ويژگىهاى معارف قرآن
مفاهيم قرآن ، چه در بخش معرفتهاى بنيادين و بينشها و چه در بخش نظامهاى ارزشى و دستورالعملهاى رفتارى ، ويژگىهايى دارند كه قرآن را از مكتوبات بشر و ديگر كتب منسوب به اديان ممتاز مىسازند .
الف - خِردپذيرى و خِردپرورى : اصول معارف و مفاهيم قرآن ، بر پايه عقل و منطق استوارند . اساس تعاليم اسلام ، بر مدار جهلستيزى و عقلانگيزى ، ۱ تقليدزدايى ، ۲ پندارسوزى و دانشسازى ۳ مىچرخد .
توحيد و يكتاباورى - كه مطلعالغزل دعوت تمام انبيا و شرايع آسمانى است - ، تبيينكننده عقلانى و بنياد استوار تمام نظامهاى تشريعى و ارزشى قرآن است . بايدها و مسئوليتآفرينى نظامهاى ارزشى و رفتارى كه در فلسفه اخلاق و فلسفه حقوقْ مورد كاوش و تحقيق است ، مبناى خللناپذير خويش را تنها مىتواند در پرتو نگرش توحيدى و يگانهباورى معنا بيابد .
ب - هماهنگى با فطرت و سرشت مشترك انسان : از جمله ويژگىهايى كه مىتوان از خصوصيات معارف قرآن برشمرد ، هماهنگى آنها با سرشت طبيعى و آفرينش فطرى همه انسانهاست . از همين روى ، اين مفاهيم ، از فراگيرى و جامعيت خاصى نسبت به همه نيازهاى ثابت و متغير براى همه مخاطبان انسانى با هر رنگ و نژاد ، و در هر زمين و هر زمان برخوردار است (جامعيتِ همگانى ، هميشگى و همهجايى) :
(فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِى فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا لَا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَ لِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَ لَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ . ۴
روى خود را با گرايش تمام به حق ، به سوى اين دين كن ، با همان سرشتى كه خدا مردم را بر آن سرشته است . آفرينش خدا تغييرپذير نيست . اين است همان دين پايدار، ولى بيشتر مردم نمىدانند).
ج - واقعگرايى و اعتدال : در فاصله پهناور ايدئولوژىهاى آرمانگرايانه محض تا طبيعتپرستى خالص ، قرآن اين هنر را از خود نشان مىدهد كه با نگرش واقعبينانه به حقيقت وجود انسان و سرنوشت طولانى وى ، اهداف زندگى او را در يك طبقهبندى منظّمِ مقدّماتى ، متوسط ، عالى و نهايى ، سامان و انتظام بخشد تا تمام استعدادهاى ذاتى او پرورش يابد و خاستگاههاى وجودى او به شيوهاى معتدل و هماهنگ ارضا گردد .
بر اساس همين بينش واقعبينانه است كه از يك سو ، دنياگريزى و سركوب تمايلات طبيعى و مادى از نگاه قرآن مطرود است :
(قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِينَةَ اللَّهِ الَّتِى أَخْرَجَ لِعِبَادِهِ وَ الطَّيِّبَتِ مِنَ الرِّزْقِ قُلْ هِىَ لِلَّذِينَ ءَامَنُواْ فِى الْحَيَوةِ الدُّنْيَا خَالِصَةً يَوْمَ الْقِيَمَةِ كَذَ لِكَ نُفَصِّلُ الأَْيَتِ لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ . ۵
بگو: چه كسى زينت خدا را كه براى بندگانش آفريده و نيز روزىهاى پاك را حرام كرده است ؟ بگو : اين روزىها در زندگى دنيايى براى كسانى است كه ايمان آوردند ، و روز قيامتخاصّ آناناست.اين چنين آيات را براى گروهىكه مىدانند، بيانمىكنيم).
