۱۲ / ۲ - ۴
حضور قلبش در نماز
۳۶۶.المناقب ، ابن شهرآشوب - به نقل از ابن عبّاس - : دو شتر ماده بزرگ و فربه را براى پيامبر خدا صلى اللَّه عليه وآله هديه آوردند. به اصحاب فرمود: «آيا كسى در ميان شما هست كه دو ركعت نماز با قيام و ركوع و سجود و وضو و خشوع آن بگزارد ، بى آن كه به هيچ كار دنيايى بينديشد و در دل به فكر دنيا باشد، تا يكى از اين دو شتر را به او بدهم؟»
و اين را يك بار و دو بار و سه بار فرمود ؛ ولى هيچ يك از اصحاب پاسخ نداد .
امير مؤمنان برخاست و گفت: اى پيامبر خدا ! من دو ركعت نماز مىخوانم و از تكبير نخستين تا سلام پايان آن، در دل به هيچ كار دنيايى نمىانديشم.
پيامبر صلى اللَّه عليه وآله فرمود: «اى على ! بخوان . درود خدا بر تو باد!» .
امير مؤمنان تكبير گفت و به نماز ايستاد و هنگامى كه در پايان دو ركعت، سلام داد، جبرئيل بر پيامبر فرود آمد و گفت: اى محمّد ! خدا به تو سلام مىرساند و مىفرمايد: يكى از دو شتر را به او ببخش.
پيامبر خدا صلى اللَّه عليه وآله گفت: من با او شرط كرده بودم كه اگر در دو ركعت نمازى كه مىخواند، به هيچ كار دنيايى نينديشد، يكى از دو شتر را به او بدهم، در حالى كه هنگام نشستن در تشهّد ، با خود انديشيد كدام را بگيرد.
جبرئيل گفت: خداوند به تو سلام مىرساند و مىفرمايد: او انديشيد كدام فربهتر و بزرگترند تا آن را بگيرد و قربانى كند و در راه خدا صدقه دهد . پس انديشهاش براى خداى عزّ وجلّ است و نه دنيا.
پيامبر خدا صلى اللَّه عليه وآله گريست و هر دو را به او بخشيد.
خداوند در باره او اين آيه را نازل كرد: (قطعاً در اين ، يادآورىاى است) ، يعنى پندى است (براى هر صاحبدلى) يعنى صاحبخِردى (و گوش فرا دهندهاى) ، يعنى امير مؤمنان ، به كسى كه از زبان او كلام خدا را تلاوت كرد، گوش فرا مىدهد. (در حالى كه گواه است)۱ ، يعنى امير مؤمنان در نمازش گواه بر دلى بود كه از آنِ خداوند بود، و در نمازش به هيچ كارى از كارهاى دنيا نمىانديشيد . ۲