۱۲ / ۹
چگونگى نماز امام كاظم عليه السلام
۳۸۷.عيون أخبار الرضا عليه السلام - به نقل از عبد اللَّه غروى - : بر فضل بن ربيع ۱ كه بر پشت بام نشسته بود ، وارد شدم . به من گفت: نزديك بيا. نزديك شدم تا در كنارش قرار گرفتم. سپس به من گفت: از اين بالا به [ فلان ] اتاق خانه بنگر .
پس از بالا نگريستم. گفت: در اتاق ، چه مىبينى؟
گفتم: جامهاى به كنار افكنده شده.
گفت: نيك بنگر . با تأمّل و دقّت نگريستم . برايم آشكار شد و گفتم: مردى در سجده است.
گفت: او را مىشناسى؟
گفتم: نه .
گفت: اين ، مولاى توست.
گفتم: چه كسى مولاى من است؟
گفت: خود را پيش من به نادانى مىزنى؟
گفتم: خود را به نادانى نمىزنم ؛ بلكه براى خود ، مولايى نمىشناسم.
گفت: اين ، ابو الحسن موسى بن جعفر است. من او را شب و روز ، نيك مىنگرم و در هيچ وقتى از اوقات ، او را جز بر همين حالت كه به تو گفتم ، نمىيابم. او نماز صبح را مىگزارد و ساعتى نيز پس از آن، ذكر و دعا مىخواند تا خورشيد طلوع كند . سپس سجده مىكند و تا نيمروز در سجده است و كسى را گمارده تا زوال را انتظار كشد. من نمىدانم كِى غلام مىگويد: «خورشيد زوال يافت» كه يكباره بر مىخيزد و نماز را آغاز مىكند ، بىآن كه [ وضويش ] را نو كند. پس مىفهمم كه در سجدهاش نخوابيده و چرت نزده است .
پيوسته [ اين گونه است ] تا نماز عصر را به پايان برد و پس از آن، سجده مىكند و پيوسته در سجده است تا خورشيد ، ناپديد شود. در اين هنگام ، از سجده بر مىخيزد و بى آن كه [ وضويش را ] نو كند، نماز مغرب را مىخواند، و پيوسته در نماز و ذكر و دعاى پس از آن است تا نماز عشا را بخواند. پس از آن ، با خوراكى كه برايش مىآورند ، افطار مىكند و سپس از نو وضو مىگيرد و سجده مىكند و سپس سر بر مىدارد و اندكى مىخوابد. سپس بر مىخيزد و از نو وضو مىگيرد و در دل شب به نماز مىايستد، تا سپيده بدمد. من نمىدانم كِى غلام مىگويد: «سپيده دميد» كه يكباره براى نماز صبح بر مىخيزد. اين ، روش اوست از آن هنگام كه به من تحويل داده شده است. ۲
1.زندانبان امام كاظم عليه السلام .
2.دَخَلتُ عَلَى الفَضل بنِ الرَّبيعِ وهُوَ جالِسٌ عَلى سَطحٍ ، فَقالَ لي : اُدنُ ، فَدَنَوتُ حَتّى حاذَيتُهُ ، ثُمَّ قالَ لي : أشرِف - إلى بَيتٍ فِي الدّارِ - فَأَشرَفتُ ، فَقالَ : ما ترى فِي البَيتِ؟ فَقُلتُ : ثَوبًا مَطروحًا ، فقال : اُنظر حَسَنًا ، فَتَأَمَّلتُ ونَظَرتُ فَتَيَقَّنتُ فَقُلتُ : رَجُلٌ ساجِدٌ ! فَقالَ لي : تَعرِفُهُ ؟ قُلتُ : لا ، قالَ : هذا مَولاكَ ، قُلتُ : ومَن مَولايَ ؟ فَقالَ : تَتَجاهَلُ عَلَيَّ ؟ فَقُلتُ : ما أتَجاهَلُ ، ولكِنّي لا أعرِفُ لي مَولًى !
فَقالَ : هذا أبُو الحَسَنِ موسَى بنُ جَعفَرٍ عليه السلام ، إنّي أتَفَقَّدُهُ اللَّيلَ والنَّهارَ فَلا أجِدُهُ في وَقتٍ مِنَ الأَوقاتِ إلّا عَلَى الحالِ الَّتي اُخبِرُكَ بِها ، إنَّهُ يُصَلِّي الفَجرَ فَيُعَقِّبُ ساعَةً في دُبُرِ الصَّلاةِ إلى أن تَطلُعَ الشَّمسُ ، ثُمَّ يَسجُدُ سَجدَةً فَلا يَزالُ ساجِدًا حَتّى تَزولَ الشَّمسُ ، وقَد وَكَّلَ مَن يَتَرَصَّدُ لَهُ الزَّوالَ ، فَلَستُ أدري مَتى يَقولُ الغُلامُ : قَد زالَتِ الشَّمسُ! إذ يَثِبُ فَيَبتَدِئُ الصَّلاةَ مِن غَيرِ أن يُحدِثَ ، فَأَعلَمُ أنَّهُ لَم يَنَم في سُجودِهِ ولا أغفى .
ولا يَزالُ إلى أن يَفرُغَ مِن صَلاةِ العَصرِ ، فَإِذا صَلّى سَجَدَ سَجدَةً فَلا يَزالُ ساجِدًا إلى أن تَغيبَ الشَّمسُ ، فَإِذا غَابَتِ الشَّمسُ وَثَبَ مِن سَجدَتِهِ فَصَلَّى المَغرِبَ مِن غَيرِ أن يُحدِثَ حَدَثًا ، ولا يَزالُ في صَلاتِهِ وتَعقيبِهِ إلى أن يُصَلّّيَ العَتَمَةَ ، فَإِذا صَلَّى العَتَمَةَ أفطَرَ عَلى شِوًى يُؤتى بِهِ ، ثُمَّ يُجَدِّدُ الوُضوءَ ثُمَّ يَسجُدُ ، ثُمَّ يَرفَعُ رَأسَهُ فَيَنامُ نَومَتَهُ خَفيفَةً ، ثُمَّ يَقومُ فَيُجَدِّدُ الوُضوءَ ، ثُمَّ يَقومُ فَلا يَزالُ يُصَلّي في جَوفِ اللَّيلِ حَتّى يَطلُعَ الفَجرُ ، فَلَستُ أدري مَتى يَقولُ الغُلامُ : إنَّ الفَجرَ قَد طَلَعَ ؟! إذ قَد وَثَبَ هُوَ لِصَلاةِ الفَجرِ .
فَهذا دَأبُهُ مُنذُ حُوِّلَ إلَيَّ (عيون أخبار الرضا عليه السلام : ج ۱ ص ۱۰۶ ح ۱۰، الأمالى ، صدوق : ص ۲۱۰ ح ۲۳۵) .