۱. نسخ در لغت
نسخ به معناى برداشتن و زايل نمودن امرى و نهادن امرى ديگر به جاى آن است . همچنين اين واژه ، گاهى به معانى برداشتن و زايل نمودن امرى ، انتقال چيزى از جايى به جايى ديگر ، تغيير و تبديل آن از حال و شكلى به صورت ديگر ، و استنساخ و نگارش متنى به طور دقيق از روى نوشتهاى ديگر به كار مىرود . ۱
۲. نسخ در قرآن و حديث
مادّه نسخ و مشتقات آن ، چهار بار در قرآن كريم به كار رفته و در همه اين موارد اين واژه به معناى لغوى آن است . اين موارد عبارت اند از :
۱ . آيه ۱۰۶ از سوره بقره :
(مَا نَنسَخْ مِنْ ءَايَةٍ أَوْ نُنسِهَا نَأْتِ بِخَيْرٍ مِّنْهَآ أَوْ مِثْلِهَآ أَلَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَىْءٍ قَدِيرٌ .
هر آيهاى را نسخ كنيم يا آن را از ياد ببريم ، بهتر از آن ، يا همانند آن را مىآوريم . آيا ندانستهاى كه خدا بر هر چيزى توانا است) .
نسخ در اين آيه ، در معناى لغوى آن يعنى ازاله امرى و جايگزين كردن امرى ديگر به كار رفته و شامل نسخ تشريعى - يعنى جايگزين شدن حكمى از احكام الهى - و نسخ تكوينى - يعنى جايگزين شدن آيهاى از آيات تكوينى الهى مانند پيامبر و امام به جاى پيامبر و امامى ديگر - مىشود . ۲
۲ . آيه ۵۲ از سوره حج :
(وَ مَآ أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِكَ مِن رَّسُولٍ وَ لَا نَبِىٍّ إِلَّآ إِذَا تَمَنَّى أَلْقَى الشَّيْطَنُ فِى أُمْنِيَّتِهِ فَيَنسَخُ اللَّهُ مَا يُلْقِى الشَّيْطَنُ ثُمَّ يُحْكِمُ اللَّهُ ءَايَتِهِ .
هيچ رسول و پيامبرى را پيش از تو نفرستاديم مگر اين كه چون آرزو مىكرد [يا چيزى تلاوت مىكرد ]شيطان در آرزوى وى [يا تلاوتش] ، القائات خود را وارد مىساخت ، ولى خداوند وسوسههاى شيطان را از ميان مىبرد [نسخ مىكند] و آن گاه آيات خويش را استوار مىكند) .
در اين آيه نيز مراد از نسخ همان معناى لغوى آن يعنى پاك كردن القائات و آرزوهاى شيطانى و جايگزين كردن آيات الهى به جاى آن است .
۳ . آيه ۱۵۴ از سوره اعراف :
( وَلَمَّا سَكَتَ عَن مُّوسَى الْغَضَبُ أَخَذَ الأَْلْوَاحَ وَفِى نُسْخَتِهَا هُدًى وَرَحْمَةٌ لِّلَّذِينَ هُمْ لِرَبِّهِمْ يَرْهَبُونَ
چون خشم موسى فرو نشست ، الواح را برگرفت . و در نوشته [رونويس] آن ، براى آنهايى كه از پروردگارشان بيمناك اند ، هدايت و رحمت بود) .
نسخ كردن كتاب و نسخهبردارى از آن ، نيز از همان ريشه لغوى اخذ شده است ؛ زيرا هنگامى كه انسان از كتابى نسخهبردارى مىكند ، مانند آن است كه كتاب اصلى را كنار گذاشته و آن را تبديل به نسخه جديد كرده است و لذا در آيهاى ديگر به جاى كلمه «نسخ» كه در آيه ۱۰۶ بقره به كار رفته ، كلمه «تبديل» نهاده شده است :
(وَ إِذَا بَدَّلْنَآ ءَايَةً مَّكَانَ ءَايَةٍ وَ اللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا يُنَزِّلُ قَالُواْ إِنَّمَآ أَنتَ مُفْتَرِ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لَا يَعْلَمُونَ . ۳
هنگامى كه آيهاى را به آيهاى ديگر تبديل كنيم - با اين كه خدا به آنچه نازل كرده داناتر است - مىگويند: به خدا افترا بستهاى ، ولى بيشتر آنها نمىدانند) .
