اسب سوارى به نام امين
در مكاشفه يوحنّا خبر مىدهد كه اسب سوارى با نام «امين» مىآيد كه به حق و راه برپايى عدل ، مبارزه مىكند . ۱
واكنش يهوديان و مسيحيان در مقابل بشارتهاى موجود در كتاب مقدّس
برخى از دانشمندان يهودى و مسيحى مدعى شدهاند كه ادعاهاى مسلمانان در مورد بشارتهاى عهدين در مورد پيامبر اكرم ، بىاساس است و مدعى شدهاند كه در كتاب مقدّس ، كوچكترين اشارهاى در مورد پيامبر اكرم صلى اللَّه عليه وآله وجود ندارد . ابن ميمون ، دانشمند برجسته يهودى ، در نامهاى به همكيشان خود در يمن مىنويسد :
شما در نامه خويش اشاره كردهايد كه وكيل (ظاهراً مقصود يك يهودى است كه به اسلام گرويده بوده است) گروهى از مردم را اغوا كرده و گفته است كه چند آيه از كتاب مقدّس به محمّد اشاره مىكند مانند «او را بسيار كثير گردانم» ۲ و «از جبل فاران درخشان گرديد» ۳ و «نبىاى از ميان تو» ۴ و وعده [خدا] در مورد اسماعيل [مبنى بر اين] كه امّتى عظيم از او پديد آورم . ۵ اين استدلالها به قدرى بازگو شده كه صورت زنندهاى پيدا كرده است . اين كافى نيست كه بگوييم آنها همگى ضعيف هستند ، اما بايد گفت كه استدلال به اين آيات ، خندهآور و به غايت بيهوده است . زيرا اينها امورى نيستند كه ذهن كسى را آشفته كنند . تودههاى بىسواد و خود آن مرتدان كه ديگران را با اين عبارات فريب مىدهند ، به آنها معتقد نيستند، يا اين كه براى سرگرمى ، آنها را چنين نمايش مىدهند . هدف آنان از مطرح كردن اين آيات، خودشيرينى نزد غير اهل كتاب است تا وانمود كنند كه به وجود اشاراتى به قرآن و محمّد در تورات معتقدند . ولى خود مسلمانان به استدلالهاى اين افراد ايمان ندارند . آنان اين امور را نمىپذيرند و به آنها اشاره نمىكنند ؛ زيرا مغالطه آنها روشن است .
وى در ادامه مىنويسد :
از آن جا كه مسلمانان نمىتوانند حتى يك شاهد يا اشارهاى يا حتى تلميحى به پيامبر خويش در سراسر عهد عتيق پيدا كنند كه به كارشان بيايد ، مجبور شدهاند ما را متهم كنند و بگويند : «شما متن تورات را تغيير داده و هر اثرى از نام محمّد را از آن زدودهايد» . آنان نمىتوانند چيزى قوىتر از اين استدلال زشت كه نادرستى آن به آسانى بر ما و همه جويندگان حقيقت آشكار است ، پيدا كنند . اولاً كتاب مقدّس صدها سال پيش از ظهور محمّد ، به زبانهاى سريانى ، يونانى ، فارسى و لاتينى ترجمه شده است . ثانياً شرق و غرب در مورد متن كتاب مقدّس ، سنّت واحدى دارند كه در نتيجه آن هيچ تفاوتى، حتى در اعراب گذارى آن، مطلقاً يافت نمىشود ؛ زيرا سراسر كتاب صحيح است . همچنين هيچ تفاوتى كه بر معنا تأثير بگذارد ، در آن وجود ندارد . پس انگيزه آنان براى چنين اتهامى فقدان هر اشارهاى به محمّد در تورات است . ۶
