دانست که روایت از احوال، خواص یا آثار آن بحث میکند و نقش شرطی یا علّی در صدور حدیث دارد. از این رو، حدیثی، تفسیری است که موضوع اصلی آن، گفتوگو از متن آیات بوده و حدیث به طور مستقیم ناظر به مدلول متنی آیه باشد و احادیثی که مسأله یا موضوع اصلی یا فرعی آنها آیات قرآن نباشد، تفسیری نیستند و تخصصاً از قرار گرفتن ذیل عنوان حدیث تفسیری خارج هستند. موضوع یا مسأله این دسته از احادیث در درجه اول قرآنی نبوده، بلکه امور تاریخی، طبیعی، علمی و مسائل دیگری هستند که آیات قرآن ناظر به اصل این موضوعات یا بیان آنها نبوده است. این قسم از روایات را احادیث قرآنی مرتبط نامیدهایم که در پایان فصل دوم نمونههایی از آنها را ارائه خواهیم نمود.
دلالت: دلالت، پدیده برآمده از وجود دالّ است که به شناخت واقعیت حقیقی یا اعتباری میانجامد. در لغت مقصود از دلالت، نمایاندن یا خبر دادن چیزی از طریق چیز دیگر۱ یا اشاره کردن به چیزی یا ذاتی به گونهای عقلی یا حسی بدون شرط قصد است؛۲ همانند دلالت حرکت انسان بر زنده بودن وی که امری حسی و طبیعی است یا دلالت الفاظ بر معانی که امری اعتباری است. از این روی، «دلالت» را میتوان فرآیندی دانست که طی آن ذهن آدمی بر اساس نشانههای طبیعی یا قرائن اعتباری و عقلی به چیزی دیگر معطوف شده؛ به گونهای که نسبت به آن معرفت و شناخت برایش حاصل میشود. از این رو، همواره
1.. مصطفوی در خصوص مفهوم لغوی ماده «دلل» گوید: انّ الأصل الواحد فی هذه المادّة، هو صیرورة شیء بحیث ینبئ عن شیء آخر و یریه، و الأول أعمّ من أن یکون لفظا أو غیره. و هذا الإنباء أعمّ من أن یتحقّق بقصد أو بغیر قصد؛ ریشه معنایی مشترک در این ماده آن است که چیزی به گونهای درآید که از چیز دیگری خبر داده وآن را نشان دهد. و آن چیز میتواند فراگیرتر از لفظ باشد یا جز آن باشد. و این اخبار نیز میتواند با قصد و یا بدون قصد صورت گیرد (التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج۳، ص۲۵۵).
2.. الدّلالة ما یتوصّل به إلی معرفة الشیء، کدلالة الألفاظ علی المعنی، و دلالة الإشارات، و الرموز، و الکتابة، و العقود فی الحساب، و سواء کان ذلک بقصد ممن یجعله دلالة، أو لم یکن بقصد، کمن یری حرکة إنسان فیعلم أنه حیّ؛ هر آنچه که به واسطه آن شناخت چیزی حاصل میشود؛ مانند دلالت الفاظ بر معانی و دلالتهای اشارات و رمزها و نوشتهها و قراردادها در دانش حساب؛ چه از روی قصد کسی باشد که دلالتی برای چیزی قرار میدهد یا آنکه بدون قصد باشد. مانند کسی که از حرکت انسانی درمییابد که او زنده است (المفردات فی غریب القرآن، ص۳۱۶).