و هم دنياپرستى و دلسپردگى به آن را مورد نكوهش قرار داده است ؛ چرا كه عامل بازدارنده انسان از هدف اصلى و جادوان به شمار مىآيد :
(وَ مَا هَذِهِ الْحَيَوةُ الدُّنْيَآ إِلَّا لَهْوٌ وَ لَعِبٌ وَ إِنَّ الدَّارَ الْأَخِرَةَ لَهِىَ الْحَيَوَانُ لَوْ كَانُواْ يَعْلَمُونَ . ۶
اين زندگى دنيايى جز سرگرمى و بازيچه نيست ، و سراى آخرت ، زندگى واقعى است . اى كاش مىدانستند).
در ارزيابى قرآنى ميان دنيا و آخرت ، پديدهها و كالاهاى اين جهان همه به عنوان آيههاى الهى و ابزارهاى مفيد و مورد استفاده انسان اند و دنيا مدرسه تربيت و ظرف عبور او به شمار مىآيد ، نه جايگاه و مقصد حيات . ۷
بدين سان قرآن ، چهره امّتى معتدل ، واقعگرا و خردمند را ترسيم مىكند كه براى ديگران الگو و شاخص باشد :
(وَكَذَ لِكَ جَعَلْنَكُمْ أُمَّةً وَسَطًا لِّتَكُونُواْ شُهَدَآءَ عَلَى النَّاسِ وَ يَكُونَ الرَّسُولُ عَلَيْكُمْ شَهِيدًا . ۸
اين چنين شما را امت ميانه قرار داديم تا گواهان بر مردم باشيد ، و رسول بر شما گواه باشد).
آرى اين همه معارف را با آن ويژگىها و امتيازات ، انسانى در يك برهه كوتاه و پرتلاطم از عمر خويش به جامعه بشرى آموخت كه به مكتب نرفته و معلّم نديده بود و هرگزدر عمر خويش شعر نسروده و خط ننوشته بود :
(وَ مَا كُنتَ تَتْلُواْ مِن قَبْلِهِ مِن كِتَبٍ وَ لَا تَخُطُّهُ بِيَمِينِكَ إِذًا لَّارْتَابَ الْمُبْطِلُونَ . ۹
تو پيش از آن ، نه كتابى مىخواندى ، و نه با دستت مىنوشتى ، و گرنه باطلانديشان قطعاً به ترديد مىافتادند) .
د - پيراستگى از اختلاف و تناقض : تاريخ تمدّن و دانش ، آثار علمى بىشمار و شاهكارهاى بسيارى را سراغ دارد كه ره آورد تأملات عقلانى و تجربى انسان اند . ژرف انديشان بسيارى پاى بر اين عرصه خاكى ساييدهاند و آثار ارزشمندى از خود بر جاى گذاشتهاند ؛ ولى هر يك از آثار علمى ، نشان از نقصان و محدوديتِ آگاهى و معلومات نويسندگان آنها دارد ، و پديدآورندگان آثار بزرگ علمى نيز به نقصان و نارسايى يافتههاى خويش اذعان كردهاند . امّا در اين ميان ، يك اثر وجود دارد كه دعوى جامعيت ، كمال و حقانيت تمام مطالب خويش را دارد :
(ذَ لِكَ الْكِتَبُ لَا رَيْبَ فِيهِ . ۱۰
اين كتاب ، ترديد در آن نيست) .
(وَ بِالْحَقِّ أَنزَلْنَهُ وَ بِالْحَقِّ نَزَلَ . ۱۱
آن را به حقيقت فرستاديم و به حقيقت هم فرود آمد).