بايد گفت كه ابن ميمون در اين ردّيه ، هيچ دليلى بر ردّ استدلالهاى مخالفان خود نياورده است جز آن كه با ادبياتى غير علمى و همراه با تمسخر و توهين ، بر انكارهاى خود پاى فشرده است . علاوه بر اين ، وى مدعى شده كه مسلمانان هيچ گاه به آيات مذكور در تورات استدلال نكردهاند ، در حالى كه در روايات شيعه و سنى از همان سدههاى اوليه اسلامى ، به اين آيات و نظاير آن استشهاد شده است . علاوه بر آن ، مىدانيم كه در سرزمين حجاز ، يهوديان و نصرانيان فراوانى كه عالمان كشيش هم در ميان آنها زياد بودند ، زندگى مىكردند . اگر آن طور كه ابن ميمون مىگويد هيچ اشارهاى به پيامبر اسلام در كتاب مقدّس نبود ، يهوديان و مسيحيان كتابهاى خود را نزد پيامبر صلى اللَّه عليه وآله مىآوردند و مىگفتند اسم خود را نشان بده و اگر آن حضرت از چنين كارى عاجز مىماند ، موضوع از سوى آن افراد نشر مىيافت و حتى عقايد مسلمانان را نيز سست مىكرد . اين در حالى است كه هيچ گونه گزارش تاريخى ، نه در ميان منابع مسلمانان و نه يهوديان و مسيحيان دال بر اين معنا وجود ندارد كه آنها در اين مورد با پيامبر محاجّه كرده باشند ؛ در حالى كه بر عكس ، عده بسيارى از يهوديان و مسيحيان آمدند و اعتراف كردند كه نام گرامى آن حضرت و نيز اوصاف آن بزرگوار و آيين گرامى و پيروان او ، در كتابهايشان موجود است . اين نكته مهمى است كه برخى از دانشمندان غربى كه سابقهاى در مسيحيت داشتهاند بر آن تأكيد كردهاند . نيل رابينسون مىگويد : «مسيحيان معاصر پيامبر اسلام ، بر خلاف همكيشان غربى امروزى خود ، مطالب قرآن را امورى پريشان و جعلى تلقى نمىكردند ، بلكه آنها را معتبر مىيافتند» . ۷ ويليام مونتگمرى وات ، دانشمند برجسته مسيحى معاصر مىنويسد : «ما از ديدگاههاى دقيق مسيحيانى كه در مكّه مىزيستهاند يا به آن جا سفر مىكردهاند عملاً چيزى نمىدانيم ، ولى مىبايد بپذيريم كه بينش قرآنى از اعتقادات آنان ، عمدتاً صحيح بوده و نيز بر حسب ظاهر ، اين بينش آن قدر واقعيت داشته كه براى [حضرت] محمّد در مراوداتش با گروههاى مسيحى مكّه و ساير مسيحيانِ ساكن مناطق ديگر عربستان ، مخصوصاً در برخورد دو سال آخر عمر او با مسيحيان ، به اندازه كافى تأثير گذاشته است» . ۸
در پايان ، يادآور مىشود كه در باره نشانى بشارتهاى مربوط به پيامبر اكرم صلى اللَّه عليه وآله در تورات و انجيل ، كتابهاى مفصّلى به رشته تحرير درآمده است كه تعدادى از آنها به قلم نومسلمانانى نوشته شده كه قبلاً در شمار دانشمندان و رهبران مذهبى يهود يا نصارا بودهاند .
1.مكاشفه يوحنا : باب ۱۹ ، آيه ۱۱ .
2.پيدايش : باب ۲۰ ، آيه ۱۷ .
3.تثنيه : باب ۲ ، آيه ۳۳ .
4.تثنيه : باب ۱۵ ، آيه ۱۸ .
5.يهود ، مسيحيت و اسلام : ج ۳ ص ۲۸۵ - ۲۸۶ (به نقل از ابن ميمون در رساله به يمن) .
6.عيسى در قرآن ، عيساى تاريخى و اسطوره تجسد : ص ۱۴۹ .
7.برخورد آراى مسلمانان و مسيحيان : ص ۴۳ .