول دفعى و تدريجى خود به دو ديدگاه فرعى تقسيم مىشود :
ديدگاه نخست. نزول دفعى بر بيتمعمور: بنا بر برخى روايات فريقين ، قرآن ، نخست بر بيتمعمور و سپس در طول مدت رسالت پيامبر صلى اللَّه عليه وآله از آن جا به تدريج بر ايشان فرود آمده است . ۲۳ شمارى از مفسّران و قرآنپژوهان ، پيرو اين ديدگاهاند ، مانند : طبرى (م ۳۱۰ ق) ، ۲۴ شيخ صدوق (م ۳۸۱ ق) ، ۲۵ زَمَخشَرى (م ۵۳۸ ق) ، ۲۶ فخر رازى (م۶۰۶ق) ، ۲۷ قرطبى(م ۶۷۱ق) ، ۲۸ زَركشى (م ۷۹۴ق) ، ۲۹ ابن حجر عسقلانى (م ۸۵۲ ق) ، ۳۰ سيوطى (م ۹۱۱ق) ، ۳۱ ملاّ فتح اللَّه كاشانى (م ۹۸۸ق) ، ۳۲ بُروسَوى (م۱۱۳۷ق) ، ۳۳ آلوسى (م ۱۲۷۰ ق) ، ۳۴ نهاوندى (م ۱۳۷۱ ق) ۳۵ و زرقانى (معاصر) . ۳۶
ديدگاه دوم. نزول دفعى بر قلب پيامبر صلى اللَّه عليه وآله: بنا بر اين ديدگاه ، دو نزول قرآن عبارت اند از : نخست ، نزول حقيقت يا روح قرآن در شب قدر بر قلب پيامبر صلى اللَّه عليه وآله به صورت دفعى و دوم ، نزول آن در قالب الفاظ به صورت آيات و سورهها به گونه تدريجى . شيخ صدوق ، ۳۷ فيض كاشانى ، ۳۸ شيخ ابوعبداللَّه زنجانى ۳۹ و علامه طباطبايى بر اين باورند . علامه طباطبايى در استحكامبخشى به اين ديدگاه و تشريح آن بسيار كوشيده است . بر اساس تبيين او از اين ديدگاه ، مقصود از نزول قرآن در شب قدر ، نزول دفعى قرآن با همين الفاظ و و اجزا و فصول نيست . قرآن حقيقتى متعالى دارد بدون الفاظ و اجزا و فصول و شأن نزول كه به ادراك بشر عادى در نمىآيد و قرآن حاضر كه در چنين هيئتى است ، مثالى است از آن ، و گويى جامههايى است بر قامت آن . ۴۰
از سوى ديگر ، آياتى كه از نزول قرآن در شب قدر سخن گفتهاند ، از كلمه «انزال» سود بردهاند كه نزول دفعى را مىرساند و نزول دفعى نمىتواند در قالب الفاظ باشد . هر يك از آيات قرآن ناظر به وقايعى خاص است و نزول آنها پيش از آن وقايع معقول نيست . ناگزير ، مراد از نزول دفعى قرآن در شب قدر ، نزول حقيقت آن است .
برخى از شاگردان علامه طباطبايى از اين حقيقت ، به «روح قرآن» تعبير كرده و گفتهاند : قرآن در شب قدر با نزولى اجمالى و غير زمانى كه بر نزول تفصيلى و زمانى مقدم بوده ، نازل شده و مىتوان از آن با تعبير«روح قرآن» ياد كرد كه عارى از قالب كلمات ، آيات و سور است و چون پيامبر واجد اين روح شد ، همان حقيقتى كه نخست مانند يك روح بر پيامبر نازل شده بود ، در لباس الفاظ و كلمات درآمد و نازل شد . ۴۱
طرفداران اين ديدگاه به آياتى از قرآن نيز تمسك جستهاند ؛ از جمله آيه ۱۱۴ طه كه مىفرمايد : (. . . وَ لَا تَعْجَلْ بِالْقُرْءَانِ مِن قَبْلِ أَن يُقْضَى إِلَيْكَ وَحْيُهُ . . . ؛ قبل از آن كه وحى قرآن كاملاً تمام نشده در آن شتاب مكن) و نيز آيات ۱۶ - ۱۹ قيامت كه مىفرمايد : (لَا تُحَرِّكْ بِهِ لِسَانَكَ لِتَعْجَلَ بِهِ * إِنَّ عَلَيْنَا جَمْعَهُ وَ قُرْءَانَهُ * فَإِذَا قَرَأْنَهُ فَاتَّبِعْ قُرْءَانَهُ * ثُمَّ إِنَّ عَلَيْنَا بَيَانَهُ ؛ زبانت را به آن مچرخان تا به آن شتاب كنى . بر ماست جمع كردن و خواندن آن . وقتى آن را خوانديم ، تو هم از خواندن آن تبعيت كن . سپس بر ماست بيان آن) . ظاهر اين آيات حاكى است كه پيامبر صلى اللَّه عليه وآله از آنچه به وى وحى مىشده ، از پيش آگاه بوده و هنگام وحى ، در قرائت آيات بر پيك وحى پيشى مىگرفته و خداى تعالى او را از اين كار باز داشته است . ۴۲
1.ر . ك : الدرّ المنثور : ج ۱ ص۱۸۹ .
