285
گزیده شناخت‌نامه قرآن بر پایه قرآن و حدیث

حديث‏

۱۰۳.الطبقات الكبرى - به نقل از عبد الواحد بن ابى عون دَوسى كه با قريش ، هم‏پيمان بود - : طُفَيل بن عمرو دَوسى ، مردى شريف و شاعر و ثروتمند و سفره‏دار بود . او به مكّه آمد و پيامبر خدا صلى اللَّه عليه وآله در مكّه بود . مردانى از قريش ، نزد او رفتند و گفتند : اى طُفَيل ! تو به شهر ما آمده‏اى و اين مردى كه در ميان ماست ، براى ما مشكل‏ساز شده و در بين ما ، تفرقه و پراكندگى افكنده است . سخنانش ، چون جادوست و ميان فرزند با پدر ، و برادر با برادر ، و زن با شوهر ، جدايى مى‏اندازد . مى‏ترسيم از جانب او بر سر تو و قومت ، همان بلايى بيايد كه بر سر ما آمده است . بنا بر اين ، با او هم‏سخن مشو و به سخنانش ، گوش مسپار .
طُفَيل گفت : به خدا سوگند ، آنها چندان در گوش من خواندند كه تصميم گرفتم هرگز از او چيزى نشنوم و با وى ، سخن نگويم . صبح ، در حالى به مسجد رفتم كه گوش‏هايم را از ترس آن كه چيزى از حرف‏هاى او به گوشم برسد ، از پنبه پُر كرده بودم ، به طورى كه به من «صاحب دو پنبه» مى‏گفتند .
يك روز صبح ، به مسجد رفتم . ديدم پيامبر خدا صلى اللَّه عليه وآله كنار كعبه ، به نماز ايستاده است . نزديكش ايستادم و خدا خواست كه پاره‏اى از سخنان او را به من بشنوانَد . پس سخنى نيكو شنيدم . با خود گفتم : مادرم عزادارم شود! به خدا سوگند ، من مردى خردمند و شاعرم و خوب را از بد ، تشخيص مى‏دهم . پس چرا نبايد بشنوم كه اين مرد ، چه مى‏گويد؟ اگر آنچه را مى‏آورد ، نيكو بود ، آن را مى‏پذيرم ، و اگر بد بود ، رهايش مى‏كنم . پس درنگ كردم تا به سوى خانه‏اش ره‏سپار شد . من در پىِ او رفتم تا اين كه وارد خانه‏اش شد . من هم با او وارد شدم و گفتم : اى محمّد! قوم تو ، به من چنين و چنان گفتند و حرف‏ها زدند و - به خدا سوگند - چندان در گوش من خواندند و مرا از تو ترساندند كه گوش‏هايم را با پنبه پُر كردم تا سخنانت را نشنوم ؛ امّا خداوند ، چنين خواست كه سخن تو را به گوش من برساند . پس سخنى نيكو شنيدم . اينك دينت را بر من ، عرضه كن .
پيامبر خدا صلى اللَّه عليه وآله اسلام را بر او عرضه كرد و برايش قرآن خواند . طُفَيل گفت : به خدا سوگند كه هرگز ، سخنى نيكوتر از اين و دينى عادلانه‏تر از اين نشنيده‏ام . پس اسلام آوردم و به حق ، شهادت دادم و گفتم : اى پيامبر خدا ! من در ميان قوم خود ، مُطاع هستم . نزد ايشان ، باز مى‏گردم و آنان را به اسلام ، دعوت مى‏كنم . پس دعا كن كه خداوند ، مرا در آنچه ايشان را به آن فرا مى‏خوانم ، يارى كند .
فرمود : «بار خدايا! براى او نشانه‏اى قرار ده» . ۱

