211
گزیده شناخت‌نامه قرآن بر پایه قرآن و حدیث

۱ - ۲ . به‏گزينى واژگان‏

گزينش و جاى‏دهى حروف و واژگان ، ضماير و نسبت‏هاى افعال و . . . در قرآن چنان سنجيده و ريزبينانه است كه نمى‏توان براى آنها بديلى‏ساز كرد . «ظلمات» ، كه گزارش‏دهنده مصاديق و نمودهاى گوناگون گم‏راهى است ، به صورت جمع آمده است ؛ ولى «نور» ، كه كنايه از صراط مستقيم و هدايت الهى است ، به صورت مفرد :
(اللَّهُ وَلِىُّ الَّذِينَ ءَامَنُواْ يُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَتِ إِلَى النُّورِ وَ الَّذِينَ كَفَرُواْ أَوْلِيَآؤُهُمُ الطَّغُوتُ يُخْرِجُونَهُم مِّنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَتِ . ۱
خداوند ولىّ كسانى است كه ايمان آوردند . آنان را از ظلمت‏ها به سوى خود مى‏برد . و آنان كه كافر شدند ، ولىّ آنها طاغوت است ؛ آنها را از خود به سوى ظلمت‏ها مى‏برند)
.
جمله‏هاى اديبانه قرآن ، منعكس كننده تفاوت‏هايى دقيق و حكيمانه است كه مايه شگفتى و شيفتگى سخن‏شناسان است ؛ نظير اين آيتِ زيبا و ظريف :
(وَ إِنَّآ أَوْ إِيَّاكُمْ لَعَلَى‏ هُدًى أَوْ فِى ضَلَلٍ مُّبِينٍ . ۲
و ما يا شما ، بر هدايت يا در ضلالتى آشكاريم)
.
در آيه مورد اشاره ، هدايت با حرف اضافه «عَلى» و ضلالت با حرف اضافه «فى» براى ظرفيت و فرود و درماندگى آمده است . پس آن براى هدايت و اين براى ضلالت مناسب است .
به تعبير زمخشرى ، انسان هدايت‏پيشه ، گويى بر سمندى تيزتك نشسته و هر جا كه مى‏خواهد مى‏رود ؛ اما شخص گم‏راه ، در ورطه تاريكى ژرفى فرو افتاده و نمى‏داند كه به كدام سو رو كند . ۳
آمدن دو صفت گونه‏گون براى زمين در اين دو آيه هم‏مضمون ، بر همين اساس است :
(وَ تَرَى الْأَرْضَ هَامِدَةً فَإِذَآ أَنزَلْنَا عَلَيْهَا الْمَآءَ اهْتَزَّتْ . ۴
زمين را (در فصل زمستان) خشك و مرده مى‏بينى. امّا هنگامى كه آب باران بر او فرو مى‏فرستيم به حركت در مى‏آيد)
.
(وَ مِنْ ءَايَتِهِ أَنَّكَ تَرَى الْأَرْضَ خَشِعَةً فَإِذَآ أَنزَلْنَا عَلَيْهَا الْمَآءَ اهْتَزَّتْ . ۵
و از آيات او اين است كه زمين را خشك (فرو افتاده) مى‏بينى؛ امّا هنگامى كه آب(باران) بر آن مى‏فرستيم به جنبش در مى‏آيد)
.
هر يك از دو آيه ، نشان‏دهنده ويژگى خاصّى براى زمين است . در سياق آيه نخست كه در باره رستاخيز و حشر مردگان و ساكنان آرام در گور است ، واژه «هامده» كه رساننده مفهوم سكون و خفتگى است ، مناسب است و در بناى آيه دوم ، كه محتواى سخن در باره عبادت ، خضوع و فروتنى است ، واژه «خاشعه» ، كه در معناى فرو افتادگى و انقياد است ، مناسب است .
به مضمون اين دو آيه بنگريد :
(وَلَا تَقْتُلُواْ أَوْلَدَكُم مِّنْ إِمْلَقٍ نَّحْنُ نَرْزُقُكُمْ وَإِيَّاهُمْ . ۶
و فرزندان خويش را به دليل فقر نكشيد؛ ما شما را روزى مى‏دهيم و آنها را)
.
(وَ لَا تَقْتُلُواْ أَوْلَدَكُمْ خَشْيَةَ إِمْلَقٍ نَّحْنُ نَرْزُقُهُمْ وَ إِيَّاكُمْ . ۷
و فرزندان خويش را از ترس فقر نكشيد؛ ما آنها را روزى مى‏دهيم و شما را)
.
مخاطب آيه نخست ، انسان‏نمايانى هستند كه با فقر ، دست به گريبان اند و به همين سبب دخترانشان را زنده به گور مى‏كنند ؛ چرا كه مى‏فرمايد : «من املاقِ» يعنى از فرط فقر . از اين رو ، روزى دادن به خودشان بر روزى دادن به فرزندانشان مقدم داشته شده است . اما روى سخن در آيه دوم ، با قساوت‏مندانى است كه از بيم فقير شدن ، دختران خويش را زنده به گور مى‏كنند ؛ بدين جهت كه مى‏فرمايد : «خشيةَ املاقٍ» ؛ يعنى از ترس فقر . از همين روى ، روزى دادن دختران را مقدم مى‏دارد ، چون مخاطبان آيه دوم خود فعلاً در فقر نيستند ، بلكه از گرفتار شدن فرزندان دختر به فقر در آينده در هراس اند .
از همين روست كه از ديرباز ، قرآن‏پژوهان ژرفكاو ، بر اين عقيده بوده‏اند كه هر واژه و حرفى در قرآن ، در جايگاه خود ، منحصر به فرد است و هرگونه تغيير خُرد در وضع و ساختار آن ، هر چند ظاهراً از باب ترادف و همگونى باشد ، به نوعى موجب دگرگونى در معنا خواهد شد . ۸