2.ر . ك : الدرّ المنثور : ج ۱ ص ۱۸۹ .
3.الدرّ المنثور : ج۱ ص۱۸۹.
4.ر.ك : الكافى : ج۴ ص۱۴۹؛ مرآة العقول : ج۱۶ ص۳۶۵؛ بحار الأنوار : ج۱۸ ص۱۹۰.
5.الدرّ المنثور : ج۳ ص۲۳۵؛ كنز العمّال : ج۱۲ ص۳۱۲ ح ۳۵۱۶۹.
6.در باره اثبات اين قول ر.ك : «پژوهشى در باره آغاز نزول قرآن» ، جعفر نكونام ، صحيفه مبين : شماره ۲۶ ، ص ۵۱ - ۵۲.
7.ر.ك : الميزان فى تفسير القرآن : ج۲ ص۱۶؛ الدرّ المنثور : ج۶ ص۳۶۸؛ تفسير الطبرى : ج۳۰ ص۳۱۸ - ۳۱۹؛ تفسير السمرقندى : ج۳ ص۴۹۳؛ تاريخ اليعقوبى : ج۲ ص۲۳؛ السيرة النبويّة ، ابن هشام : ج۱ ص۱۵۷؛ المناقب ، ابن شهرآشوب : ج۱ ص۷۳.
8.مفردات الفاظ القرآن : ص۷۹۹ - ۸۰۰.
9.تفسير الفخر الرازى : ج۲ ص۱۱۶ و ج۵ ص۹۵.
10.دخان : آيه ۳.
11.بقره : آيه ۱۸۵.
12.قدر : آيه ۱.
13.الكشاف : ج ۱ ص ۳۳۶ .
14.الكليات : ص۱۹۶.
15.مجمع البيان : ج۱۰ ص۷۸۶.
16.البرهان فى علوم القرآن : ج۱ ص۲۲۸.
17.الميزان فى تفسير القرآن : ج۲ ص۱۵.
18.الميزان فى تفسير القرآن : ج۲ ص۱۵ و ۱۸.
19.بحار الأنوار : ج۱۸ ص۱۹۴.
20.جامع الأحاديث : ج۵ ص۳۲۲.
21.الإتقان فى علوم القرآن : ج۱ ص۵۲.
22.الكافى : ج۲ ص۶۲۹؛ تفسير القمى : ج۲ ص۲۹۰ و ۴۳۱؛ تفسير الصافى : ج۴ ص۴۰۳ .
23.تفسير الطبرى : ج۲ ص۱۹۶ - ۱۹۸.
24.بحار الأنوار : ج۱۸ ص۲۵۰ - ۲۵۱.
25.الكشاف : ج۱ ص۳۳۶ و ج۳ ص۵۰۰ با تعبير «قيل» .
26.تفسير الفخر الرازى : ج۵ ص۹۳ و ۹۵.
27.تفسير القرطبى : ج۲ ص۲۹۷.
28.أضواء البيان : ج۹ ص۳۱.
29.الإتقان فى علوم القرآن : ج۱ ص۱۱۷.
30.منهج الصادقين : ج۱ ص۳۹۳.
31.روح البيان : ج۴ ص۴.
32.روح المعانى : ج۲۵ ص۱۱۱.
33.نفحات الرحمن : ج۱ ص۴۰۲.
34.مناهل العرفان : ج۱ ص۴۵ - ۴۶.
35.ر.ك : تفسير الصافى : ج۱ ص۶۵ .
36.تاريخ قرآن : ص۳۵.
37.ر.ك : الميزان فى تفسير القرآن : ج۲ ص۱۸.
38.ر.ك : درسهايى از قرآن (مجموعه آثار) : ج۲۶ ص۶۶۸.
39.الميزان فى تفسير القرآن : ج۲ ص۱۸.