1.كانَ الطُّفَيلُ بنُ عَمرٍو الدَّوسِيُّ رَجُلاً شَريفاً شاعِراً مَليئاً كَثيرَ الضِّيافَةِ ، فَقَدِمَ مَكَّةَ ورَسولُ اللَّهِ صلى اللَّه عليه وآله بِها ، فَمَشى‏ إلَيهِ رِجالٌ مِن قُرَيشٍ فَقالوا: يا طُفَيلُ إنَّكَ قَدِمتَ بِلادَنا ، وهذَا الرَّجُلُ الَّذي بَينَ أظهُرِنا قَد أعضَلَ بِنا وفَرَّقَ جَماعَتَنا وشَتَّتَ أمرَنا ، وإنَّما قَولُهُ كَالسِّحرِ يُفَرِّقُ بَينَ الرَّجُلِ وبَينَ أبيهِ ، وبَينَ الرَّجُلِ وبَينَ أخيهِ ، وبَينَ الرَّجُلِ وبَينَ زَوجَتِهِ ، إنّا نَخشى‏ عَلَيكَ وعَلى‏ قَومِكَ مِثلَ ما دَخَلَ عَلَينا مِنهُ ، فَلا تُكَلِّمهُ ولا تَسمَع مِنهُ. قالَ الطُّفَيلُ: فَوَاللَّهِ ما زالوا بي حَتّى‏ أجمَعتُ أن لا أسمَعَ مِنهُ شَيئاً ولا اُكَلِّمَهُ ، فَغَدَوتُ إلَى المَسجِدِ وقَد حَشَوتُ اُذُنَيَّ كُرسُفاً - يَعني قُطناً - فَرَقاً مِن أن يَبلُغَني شَي‏ءٌ مِن قَولِهِ ، حَتّى‏ كانَ يُقالُ لي ذُو القُطنَتَينِ. قالَ: فَغَدَوتُ يَوماً إلَى المَسجِدِ فَإِذا رَسولُ اللَّهِ صلى اللَّه عليه وآله قائِمٌ يُصَلّي عِندَ الكَعبَةِ ، فَقُمتُ قَريباً مِنهُ ، فَأَبَى اللَّهُ إلّا أن يُسمِعَني بَعضَ قَولِهِ ، فَسَمِعتُ كَلاماً حَسَناً ، فَقُلتُ في نَفسي: واثُكلَ اُمّي! وَاللَّهِ إنّي لَرَجُلٌ لَبيبٌ شاعِرٌ ، ما يَخفى‏ عَلَيَّ الحَسَنُ مِنَ القَبيحِ ، فَما يَمنَعُني مِن أن أسمَعَ مِن هذَا الرَّجُلِ ما يَقولُ؟ فَإِن كانَ الَّذي يَأتي بِهِ حَسَناً قَبِلتُهُ وإن كانَ قَبيحاً تَرَكتُهُ. فَمَكَثتُ حَتَّى انصَرَفَ إلى‏ بَيتِهِ ، ثُمَّ اتَّبَعتُهُ حَتّى‏ إذا دَخَلَ بَيتَهُ دَخَلتُ مَعَهُ. فَقُلتُ: يا مُحَمَّدُ ، إنَّ قَومَكَ قالوا لي كَذا وكَذا لِلَّذي قالوا لي ، فَوَاللَّهِ ما تَرَكوني يُخَوِّفونّي أمرَكَ حَتّى‏ سَدَدتُ اُذُنَيَّ بِكُرسُفٍ لِئَلّا أسمَعَ قَولَكَ ، ثُمَّ إنَّ اللَّهَ أبى‏ إلّا أن يُسمِعَنيهِ ، فَسَمِعتُ قَولاً حَسَناً فَاعرِض عَلَيَّ أمرَكَ. فَعَرَضَ عَلَيهِ رَسولُ اللَّهِ صلى اللَّه عليه وآله ، الإِسلامَ وتَلا عَلَيهِ القُرآنَ ، فَقالَ: لا وَاللَّهِ ما سَمِعتُ قَولاً قَطُّ أحسَنَ مِن هذا ولا أمراً أعدَلَ مِنهُ. فَأَسلَمتُ وشَهِدتُ شَهادَةَ الحَقِّ ، فَقُلتُ: يا نَبِيَّ اللَّهِ إنّي امرُؤٌ مُطاعٌ في قَومي وأنَا راجِعٌ إلَيهِم فَداعيهِم إلَى الإِسلامِ ، فَادعُ اللَّهَ أن يَكونَ لي عَوناً عَلَيهِم فيما أدعوهُم إلَيهِ. فَقالَ: اللَّهُمَّ اجعَل لَهُ آيَةً (الطبقات الكبرى : ج ۴ ص ۲۳۷ ، السيرة النبويّة ، ابن هشام : ج ۲ ص ۲۲) .


