(أَنزَلَ مِنَ السَّمَآءِ مَآءً فَسَالَتْ أَوْدِيَةُ بِقَدَرِهَا فَاحْتَمَلَ السَّيْلُ زَبَدًا رَّابِيًا وَ مِمَّا يُوقِدُونَ عَلَيْهِ فِى النَّارِ ابْتِغَآءَ حِلْيَةٍ أَوْ مَتَعٍ زَبَدٌ مِّثْلُهُ كَذَ لِكَ يَضْرِبُ اللَّهُ الْحَقَّ وَ الْبَطِلَ فَأَمَّا الزَّبَدُ فَيَذْهَبُ جُفَآءً وَأَمَّا مَا يَنفَعُ النَّاسَ فَيَمْكُثُ فِى الْأَرْضِ كَذَ لِكَ يَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ . ۱
از آسمان آبى فرستاد ، و درهها به ظرفيت خودشان سيل جارى كردند ، و سيل كفى بلند روى خود برداشت و از آنچه براى به دست آوردن زينتى يا متاعى آتشى مىگدازند نيز كفى نظير سيل برمىآيد . اين چنين خداوند حق و باطل را مثل مىزند . اما كف ، بيرون افتاده و از ميان مىرود ، ولى آنچه مردم را سود مىرساند در زمين ماندگار مىشود . خداوند اين چنين مثلها را مىزند).
استعاره تجارت ، براى روىگردانى از هدايت و روىآورى به گمراهى : ۲(أُوْلَئِكَ الَّذِينَ اشْتَرَوُاْ الضَّلَلَةَ بِالْهُدَى فَمَا رَبِحَت تِّجَرَتُهُمْ وَ مَا كَانُواْ مُهْتَدِينَ . ۳
آنان كسانىاند كه گمراهى را با هدايت تاخت زدند و تجارتشان سودى نبخشيد و هدايتپذير نبودند) .
كنايه
كنايه در لغت ، پوشيده سخن گفتن است ۴ و در اصطلاح ، سخنى است كه داراى دو معناى دور و نزديك است كه لازم و ملزوم يكديگرند . گوينده سخن ، كنايه را چنان بيان مىكند كه خواننده يا شنونده به يارى معناى روشن و صريح آن ، به معناى دور راه مىيابد ؛ ۵ مثلاً «دراز دستى» كنايه از پايمالكردن حقوق ديگراناست ، همان سان كه «روى بر خلق كردن» و «پشت بر قبله كردن» در اين بيت ، كنايه از رياكارى است :
پارسايان روى در مخلوقپشت بر قبله مىكنند نماز ۶
قرآن در باره آميزش جنسى ، از تعبيرهايى كنايى چون مس ۷ و لمس و مباشرت ۸ استفاده كرده است : ۹(أَوْ لَمَسْتُمُ النِّسَآءَ . ۱۰
يا زنان را لمس كرديد).
همينطور در شرح داستان زليخا با يوسف صدّيق ، از واژگان رفتوآمد (مراوده) استمداد شده و حتى زيبايى يوسف ، وصف و شرح نشده ، بلكه با سرعت و كنايه از آن عبور شده است :
(فَلَمَّا رَأَيْنَهُ أَكْبَرْنَهُ وَ قَطَّعْنَ أَيْدِيَهُنَّ وَ قُلْنَ حَشَ لِلَّهِ مَا هَذَا بَشَرًا إِنْ هَذَآ إِلَّا مَلَكٌ كَرِيمٌ . ۱۱
وقتى او را ديدند ، در نظرشان بزرگ آمد و دستانشان را بريدند و گفتند : حاشا كه اين بشر باشد ؛ اين ، جز فرشتهاى بزرگ نيست).
«نشستن بر تخت» كنايه از قدرت ، ربوبيت يا مالكيت است ، همانگونه كه «دست» كنايه از عظمت و جلال قدرت الهى است :
(الرَّحْمَنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوَى . ۱۲
خداوند رحمان بر عرش استقرار يافت).
1.رعد : آيه ۱۷.
2.شرح المختصر : ج۲ ص۱۱۲ - ۱۱۳.
3.بقره : آيه ۱۶.
4.لسان العرب : ج۱۲ ص۱۷۴.
5.ر. ك: فرهنگ بديعى : ص۱۶۴؛ انوار البلاغة : ص۳۱۲ - ۳۱۳؛ جواهر البلاغة : ص۳۴۵ - ۳۴۷؛ شرح المختصر : ج۲ ص۱۲۳ - ۱۲۵.
6.گلستان سعدى : ص۷۹ باب دوم.
7.بقره : آيه ۲۳۶ - ۲۳۷؛ احزاب : آيه ۴۹.
8.بقره : آيه ۱۸۷.
9.أساليب البيان فى القرآن : ص۶۶۷.
10.نساء : آيه ۴۳.
11.يوسف : آيه ۳۱.
12.طه : آيه ۵.