۴ . آيه ۲۹ سوره جاثيه :
(هَذَا كِتَبُنَا يَنطِقُ عَلَيْكُم بِالْحَقِّ إِنَّا كُنَّا نَسْتَنسِخُ مَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ .
اين كتاب ما است كه با شما به حق سخن مىگويد (و اعمال شما را بازگو مىكند) ما آنچه را انجام مىداديد نسخهبردارى مىكرديم) .
استنساخ در اين آيه نيز ، از «نسخ» گرفته شده ، و به معناى نسخهبردارى از اعمال انسان است . گويا كتاب اصلى كه خودِ اعمال است ، در قيامت ، تبديل به نسخه جديدى مىگردد كه اين نسخه ، نامه اعمال ناميده مىشود ، واصل اعمال ، كنار گذاشته مىشود .
بنا بر اين ، نسخ در قرآن كريم ، اعم از نسخ تكوينى و تشريعى ، و نيز اعم از تخصيص و تقييد احكام تشريعى است ؛ بلكه شامل هرگونه تغيير در مفادّ آيات الهى مىگردد . تعبير ( مَا نَنسَخْ مِنْ ءَايَةٍ )۴ و ( إِذَا بَدَّلْنَآ ءَايَةً مَّكَانَ ءَايَةٍ )۵ نيز مىتواند قرينهاى ديگر براى تأييد اين مدّعا باشد .
در روايات اهل بيت عليهم السلام نيز «نسخ» در همين مفهوم عام به كار رفته ۶ و به همين دليل ، تفسير قرآن و بيان احكامى شرعى بدون آشنايى با ناسخ و منسوخ ، ممنوع اعلام شده است . ۷
1.ابن فارس : النون و السين و الخاء أصل واحد ، إلا أنه مختلف في قياسه : قال قوم : قياسه رفع شىء وإثبات غيره مكانه ، وقال آخرون : قياسه تحويل شىء إلى شىء . قالوا : النّسخ نسخ الكتاب والنّسخ أمر كان يُعمل به من قبل ثمّ يُنسخ بحادث غيره ، كالايه ينزل فيها أمر ثمّ تنسخ بآية اخرى ، و كلّ شىء خَلَف شيئاً فقد انتسخه . و انتسخت الشمس الظلِّ والشيب الشباب ...» (معجم مقاييس اللغة : ص ۱۰۲۶) ؛ ازهرى : «الزجّاج : النسخ فى اللغة إبطال شيء وإقامة آخر مقامه . والعرب تقول : نسخت الشمس الظلّ : أذهبت الظلّ و حلّت محلّه . والنسخ اكتتابك كتاباً عن كتاب حرفاً بحرف ... لأنه قام مقامه . وقال الليث : النسخ أن تزايل أمراً كان من قبل يُعمل به ثمّ تنسخه بحادث غيره . عن ابن الأعرابى : النسخ تبديل الشيء من الشيء وهو غيره ، والنسخ نقل الشيء من مكان إلى مكان و هو هو» (معجم تهذيب اللغة : ج ۴ ص ۳۵۵۸) ؛ ابن منظور : «النسخ : إبطال الشىء وإقامة آخر مقامه ؛ قال الفرّاء وأبو سعيد : نسخ الشيء بالشيء ، أى أزاله به وأداله ؛ والشيء ينسخ الشيء أى يزيله ويكون مكانه» (لسان العرب : ج ۳ ص ۶۱) ؛ راغب : «النسخ إزالة شىء بشىء يتعقّبه» (مفردات الفاظ القرآن : ص ۴۹۰) .
2.چنان كه از امام صادق عليه السلام در تفسير اين آيه آمده : يقول [اللَّه] : ما نميت من امام او ننسه ذكره ، نأت بخير منه من صلبه مثله (بحار الأنوار : ج ۴ ص ۱۱۶) . گفتنى است كه بداء نيز يكى از مصاديق نسخ تكوينى محسوب مىشود .
3.نحل : ۱۰۱ .
4.بقره: آيه ۱۰۶.
5.نحل : آيه ۱۰۱.
6.ر . ك : ص ۲۹۴ (بخش يكم / فصل هشتم / برخى از آيههايى كه منسوخ ناميده شدهاند) .
7.ر . ك : ص ۲۹۳ (بخش يكم / فصل هشتم / شناخت ناسخ و منسوخ) .