۵ / ۳
گريستن عبد اللَّه بن رَواحه
۱۷۲.تاريخ الطبرى - به نقل از عُروة بن زُبير - : پيامبر خدا صلى اللَّه عليه وآله در جمادى الاولى سال هشتم [هجرى] ، لشكريانش را به سوى موته گسيل داشت و زيد بن حارثه را به فرماندهى آن گماشت و فرمود : «اگر زيد بن حارثه كشته شد ، جعفر بن ابى طالب ، فرمانده است و اگر جعفر كشته شد ، عبد اللَّه بن رواحه جانشين اوست» .
سپاهيان اسلام - كه سه هزار نفر بودند - ، ساز و برگ بر گرفتند و آماده رفتن شدند. چون زمان حركتشان فرا رسيد ، مردم با فرماندهان پيامبر خدا صلى اللَّه عليه وآله خداحافظى كردند و بِدرودشان گفتند . عبد اللَّه بن رواحه ، هنگام خداحافظى با او ، گريهاش گرفت . گفتند : چرا گريه مىكنى ، اى پسر رواحه؟
گفت : به خدا سوگند كه مرا نه علاقهاى به دنياست و نه شوقى به شما [كه موجب گريهام شده باشد] ؛ بلكه از پيامبر خدا صلى اللَّه عليه وآله شنيدم كه آيهاى از كتاب خدا را مىخواند كه در آن ، از آتش [دوزخ] ، ياد شده است : (و هيچ يك از شما نيست ، مگر به آن وارد مىشود . اين امر ، همواره بر پروردگارت ، حكمى قطعى است)۱ ، و من نمىدانم كه پس از وارد شدنم [به آتش] ، چگونه از آن خارج شوم !
مسلمانان گفتند : خدا يارتان باشد و از شما ، دفاع كند و شما را سالم ، به سوى ما باز گردانَد . ۲