تشبيه
تشبيه ، به معناى مانند كردن چيزى به چيز ديگر در صفت يا كيفيتى است و در آن چهار ركن وجود دارد :
۱ . مُشبَّه : آن كس يا چيزى كه در صفتى به كس يا چيز ديگر مانند شده است . ۲ . مُشبّه به : آن كس يا چيزى كه مشبّه به او ماننده شده است . ۳ . وجه شَبَه : صفت يا كيفيت مشترك ميان مُشبّهبه و مُشبّه است . ۴ . ادات تشبيه : الفاظى كه بر تشبيه دلالت دارند ؛ به عنوان مثال در جمله : «رخسار دوست چون خورشيد مىدرخشد» ، مىتوان چهار ركن فوق را اين گونه برشمرد : «رخسار دوست» : مشبّه ، «چون» : ادات تشبيه ، «خورشيد» : مشبّهبه ، «مىدرخشد» : وجهشبه .
هدف اساسى تشبيه آن است كه معناى مورد نظر گوينده را به تصوير كشد و در برابر ديدگان شنونده ترسيم كند .
دانشوران بلاغت اذعان دارند كه تشبيههاى قرآن ، استوار و دقيق و رساترين نوع تشبيهات زبان عرب اند .
ابن اثير ، در تشبيه مفرد به مفرد ، اين آيه را مىآورد :
(وَ جَعَلْنَا الَّيْلَ لِبَاسًا . ۱
ما شب را لباس قرار داديم) .
كه خداوند در آن ، شب را به لباس تشبيه كرده است ؛ زيرا پوششى است براى جدايى مردم ، فرار از دشمن ، و پنهان ساختن امورى كه انسان نمىخواهد ديگران بر آن آگاه شوند . او مىگويد : اين از تشبيههايى است كه ويژه قرآن است ، همچنان كه در آيه (هُنَّ لِبَاسٌ لَّكُمْ وَأَنتُمْ لِبَاسٌ لَّهُنَّ ؛ ۲ آنان لباس شمايند و شما لباس آنهاييد) ، هر يك از زوجين به لباس تشبيه شدهاند ؛ چه آن كه لباس مايه زيبايى ، حيا ، عفّت ، مصونيت از دستبرد بيگانگان و . . . است . ۳
افعال كسانى كه عارى از رنگ و بوى خدايى و اتصال به مبدأ عالم اند ، چونان خانه عنكبوت است ، سست و بىبنياد و با اندك نسيمى بر باد :
(مَثَلُ الَّذِينَ اتَّخَذُواْ مِن دُونِ اللَّهِ أَوْلِيَآءَ كَمَثَلِ الْعَنكَبُوتِ اتَّخَذَتْ بَيْتًا وَ إِنَّ أَوْهَنَ الْبُيُوتِ لَبَيْتُ الْعَنكَبُوتِ لَوْ كَانُواْ يَعْلَمُونَ . ۴
مَثَل كسانى كه غير از خدا را اولياى خود برگزيدند، مثل عنكبوت است كه خانههايى براى خود انتخاب كرده است؛ در حالى كه سستترينِ خانهها، خانه عنكبوت است، اگر مىدانستند).
كردار كافران چون سراب است ؛ فريبنده و تهىمايه :
(وَ الَّذِينَ كَفَرُواْ أَعْمَلُهُمْ كَسَرَابِ بِقِيعَةٍ يَحْسَبُهُ الظَّمَْانُ مَآءً . ۵
كسانى كه كافر شدند، اعمالشان همچون سرابى است در يك كوير كه انسان تشنه از دور آن را آب مىپندارد) .
مَثَل ايمانيان در استوارى ، چون بنايى است پولادين و در بالندگى ، چون گياهى پر از طراوت و شادابى :
(كَأَنَّهُم بُنْيَنٌ مَّرْصُوصٌ . ۶
گويى بنايى آهنين اند) .
(كَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطَْهُ فََازَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوَى عَلَى سُوقِهِ . ۷
همانند زراعتى كه جوانههاى خود را خارج ساخته، سپس به تقويت آن پرداخته است تا محكم شده و بر پاى خود ايستاده است).
جهنم ، گويى موجود زندهاى است ؛ داراى فريادى قهرآميز و زفيرى دهشتانگيز :
(كَلَّآ إِنَّهَا لَظَى * نَزَّاعَةً لِّلشَّوَى * تَدْعُواْ مَنْ أَدْبَرَ وَ تَوَلَّى . ۸
امّا هرگز چنين نيست، شعلههاى سوزان آتش است. دست و پا و پوست سر را مىكند و مىبَرَد. و كسانى را كه به فرمان خدا پشت كردند، صدا مىزند).
(إِذَا رَأَتْهُم مِّن مَّكَانِ بَعِيدٍ سَمِعُواْ لَهَا تَغَيُّظًا وَ زَفِيرًا . ۹
هنگامى كه اين آتش آنان را از مكانى دور ببيند، صداى وحشتناك و خشمآلودش را كه با نفس زدن شديد همراه است مىشنويد).
(إِذَآ أُلْقُواْ فِيهَا سَمِعُواْ لَهَا شَهِيقًا وَ هِىَ تَفُورُ * تَكَادُ تَمَيَّزُ مِنَ الْغَيْظِ . ۱۰
هنگامى كه در آن افكنده شوند، صداى وحشتناكى از آن مىشنوند و اين در حالى است كه پيوسته مىجوشد. نزديك است(دوزخ) از شدّت غضب پاره پاره شود).