۳. قرائن تاريخى نفى شبهه تحريف
از ضروريات تاريخ است كه چهارده قرن پيش حضرت محمد صلى اللَّه عليه وآله مبعوث شد و مردمانى از عرب و غير عرب به وى ايمان آوردند . او كتابى آورد و آن را قرآن ناميد و آن را به خداى سبحان نسبت داد و اين قرآن معارف و كلياتى از شريعت را در خود داشت كه پيامبر صلى اللَّه عليه وآله مردم را به آن فراخواند ؛ همچنين از مسلّمات تاريخ است كه آن جناب با همين قرآن تحدى كرد و آن را معجزه نبوّت خود خواند و نيز هيچ سخنى نيست در اين كه قرآن موجود همان قرآن است كه او بر مردم معاصر خويش قرائت كرد . چنين نبود كه اين كتاب از ميان برود و كتابى ديگر نظير آن يا غير آن را كسانى ديگر باز نويسند و به آن جناب نسبت دهند . اين حقيقت را همه ، حتى مخالفان پذيرفتهاند . تنها مسئلهاى كه برخى احتمال دادهاند اين است كه جمله يا آيهاى از آن كاسته شده يا جا به جايى رخ داده يا تغييرى در كلمات يا اعراب آن رخ داده باشد ؛ اما اصل كتاب الهى ، به همان وضع و اسلوبى كه در زمان رسول خدا صلى اللَّه عليه وآله بوده ، باقى است . ۱
اكنون خواهيم كوشيد برخى شواهد تاريخى تحريفناپذيرى قرآن را به اختصار مرور كنيم :