اين اثر ، همان قرآن است كه با گذشت چهارده قرن از نزول آن ، دانشمندان و حكمتجويان عالم ، در برترى و برازندگى آن در شگفت اند و مرور ايام و پيشرفت روز افزون علوم و معارف بشرى ، درستى و راستى اين ادّعا را بيش از پيش تثبيت مىكند . اين حقيقت را قرآن در يكى از آيات استدلالى خويش چنين بيان مىكند :
(أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْءَانَ وَلَوْ كَانَ مِنْ عِندِ غَيْرِ اللَّهِ لَوَجَدُواْ فِيهِ اخْتِلَفًا كَثِيرًا . ۱۲
آيا در قرآن نمىانديشند و اگر از جانب غير از خدا بود، در آن اختلافهاى زياد مىيافتند).
اختلاف شامل هر نوع اضطراب ، ناهماهنگى ، تعارض و تناقض مىشود . ۱۳
توضيح اين نكته لازم است كه اولاً انسان همانند ساير موجودات طبيعى اين عالم ، داراى رشد و تكامل تدريجى و رو به گسترش است و با گذشت زمان ، صاحب تجربه و مهارت بيشترى مىگردد (تكامل تدريجى) .
ثانياً با وجود اين ، هيچ فرد انسانى يافت نمىشود كه بر همه آفاق احاطه يابد و جامع تمام علوم شود ، بلكه وجود وى همواره ملازم با نايافتههاى بىشمارى خواهد بود (محدوديت و خطاپذيرى) .
و سرانجام آن كه انسان به حسب محصور بودن در عالم طبيعت ، تحت تأثير اوضاع گوناگون محيط زندگى خويش واقع مىشود . ملايمات و ناملايمات ، سلامت و بيمارى ، تنگدستى و بىنيازى ، جنگ و صلح و جز آن هر يك ، اثرى ويژه در روان و انديشه وى باقى مىگذارد (تأثيرپذيرى) .
حال اگر انسانى را مشاهده كرديم كه در خلال يك دوره ۲۳ ساله متلاطم از عمر خويش ، در وضعيتهاى گوناگون تنهايى ، اهانت ، آزار ، تبعيد ، محاصره اقتصادى ، فقر ، جنگ ، شكست ، كشته شدن ياران و عزيزان ، پيروزى ، تشكيل حكومت مقتدرانه و مانند آن را تجربه كرده و در تمام اين حالات ، هماره گفتههاى وحيانى وى استوار ، هماهنگ و رسا باشد ، دليل آن است كه سخنان او پرورده فكر او نبوده ، بلكه وحى الهى است .
قرآن ، در گسترهاى طولانى از زمان و اوضاع بسيار گونهگون اجتماعى ، عرضه و تلاوت گرديد . از سوى ديگر ، در باره و در پيرامون آفاق بىكران حيات تكاملى انسان
سخن راند ؛ اما با اين همه ، دو ركن تشكيلدهنده اين متن ، يعنى هندسه تركيبى آيات و سُوَر و محتواى ژرف و بىهمبر متن آن ، سازگارى ، هماهنگى و تازگى خويش را هماره نگاه داشته است . اين يكسانى اسلوب ومحتوا وتأثيرناپذيرى از وضعيت خارجى و پيراستگى از اختلاف و دگرسانى ، نشان از اين حقيقت دارد كه اين پيام ، وحى الهى است ، نه سخن بشرى . اين ويژگىِ كلام خدا چهره ديگرى از اعجاز قرآن را نشان مىدهد .
1.فصّلت : آيه ۳۷؛ يونس : آيه ۱۰۰.
2.نحل : آيه ۴۳.
3.انعام : آيه ۱۱۶؛ مجادله : آيه ۱۱.
4.روم : آيه ۳۰.
5.اعراف : آيه ۳۲.
6.عنكبوت : آيه ۶۴.
7.بقره : آيه ۲۰۰ - ۲۰۲.
8.بقره : آيه ۱۴۳.
9.عنكبوت : آيه ۴۸.
10.بقره : آيه ۲.
11.اسرا : آيه ۱۰۵.
12.نساء : آيه ۸۲.
13.الميزان فى تفسير القرآن : ج۱ ص۶۶.