به گفته جاحظ ، مردم با مسامحه ، الفاظى را در جاى هم به كار مى‏گيرند و به تفاوت‏هاى باريك آنها توجه نمى‏كنند . آيا نمى‏بينى كه خداوند در قرآن ، «جوع» را جز در موضع كيفر يا تنگ‏دستى و نياز شديد و ناتوانى آشكار به كار نبرده است ، حال آن كه مردم ، اين كلمه را به جاى واژه «سَغَب» كه در مفهوم گرسنگى عادى و توأم با تن‏درستى و تمكّن و توانايى است نيز به كار مى‏گيرند . همين طور است كلمه «مَطَر» ، كه در قرآن ، تنها در موضع انتقام استعمال شده است ، ولى عموم مردم و حتى بيشتر اهل فن نيز ميان آن و «غيث» تفاوت نمى‏گذارند . ۹
راغب در مقدمه كتاب المفردات خود اظهار اميدوارى مى‏كند كه روزى كتاب ديگرى در الفاظِ به ظاهر مترادف قرآن بنويسد و در آن تحقيق ، نشان دهد كه چه بسيار تفاوت‏هاى ظريف ميان معانى آنها وجود دارد ؛ براى مثال چه تفاوت‏هايى ميان واژگان «قلب» و «فؤاد» و «صدر» است؟ همين طور چرا در پايان آياتى فرمود : (إِنَّ فِى ذَ لِكَ لَأَيَتٍ لِّقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ) و در آيات ديگرى (لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ) و در مواردى ديگر : (لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ) ، (لِقَوْمٍ يَفْقَهُونَ ) ، (لِاُّولِى الأَْبْصَرِ) ، (لِّذِى حِجْرٍ) ، (لِاُّولِى النُّهَى‏) و . . . آمده است . ۱۰
سيوطى نيز از ابن عطّيه نقل مى‏كند كه اگر كلمه‏اى از قرآن را برداريم و در زبان عرب براى آن مترادفى جستجو كنيم ، واژه‏اى نخواهيم يافت كه با جايگزينى آن ، بيان خارق‏العاده قرآنى آسيب نبيند . ۱۱
ظرافت‏هاى بى‏شمار و تحسين‏برانگيز در سوره حمد نيز متبلور است . در اين سوره ، آغاز سخن به صورت غايبانه در وصف خداوند صورت مى‏گيرد :
(الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِ‏ّ الْعَلَمِينَ * الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ * مَلِكِ يَوْمِ الدِّينِ .
تمامى ستايش از آن پروردگار جهانيان‏است؛خداى مهربان و آمرزنده، دارنده روز جزا)
.
سپس بر اثر توجه به خداوند و صفات كمال ، ربوبيت و رحمت گسترده او ، پرستشگر الهى خود را در حضور بارگاه خداوند مهربان مى‏يابد . از اين‏رو ،بى‏اختيار سخن غايبانه به گفتگوى حضورى بدل مى‏شود (التفات از غيبت به حضور) :
(إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَ إِيَّاكَ نَسْتَعِينُ .
خدايا، ما فقط دل در گرو تو داريم و تو را مى‏پرستيم و تنها از تو يارى مى‏جوييم)
.
آن گاه در مقام نيازخواهى ، جلب همه خوبى‏ها و دفع همه بدى‏ها را از او مى‏خواهد :
(اهْدِنَا الصِّرَ طَ الْمُسْتَقِيمَ * صِرَ طَ الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ وَ لَا الضَّآلِّينَ .
خدايا، ما را به راه استوار و راستى رهنمون باش؛ راه آنان كه بر ايشان نعمت ارزانى داشته‏اى)
.
در اين درخواست نيز سخن به نهايت دقت ادا مى‏شود . وقتى سخن از احسان خدا بر پاكان مى‏رود ، فعل به صورت معلوم و با انتساب به خداوند آورده مى‏شود ؛ ولى آن گاه كه سخن از ناراستان مى‏رود ، با صيغه مفعولى «مغضوب عليهم» و صفت فاعلى «الضالّين» بدون نسبت به خدا بيان مى‏شود ؛ چرا كه نعمت‏ها همه از خداست و كاستى‏ها از انسان . ۱۲
آنچه به اشارت و اجمال ياد شد ، تنها نيم‏نگاهى است به گنجينه شيوايى و فصاحت قرآن كه شرح آن نيازمند تفصيل بسيار است .

1.بقره : آيه ۲۵۷ .

2.سبأ : آيه ۲۴.

3.الكشاف : ج‏۳ ص‏۵۸۲.

4.حج : آيه ۵.

5.فصّلت : آيه ۳۹.

6.انعام : آيه ۱۵۱.

7.اسرا : آيه ۳۱.

8.از جمله ، ر .ك : علوم حديث : ش‏۲۰ ص ۱۰۰ (گفتگو با آية اللَّه سيد مرتضى عسكرى) .

9.البيان و التبيين : ص‏۲۶.

10.مفردات ألفاظ القرآن : ص ۶ .

11.الإتقان فى علوم القرآن : ج‏۲ ص‏۲۵۷.

12.ر. ك: الميزان فى تفسير القرآن : ج‏۱ (تفسير سوره حمد) .


گزیده شناخت‌نامه قرآن بر پایه قرآن و حدیث
210
  • نام منبع :
    گزیده شناخت‌نامه قرآن بر پایه قرآن و حدیث
    سایر پدیدآورندگان :
    محمّد محمّدی ری‌شهری، با همکاری: جمعی از پژوهشگران
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1392
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 24642
صفحه از 597
پرینت  ارسال به