گزیده شناخت‌نامه قرآن بر پایه قرآن و حدیث
284

و - آموختن از ديگران

قرآن‏

(و نيك مى‏دانيم كه آنان مى‏گويند: «جز اين نيست كه بشرى به او مى‏آموزد» . [ نه! چنين نيست ؛ زيرا ]زبان كسى كه [ اين ]نسبت را به او مى‏دهند ، غير عربى است و اين [ قرآن ] ، به زبان عربىِ روشن است ). ۱

حديث‏

۱۰۲.تفسير القمّى: اين سخن خداى متعال : (و نيك مى‏دانيم كه آنان مى‏گويند: «جز اين نيست كه بشرى به او مى‏آموزد» . [ نه . چنين نيست ؛ زيرا ]زبان كسى كه [ اين ]نسبت را به او مى‏دهند ، غير عربى است) . مقصود ، ابو فُكَيهه ، وابسته ابن حَضرَمى ، است كه زبانش غير عربى بود . او از اهل كتاب بود و به پيامبر خدا صلى اللَّه عليه وآله ايمان آورد و از ايشان ، پيروى مى‏كرد .
از اين رو ، قريش گفتند : به خدا سوگند كه او با زبان خودش ، به محمّد ، تعليم مى‏دهد . خداوند مى‏فرمايد : (در حالى كه اين [ قرآن ]به زبان عربىِ روشن است) . ۲

۷ / ۲

توطئه‏ها

الف - نهى از گوش دادن به قرآن

قرآن‏

(و كسانى كه كافر شدند ، گفتند: «به اين قرآن ، گوش مدهيد و سخن لغو در آن بيندازيد . شايد پيروز شويد»). ۳

1.نحل: آيه ۱۰۳ : ( وَ لَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّهُمْ يَقُولُونَ إِنَّمَا يُعَلِّمُهُ بَشَرٌ لِّسَانُ الَّذِى يُلْحِدُونَ إِلَيْهِ أَعْجَمِىٌّ وَهَذَا لِسَانٌ عَرَبِىٌّ مُّبِينٌ) .

2.قَولُهُ تَعالى‏: ( وَ لَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّهُمْ يَقُولُونَ إِنَّمَا يُعَلِّمُهُ بَشَرٌ لِّسَانُ الَّذِى يُلْحِدُونَ إِلَيْهِ أَعْجَمِىٌّ ) وهُوَ لِسانُ أبي فُكَيهَةَ مَولَى ابنِ الحَضرَمِيِّ ، كانَ أعجَمِيَّ اللِّسانِ ، وكانَ قَدِ اتَّبَعَ نَبِيَّ اللَّهِ وآمَنَ بِهِ ، وكانَ مِن أهلِ الكِتابِ. فَقالَت قُرَيشٌ: هذا وَاللَّهِ يُعَلِّمُ مُحَمَّداً بِلِسانِهِ. يَقولُ اللَّهُ: ( وَهَذَا لِسَانٌ عَرَبِىٌّ مُّبِينٌ )(تفسير القمّى : ج ۱ ص ۳۹۰ ، بحار الأنوار : ج ۹ ص ۲۲۱ ح ۱۰۶) .

3.فصّلت: آيه ۲۶ : ( وَ قَالَ الَّذِينَ كَفَرُواْ لَا تَسْمَعُواْ لِهَذَا الْقُرْءَانِ وَ الْغَوْاْ فِيهِ لَعَلَّكُمْ تَغْلِبُونَ) .

  • نام منبع :
    گزیده شناخت‌نامه قرآن بر پایه قرآن و حدیث
    سایر پدیدآورندگان :
    محمّد محمّدی ری‌شهری، با همکاری: جمعی از پژوهشگران
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1392
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 24679
صفحه از 597
پرینت  ارسال به